بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • زفاک
  • زهرا بانوی ایرانی
  • مریم






  • آمار

  • امروز: 576
  • دیروز: 614
  • 7 روز قبل: 2894
  • 1 ماه قبل: 8635
  • کل بازدیدها: 366493





  • وبلاگ های من





    رتبه





      بغض می‌خواهم   ...

    #به_قلم_خودم
    صدای زنگ تلفن و پیش شماره‌ای ناآشنا روی صفحه‌ی گوشی 0713.
    ‹‹الو سلام آبجی خوبی››
    به خاطر شرایط پادگان کمتر می‌تواند تماس بگیرد. این اولین بار بود که با خودم تماس گرفت.
    ذوق مرگ شدن و بغضی که لحظه‌لحظه گلویم را بیشتر می‌فشرد، دو احساس همزمانی که میهمان دلم شده بودند.
    چند کلمه‌ای صحبت کردم و تاب نیاوردم. سریع گوشی را پاس دادم به همسرم. اشک گلوله‌گلوله ریخت روی صورتم.
    صحبت‌هایشان که تمام شد باز گوشی را به دست من دادند.
    صدای گرفته‌ی او، صدای گرفته‌یِ من و دلم که هُری ریخت.
    با هق‌هق خداحافظی کردم. بعد از کلی گریه خودم را باز خواست کردم.
    «این چه کاری بود دختر؟! توی غریبی دل برادرت رو خون کردی.»
    در این مدت هر چه خودم را به بی خیالی زدم، انگار نمی‌شد که نمی‌شد.
    به اشک نیاز داشتم، ابراز دلتنگی می‌خواستم. تا به حال نشده بود، اینطور دلم برایش لَک بزند. خواهر هستم دیگر و پر از عواطف خواهری.
    منِ معمولی‌ِمعمولی گاهی مغرور، کجا و خواهری‌کردنِ حضرتِ زینب کجا؟!
    از خودم خجالت کشیدم. از عصر دلگیر و غصه‌دار زینبی هستم که غم‌هایش آغاز می‌شوند.
    پ.ن: عکسی پیدا نکردم که عمق دل‌تنگی رو بیان کنه.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1398-06-07] [ 11:30:00 ب.ظ ]





      گلدان احساسی   ...

    گلدان‌ها هم احساس دارند. شادی را ،غم را می‌فهمند. مثلا همین گلدان توی راه‌پله شادمانی ما را حس کرده و می‌داند، فردا عید است. او هم خواسته تا برای پُر شور شدن این عید کاری کرده‌باشد.
    امروز چه با‌سلیقه گل داد و مشام ما را نوازید، تا بوی یاس رازقی آرام‌آرام تمام خانه را پُر‌کند.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1398-05-28] [ 12:00:00 ب.ظ ]





      خانه‌ی پدری   ...

    معمولا برای رفتن به خانه‌ی پدری حتما قبلش تماس می‌گیرم اطلاع می‌دهم که قرار است به آن‌جا برویم، اوضاع را جویا می‌شوم و اگر شرایط مناسب بود می‌روم.
    حس می‌کنم نیاز است تا آمادگی حضورم را داشته باشند. طی تماس‌های یک روز درمیان جویای احوال‌شان می‌شوم.
    سروکله زدن خواهر و برادرانم که هنوز توی خانه هستند کلی کلافه‌شان می‌کند، گاهی اوقات تنهایی برایشان لازم است.
    دلم نمی‌خواهد باری روی دوش‌شان باشم، اما همسرم مخالف این نظر است و می‌گوید:‹‹تو خیلی سخت می‌گیری. خانه‌ی پدر و مادر که این حرف‌ها را ندارد.››
    نمی‌دانم شاید هم من سخت‌گیرم برعکس او که هر روز به پدرش سر‌می‌زند.
    هرگز نتوانستم کسانی که هر روز و هر ساعت توی خانه‌ی پدری هستند را درک کنم.
    شما چه طور هستید مثل من یا مثل خودتان؟

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [جمعه 1398-05-25] [ 09:59:00 ب.ظ ]





      سفر به آباده   ...

