بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • فطرس





  • آمار

  • امروز: 25
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 2280
  • 1 ماه قبل: 8021
  • کل بازدیدها: 365879





  • وبلاگ های من





    رتبه





      چطوری جون دل؟   ...

    چند روزی است، زبان برخی از ما مایل شده به بیان عبارتی از سوی یک نفر که ناخواسته و طوطی‌وار تکرار می‌کنیم، حتی در رسانه‌هایمان.
    چطوری جون دل، سر کیفی عزیز و چند جمله‌ی دیگر.
    بانو ما یادمان رفته خودت به ما آموختی، قربان صدقه رفتن‌ها را. همان وقتی که قد و قامت پسرانت را می‌نگریستی و می‌گفتی: قرة عيني و ثمرة فوأدي.
    خدای فاطمه؛
    مهربانی را از دل بر زبان‌هایمان هم جاری کن، تا نرمتر سخن بگوییم.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1399-12-02] [ 06:24:00 ب.ظ ]





      سرآمد بود   ...

    #حضرت_زهرا_س_مدح
    #محمدحسن_بیات_لو

    شکوه آمدن و خلقتت سر آمد بود
    میان هرچه که دارد خدا زبانزد بود
     
    همیشه با صفی از آسمانیان جبریل
    به گِرد خانه تان گرم رفت و آمد بود

    تو دخترِ پدری؛ یا که مادری بر او ؟!
    میان دختر و مادر دلش مردّد بود
     
    رسالت پدرت با تو بود پا بر جا
    که بودنت همه ی دلخوشی احمد بود

    برای عرض ارادت به محضرت بانو
    نبی به امر خدا روز و شب مقید بود
     
    ز التماس دو دستم چه زود دل کندی
    تویی که آمدنت خوب و رفتنت بد بود

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-12-17] [ 01:42:00 ق.ظ ]





      مادر ما جوان بود   ...

    باشد مي نويسم … سخت است ولي مي نويسم … دست و دلم به نوشتن نمي رود ولي مي نويسم … خدا را چه ديديد شايد آخرين پستم بود … چه بهتر كه آخرين پستم براي حضرت مادر باشد … اين چند روزه به اين چند روزه ي خانه ي يك مرد فكر ميكنم در مدينه … همه منتظر يك نوزاد بودند … حجم خوشحالي اهالي خانه طبيعتا حدس زدني است … اتفاقاتي را هم كه اين روزها توي كوچه و افتاد را هم شنيده ايد … همه خانه ها وقتي منتظر يك عضو جديدند يك نشاط خاصي دارند … اصلا ولش كنيد اينقدر اين روزها شعر و متن مادرانه خوانده ايد كه اشباعيد … بگذاريد يك خاطره بگويم كه هنوز جگرم را خنج مي زند: من اصولا كليد خانه مان را ندارم … يعني دارم عمدا نمي برم …دوست دارم زنگ بزنم دوست دارم “در” را برايم باز كنند … منتظر تولد محمدنيكان بوديم … روزهاي آخر بود شما بگو يكي دوهفته … يك روز صبح كه مي رفتم مادرخانه گفت : مي شود اين روزها كليد ببري ؟ گفتم چرا ؟ گفت : يكهو زنگ ميزني صدا مي دهد هول ميكنم خوف مي كنم … مي ترسم … گفتم : چشم … يك چشم ميگويم يك چشم مي شنويد … پا كه توي پياده رو گذاشتم نزديك اولين جدول زانوهايم تا خورد و نشستم به گريه … يك زن كه بار شيشه دارد مي شود با يك صداي زنگ “در” هول كند…بترسد … من حرفم را تا همينجاي متنم زدم از اينجا به بعدش را نمي نويسم فكر ميكنم : من آنروز از گوشه خياباني در تهران پرت شدم به كوچه اي در مدينه پشت در خانه همان مرد … خانه قطعا زنگ نداشته آمده اند پشت “در” “اند” آخر آمده يعني يك نفر نبوده تاريخ مي گويد چهل نفر در هم نزده اند … داد زده اند هيزم آورده اند… لگد زده اند …يك زن هم توي خانه بوده كه بار شيشه داشته … هيجده ساله بوده …مردخانه مامور به سكوت بوده … مردها نخلند غم به جانشان بيافتد از تو خرد ميشوند يكهو مي افتند يكهو مي شكنند…"در” زده اند …زن خانه ترسيده هول كرده … اصلا ولش كنيد …من دستم به تمام كردن اين متن نمي رود … يكي روضه بخواند … كلمه هاي من كوچكند … يك نفر به ما تسليت بگويد … مادر ما جوان بود … مادر ما بار شيشه داشت …
    #حامد_عسگری

    اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1396-12-01] [ 08:17:00 ب.ظ ]





      بر طاق آسمان نجف   ...

    ◾️شعر و واحد زیبای فاطمیه با صدای حاج محمود کریمی

    بر طاق آسمان نجف نام فاطمه است
    بالای آستان نجف نام فاطمه است

    حتی اذان صحن علی چیز دیگری است
    سر تا سر اذان نجف نام فاطمه است

    فهمیده‌اند که روزی این شهر دست کیست
    دیدم به هر دکان نجف نام فاطمه است

    این شهر ملک حضرت زهراست مهر اوست
    هر جا روی میان نجف نام فاطمه است

    جان مدینه جان جهان نام مرتضی است
    ای جان من که جان نجف نام فاطمه است

    ما را علی به فاطمه اش هدیه کرده است
    بر برگه امان نجف نام فاطمه است

    سوگند بر علی که شرف نام فاطمه است
    انگشتری دُرِّ نجف نام فاطمه است

    ?

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [دوشنبه 1396-11-30] [ 02:16:00 ب.ظ ]





      فاطمه‌ای که تو یادمان دادی   ...

    چقدر فرق است میان فاطمه‌ای که تو یادمان می‌دهی و فاطمه‌ای که یادمان داده‌اند. با فاطمه‌ای که ما یاد گرفته‌ایم تنها می‌شود روضه‌های آتشین خواند و سوخت با فاطمه‌ای که تو یادمان می‌دهی می‌شود خورشید شد و عالمی را گرم کرد. عمر فاطمۀ ما هفتاد و پنج روز و اگر زیاد باشد نود و پنج روز است اما فاطمۀ تو پیش از این که عالمی آفریده شود آفریده شد و هنوز هم زنده است و نور می‌افشاند به عالمی که تاریکی هوس بر آن حکومت دارد. ما با فاطمه‌ای که داریم چند روزی در سال همنشین می‌شویم آن هم برای اشک ریختن و بر سینه زدن اما فاطمۀ تو لحظه‌ای از زندگی جدا نمی‌شود تو تمام ایام سالت را با فاطمه‌ای که داری فاطمیه کرده‌ای. برای فاطمۀ تو تنها نباید روضه گوش داد شنیدن روضه بهانۀ باز شدن گوش‌ها برای شنیدن مرام فاطمه است. اشک ریختن برای فاطمۀ تو راه را باز می‌کند برایِ مثل نقل و نبات جان ریختن روی سرش فاطمۀ ما و تو هر دو میان دیوار و در مانده‌اند اما فاطمۀ تو پشت در خانه‌ات نمانده و فاطمۀ ما سال‌هاست که پشت در مانده و به خانۀ ما راهی ندارد. تو هم برای فاطمۀ میان در و دیوار مانده اشک می‌ریزی و هم برای فاطمه‌ای که سال‌هاست پشت در مانده و به خانه‌مان راهش نمی‌دهیم. #بهانه_بودن #فاطمیه #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-11-11] [ 02:26:00 ب.ظ ]





    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.