بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • فطرس






  • آمار

  • امروز: 1154
  • دیروز: 939
  • 7 روز قبل: 3738
  • 1 ماه قبل: 8710
  • کل بازدیدها: 367432





  • وبلاگ های من





    رتبه





      خنجر یاد   ...


    یاد خنجر است.
    یاد روزهای تلخ، روزهای شیرین، آدمهای تلخ و شیرین.
    خنجری که می‌آید و می نشیند به عمق قلبت‌.
    خون داغ از این زخم کاری را با دستانت حس می‌کنی.
    فراموشی اما لایه لایه مرهم می‌شود.هرچه فراموشتر مرهم بیشتر، خنجر کندتر.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1400-01-12] [ 05:07:00 ب.ظ ]





      ما عيد نداریم.   ...

    ما امسال عید نداریم.
    دخترکم همین جمله را که از پدرش شنید اخم‌هایش را تا زیر چانه پایین کشید.
    روانه‌ی اتاقش شد در حالی که زیر لب غرولند می‌کرد.
    کار به اینجا هم ختم نشد، هر از گاهی بلند می‌گفت:"من حتما لباس عید میخوام".
    طفلکی حق هم دارد، اگر امسال هم لباس نو نگیرد دوسالی می‌شود که با همان قبلی‌ها کنار آمده.
    به خاطرات خودم که نگاه می‌کنم، رنگی از آن را در حال و هوای عیدانه‌ی دخترم نمی‌بینم. خاطرات من خودشان را در آغوشم جا گذاشتند.
    اما فکر نکنم دخترم بخواهد چنین اتفاقی برای او هم بیفتد.
    ما امسال عید نداریم، پدر بزرگت تازه چند روزیست مرحوم شده، دیگ اینکه هوای دیگران را داشته باش تا دلشان با دیدن لباسهای نو نسوزد.
    مادر جان بیا خیالت را راحت کنم. تا زمانی که اماممان نیاید عید نداریم و فقط فصل‌ها تغییر میکنند، زمستان می‌رود و بهار خواهد آمد.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1399-12-18] [ 01:44:00 ق.ظ ]





      چطوری جون دل؟   ...

    چند روزی است، زبان برخی از ما مایل شده به بیان عبارتی از سوی یک نفر که ناخواسته و طوطی‌وار تکرار می‌کنیم، حتی در رسانه‌هایمان.
    چطوری جون دل، سر کیفی عزیز و چند جمله‌ی دیگر.
    بانو ما یادمان رفته خودت به ما آموختی، قربان صدقه رفتن‌ها را. همان وقتی که قد و قامت پسرانت را می‌نگریستی و می‌گفتی: قرة عيني و ثمرة فوأدي.
    خدای فاطمه؛
    مهربانی را از دل بر زبان‌هایمان هم جاری کن، تا نرمتر سخن بگوییم.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1399-12-02] [ 06:24:00 ب.ظ ]





      به دستانش نگاه کن   ...

    به دستان مادر نگاه کنیم.
    دست‌ها قصه‌ها به دنبال دارند،
    زخم‌ها، چین و چروک‌ها و … .
    هر کدام داستانی نا گفته‌اند، در پی رنجی.
    حتی آن حنای سرخی را که مادر می‌کشید روی دستانش تا شب‌ها راحتتر بخوابد، از سوزش ناخود‌آگاه پوست دستانش.
    ناخن‌هایی که رنگ و رویی ندارند، به دنبال آن همه کاری که از دستانت کشیده‌ای.
    این‌ها حکایت دستان مادرهاست، مادرهای این سرزمین.
    نوازش‌های مادرانه با همین دستان زبرشان شیرین‌ترین نوازش است.
    #به_قلم_خودم

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1399-11-13] [ 08:01:00 ب.ظ ]





      سکوت، نرفتن   ...

    اگر به تو اجازه می‌دادند یک روز هر سفری که خواستی بروی کجا می‌رفتی؟
    ناگاه چشمم خورد به آخرین پیام‌های دخترکم در کشف و شناخت دوست و هم‌مدرسه‌ای مجازی‌اش در شبکه‌‌ی شاد.
    دوستش نوشته بود، کربلا
    من که زیاد رفتم تو چی؟
    ….
    جوابی نداشت بدهد، در پس این پاسخ.
    زیاد رفتن‌های دوستش، اشتیاق و نرفتن‌های او را بلعید.
    سکوت ممتد، سکوت پی‌در پی.
    برای دخترک سیزده ساله‌ام سخت بود و برای من سخت‌تر.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [سه شنبه 1399-10-23] [ 12:39:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.