|
|
بغض میخواهم |
|
... |
#به_قلم_خودم
صدای زنگ تلفن و پیش شمارهای ناآشنا روی صفحهی گوشی 0713.
‹‹الو سلام آبجی خوبی››
به خاطر شرایط پادگان کمتر میتواند تماس بگیرد. این اولین بار بود که با خودم تماس گرفت.
ذوق مرگ شدن و بغضی که لحظهلحظه گلویم را بیشتر میفشرد، دو احساس همزمانی که میهمان دلم شده بودند.
چند کلمهای صحبت کردم و تاب نیاوردم. سریع گوشی را پاس دادم به همسرم. اشک گلولهگلوله ریخت روی صورتم.
صحبتهایشان که تمام شد باز گوشی را به دست من دادند.
صدای گرفتهی او، صدای گرفتهیِ من و دلم که هُری ریخت.
با هقهق خداحافظی کردم. بعد از کلی گریه خودم را باز خواست کردم.
«این چه کاری بود دختر؟! توی غریبی دل برادرت رو خون کردی.»
در این مدت هر چه خودم را به بی خیالی زدم، انگار نمیشد که نمیشد.
به اشک نیاز داشتم، ابراز دلتنگی میخواستم. تا به حال نشده بود، اینطور دلم برایش لَک بزند. خواهر هستم دیگر و پر از عواطف خواهری.
منِ معمولیِمعمولی گاهی مغرور، کجا و خواهریکردنِ حضرتِ زینب کجا؟!
از خودم خجالت کشیدم. از عصر دلگیر و غصهدار زینبی هستم که غمهایش آغاز میشوند.
پ.ن: عکسی پیدا نکردم که عمق دلتنگی رو بیان کنه.
موضوعات: براي من
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-06-07] [ 11:30:00 ب.ظ ]
|
|
سفر به آباده |
|
... |
سفر همیشه پر از هیجان است. اراده میکنی و میروی. اینبار برادرم به اجبار(سربازی) به سفرمیرود.
آباده طشک باوسعتی درحدود 4000 کیلومتر مربع در امتداد رشتهکوههای زاگرس فارس واقعشدهاست، یکی از بخشهای شهرستان نیریز میباشد، که در ساحل شرقی دریاچههای طشک و بختگان و جنوب کوههای ول (مرتفع ترین قله دال نشین با ارتفاع 3191 متر ) کوهخان ، کوهسفید و … واقعشدهاست. که از شمال به شهرستان بوانات و شهرستان خاتم ( استان یزد ) از جنوب به شهرستانهای شیراز و استهبان ، از مغرب به شهرستان ارسنجان و از شرق به شهرستان نیریز محدود میشود . این بخش شامل سه دهستان به نامهای : 1. آباده طشک 2. بختگان 3. حنا میباشد.مجموع سه دهستان دارای 42 روستا و شهر آباده طشک میباشد. تا مرکز شهرستان 115 کیلومتر و تا مرکز استان 189 کیلومتر فاصله دارد.
فاصله سمنان تا تهران 226کیلومتر و زمانی حدود2:50 و از تهران به نیریز 988و 11ساعت به اضافهی 115 کیلومتر از نیریز تا آباده راه را باید طی کند.
پانزده ساعت راه و طی کردن جاده برای رسیدن به پادگان و شهری که حتی در خواب هم نمیدیدی به آنجا اعزام شوی، ولی چون من خواهر پیگیری هستم رفتم و این اطلاعات را به دست آوردم.
برادر جان از زیبایی دشتهایش لذت ببر، خروش دریاچهاش را ببین.
امیدوارم از پشت پنجرهی پادگان رنگِ غم و غربت روی دلت ننشیند. به غروب خورشید خیره نشو و از روشنی آفتاب نور به قلبت بپاش. روزها به سرعت میگذرند و تو باز بر میگردی از این سفر.
خدا پشت و پناهت.
پ.ن: تصویر غروب زیبای دریاچهی بختگان
کلیدواژه ها: آباده, آباده طشک, برادر, به قلم خودم, بهار نوشت, تور, تور گردشگری, خدمت, دریاچه, دریاچه بختگان, رشته کوه زاگرس, زاگرس, سربازی, سفر , شیراز, فارس, نیریز, وبلاگ, پادگان, گردش, گردشگری موضوعات: براي همه, براي من
لینک ثابت
[جمعه 1398-05-11] [ 12:51:00 ق.ظ ]
|
|
برای برادر |
|
... |
هیاهوی شهر کمی آرامتر شده،که ناگهان صدای بوق و ویراژ دیوارهای خانه را میلرزاند.
باز هم موتورسواری چند جوان که عشق به سرعت و موتور خواب از چشمانشان ربوده است.
هرروز و هرشب به دنبال زدن حرکتی جدید با این دوچرخ پیچیده هستند.
این بالا و پایین پریدنها چه لذتی برایشان دارد نمیدانم. کاش از خیابان که عبور میکنند نیمنگاهی به دیوارهای شهر و اعلامیههایی که یکبهیک تصویر جوانانی را قاب کرده بیاندازند. علت مرگ همهی آنها تصادف با موتور است و سرعت بالا که چرخهای موتور را از کف خیابان جدا میکند و درنهایت روحشان را از تن.
سرمایهی جوانی را به ثمن بخس و لذتی کوتاه میفروشند و داغی سنگین را بر دل پدر و مادرشان مینشانند.
البته برخی از سر ناچاری تَرک این مَرکب دو چرخ مینشینند.
هرچه به گوششان میخوانی و نصیحت میکنی که آخر این علاقه به جای خوبی نمیرسد. انگار میخی آهنین را در سنگ میکوبی. هنوز به پختگی نرسیدند، تا دست از کارهای بچگانه و بیمحابا بردارند. به نظرم این وسیله مثل چاقو میماند که اگر ندانی چطور از آن استفاده کنی به خودت صدمه میزنی.
موضوعات: براي من
لینک ثابت
[سه شنبه 1398-05-08] [ 05:52:00 ب.ظ ]
|
|