    سفر همیشه پر از هیجان است. اراده می‌کنی و می‌روی. این‌بار برادرم به اجبار(سربازی) به سفرمی‌رود.
    آباده طشک باوسعتی درحدود 4000 کیلومتر مربع در امتداد رشته‌کوه‌های زاگرس فارس واقع‌شده‌است، یکی از بخش‌های شهرستان نی‌ریز می‌باشد، که در ساحل شرقی دریاچه‌های طشک و بختگان و جنوب کوه‌های ول (مرتفع ترین قله دال نشین با ارتفاع 3191 متر ) کوه‌خان ، کوه‌سفید و … واقع‌شده‌است. که از شمال به شهرستان بوانات و شهرستان خاتم ( استان یزد ) از جنوب به شهرستان‌های شیراز و استهبان ، از مغرب به شهرستان ارسنجان و از شرق به شهرستان نی‌ریز محدود می‌شود . این بخش شامل سه دهستان به نام‌های : 1. آباده طشک 2. بختگان 3. حنا می‌باشد.مجموع سه دهستان دارای 42 روستا و شهر آباده طشک می‌باشد. تا مرکز شهرستان 115 کیلومتر و تا مرکز استان 189 کیلومتر فاصله دارد.
    فاصله سمنان تا تهران 226کیلومتر و زمانی حدود2:50 و از تهران به نی‌ریز 988و 11ساعت به اضافه‌ی 115 کیلومتر از نی‌ریز تا آباده راه را باید طی کند.
    پانزده ساعت راه و طی کردن جاده برای رسیدن به پادگان و شهری که حتی در خواب هم نمی‌دیدی به آن‌جا اعزام شوی، ولی چون من خواهر پیگیری هستم رفتم و این اطلاعات را به دست آوردم.
    برادر جان از زیبایی دشت‌‌هایش لذت ببر، خروش دریاچه‌اش را ببین.
    امیدوارم از پشت پنجره‌ی پادگان رنگِ غم و غربت روی دلت ننشیند. به غروب خورشید خیره نشو و از روشنی آفتاب نور به قلبت بپاش. روزها به سرعت می‌گذرند و تو باز بر می‌گردی از این سفر.
    خدا پشت و پناهت.
    پ.ن: تصویر غروب زیبای دریاچه‌ی بختگان

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [جمعه 1398-05-11] [ 12:51:00 ق.ظ ]





      مومنِ اهل تقوا   ...

    #به_قلم_خودم

    مومنی که در برخورد با بلایا کینه، عصبانیت، نفرین و غم را به دل راه نمی‌دهد اهل تقواست.
    شناخت ماهیت بلا و دانستن اینکه اگر مبتلا به بلایا نباشیم خواهیم مُرد. بلا همراه با انسان است و مبدا بلا از ناحیه‌ی پروردگار است. بلا خوراک انسان است و راه فراری وجود ندارد.
    نتیجه‌ی بلا، پاک‌شدن گناهان و افزایش درجات است، که خدا اراده کرده است.مهمترین ابزار برای تربیت بندگان همین بلاست.شکرکردن در این ابتلا از وظایف بندگان است.
    مدیریت بلا و انگیزه‌های تنظیم کننده‌ی رابطه‌ی انسان با بلا باید در نظر گرفت. با عدم شکایت و واگذاری امر به خدا دیگر نیازی به مدیریت بلایا نیست.
    1..عاشقی همراه با درد است. بدون عشق انسان دردی نمی‌کشد تا مضطرب شود. این عشق آسان به دست نمی‌آید.
    2..ایمان واسطه‌ی‌ افزایش صبر و زیبایی نگاه در امور است و بدون خودسازی حاصل نمی‌شود.
    3..اخلاق کمک‌کننده در مدیریت بلاست. هرانسان بااخلاقی با تقوا نیست اما هرانسان با تقوایی دارای اخلاق است.
    بدون تکامل، ثبات شخصیت، حلم و بردباری انسان به ایمان راه پیدا نمی‌کند و بدون ایمان تقوا ندارد.
    4..زندگی عقلایی توجه به فلسفه‌ی بلاست.خدا بدون جهت مبتلا نمی‌کند. خداوند به دنیا تکلیف کرده دربرخورد با بندگان مومن تلخ، با ناراحتی، پیچیدگی سخت و تنگ بگیرد،
    که اینان ملاقاتش را آرزو کنند. و بر دشمنان سهل و آسان ، گوارا،خوشایند باشد تا از ملاقات بدشان آید.دنیا را بهشت دشمنان قرار داده و جهنم دوستانش.
    یکی از آفات خطرناک در انسان نادیده گرفتن بلای دیگران و بی‌خبری است.
    نگاه به اهل نصیحت و سالمندان و استفاده از تجربیاتشان نشان می‌دهد که ابتلا فراگیر و برای همه است.
    کافر، منافق و یا مومن موجب اذیت مومنین هستند
    کافر، مستقیم عداوت را نشان می‌دهد.منافق با مکر و حیله و مومن با حسادتش در درگیری با کفر باید از خونت بگذری، در مقابله با منافق از خودت بگذری و نوعی صبوری کنی تا نفاق او آشکار شود، چون حذف ما را منافقانه می‌خواهد، باید مدارا کنیم تا نفاقش آشکار شود.در برخورد با مومن از خود گذشتگی مظلومانه و ویژه‌ای که کسی متوجه آن نشود صبورانه و مدبرانه کاری کنی تا آبرویش نرود.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1398-04-27] [ 10:36:00 ق.ظ ]





    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.