#به_قلم_خودم
رفته بودم خودم را دوباره از نو بسازم، با بلدوزر بیافتم به جان دیوارهای بلندی که دورخودم ساختهبودم، اما نشد کم آوردم. راستش بددلی مانع شد تا بیمارستان مقصد اینروزهای جهاد با کرونا شود، کمظرفیتی هم مضاعفتر.
تا الان کجای کار بودم، باید بیشتر نفسم را آرام کنم. هنوز شیهه میکشد و سواری میخواهد، مثل اسبی سرکش.
البته همین تخریب نیمهکاره هم بد نبود تا آجرها را از نو بچینم، نه آنطوری که دلم میخواهد آنطوری که خدا میخواهد با یک پنجرهی بزرگ به سمت نور که یک ردیف گلدان از مهر جلوی آن چیدهاند.
[سه شنبه 1399-03-20] [ 05:32:00 ب.ظ ]