|
|
شیرین و نخودی |
|
... |
#شیرینی_نخودچی
#دستپخت_خودم
200 گرم روغن صاف
200 گرم پودر شکر
500گرم آرد نخودچی
ی کم هل و گلاب
روغن صاف و پودر شکر و هل و گلاب هم زدم بعد آرد طی چند مرحله الک کردم روش بعدش 2 بار از چرخ گوشت رد کردم تقریبا گذاشتم 4-5ساعت استراحت کرد بعدش قالب زدم و روش پودر پسته زدم 15 دیقه تو فر موند و عالی شد
موضوعات: براي همه
لینک ثابت
[سه شنبه 1399-12-26] [ 11:51:00 ب.ظ ]
|
|
ما عيد نداریم. |
|
... |
ما امسال عید نداریم.
دخترکم همین جمله را که از پدرش شنید اخمهایش را تا زیر چانه پایین کشید.
روانهی اتاقش شد در حالی که زیر لب غرولند میکرد.
کار به اینجا هم ختم نشد، هر از گاهی بلند میگفت:"من حتما لباس عید میخوام".
طفلکی حق هم دارد، اگر امسال هم لباس نو نگیرد دوسالی میشود که با همان قبلیها کنار آمده.
به خاطرات خودم که نگاه میکنم، رنگی از آن را در حال و هوای عیدانهی دخترم نمیبینم. خاطرات من خودشان را در آغوشم جا گذاشتند.
اما فکر نکنم دخترم بخواهد چنین اتفاقی برای او هم بیفتد.
ما امسال عید نداریم، پدر بزرگت تازه چند روزیست مرحوم شده، دیگ اینکه هوای دیگران را داشته باش تا دلشان با دیدن لباسهای نو نسوزد.
مادر جان بیا خیالت را راحت کنم. تا زمانی که اماممان نیاید عید نداریم و فقط فصلها تغییر میکنند، زمستان میرود و بهار خواهد آمد.
کلیدواژه ها: امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف, به قلم خودم, بهار, خاطرات, دختر, ربیع الانام, ظهور, عید, عیدی, نوروز, پدر, پدربزرگ موضوعات: براي همه, براي من
لینک ثابت
[دوشنبه 1399-12-18] [ 01:44:00 ق.ظ ]
|
|
چطوری جون دل؟ |
|
... |
چند روزی است، زبان برخی از ما مایل شده به بیان عبارتی از سوی یک نفر که ناخواسته و طوطیوار تکرار میکنیم، حتی در رسانههایمان.
چطوری جون دل، سر کیفی عزیز و چند جملهی دیگر.
بانو ما یادمان رفته خودت به ما آموختی، قربان صدقه رفتنها را. همان وقتی که قد و قامت پسرانت را مینگریستی و میگفتی: قرة عيني و ثمرة فوأدي.
خدای فاطمه؛
مهربانی را از دل بر زبانهایمان هم جاری کن، تا نرمتر سخن بگوییم.
موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من
لینک ثابت
[شنبه 1399-12-02] [ 06:24:00 ب.ظ ]
|
|
به دستانش نگاه کن |
|
... |
به دستان مادر نگاه کنیم.
دستها قصهها به دنبال دارند،
زخمها، چین و چروکها و … .
هر کدام داستانی نا گفتهاند، در پی رنجی.
حتی آن حنای سرخی را که مادر میکشید روی دستانش تا شبها راحتتر بخوابد، از سوزش ناخودآگاه پوست دستانش.
ناخنهایی که رنگ و رویی ندارند، به دنبال آن همه کاری که از دستانت کشیدهای.
اینها حکایت دستان مادرهاست، مادرهای این سرزمین.
نوازشهای مادرانه با همین دستان زبرشان شیرینترین نوازش است.
#به_قلم_خودم
موضوعات: براي همه, براي من
لینک ثابت
[دوشنبه 1399-11-13] [ 08:01:00 ب.ظ ]
|
|