بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دل تنگ نجف
  • صفيه گرجي






  • آمار

  • امروز: 199
  • دیروز: 2317
  • 7 روز قبل: 4766
  • 1 ماه قبل: 11696
  • کل بازدیدها: 448111





  • وبلاگ های من





    رتبه





      به جای نمره، نظر معلم!   ...

    ? در نبود مقررات سخت‌گیرانه، عامل نظم چیست؟
    نقدی بر نظام آموزشی حوزه- قسمت 2

    #تصویری

    موضوعات: براي همه, براي طلاب  لینک ثابت



    [شنبه 1397-07-07] [ 07:02:00 ب.ظ ]





      چگونه شهید شویم؟!   ...

    به این جملات به خوبی دقت کنید:
    شهادت بالاترین مدال آسمانی برای اهل زمین است.
    شهادت مزد و پاداش زندگی مجاهدانه است.
    اگر کسی اهل مجاهدت در انواع جهاد باشد، مزد و پاداش او شهادت در راه خداست.

    کسی که می‌خواهد شهید شود، چه مرد و چه زن، مسیرش فقط و فقط از جبهه و جنگ و تیر و ترکش نمی‌گذرد. جنگ نظامی برای همه و در همه زمان‌ها و مکان‌ها نیست بلکه اگر او در طول عمر، زندگی‌ای مجاهدانه داشته باشد (جهاد اکبر و جهاد کبیر)، شهادت خود به استقبال او می‌آید.

    همان گونه که در مورد شهید صیاد شیرازی، شهید احمدی روشن، شهید رضایی نژاد و بسیاری دیگر از شهدا اتفاق افتاد.

    بنابراین نیاز نیست عاشقان شهادت با اصرار فراوان، راه رفتن به سوریه را برای رسیدن به شهادت، بیازمایند. (البته حضور به قدر کفاف نیاز است) شهادت مقامی است که اولیای خدا به آن می‌رسند و ممکن است کسی در بستر بمیرد ولی به مقام شهادت رسیده باشد.

    ️ به روایتی زیبا در این زمینه اشاره می‌کنیم:
    «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام طُوبَی لِعَبْدٍ جَاهَدَ [فِی] اللَّهِ نَفْسَهُ وَ هَوَاهُ وَ مَنْ هَزَمَ حینئذ [جُنْدَ] هَوَاهُ ظَفِرَ بِرِضَا اللَّهِ وَ مَنْ جَاوَزَ عَقْلُهُ نَفْسَهُ الْأَمَّارَةَ بِالسُّوءِ بِالْجُهْدِ وَ الِاسْتِکانَةِ وَ الْخُضُوعِ عَلَی بِسَاطِ خِدْمَةِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَینَ الْعَبْدِ وَ بَینَ اللَّهِ تَعَالَی مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَی وَ لَیسَ لِقَتْلِهِمَا وَ قَطْعِهِمَا سِلَاحٌ وَ آلَةٌ مِثْلُ الِافْتِقَارِ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ الْخُشُوعِ وَ الْجُوعِ وَ الظَّمَإِ بِالنَّهَارِ وَ السَّهَرِ بِاللَّیلِ فَإِنْ مَاتَ صَاحِبُهُ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ عَاشَ وَ اسْتَقَامَ أَدَّاهُ عَاقِبَتُهُ إِلَی الرِّضْوَانِ الْأَکبَر؛
    نیست هیچ حجابی موحش‌تر و هیچ مقامی مظلم‌تر و تیره‌تر، میان بنده و پروردگار، از نفس امّاره و خواهش‌های او؛ یعنی: این دو چیز بیشتر از همه، بنده را از خدا دور می‌کنند و قلع و قمع این دو موحش مظلم، میسّر نیست مگر به التجا بردن به جناب پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و گرسنگی و تشنگی را ملازم شدن و سحرخیزی را مواظبت نمودن. پس اگر در اثنای این نبرد و جهاد با نفس، موت به او رسید و دعوت حقّ را اجابت نمود، مثاب و مأجور است و ثوابش برابر ثواب شهید است و در قیامت با شهدا محشور می‌شود و اگر زیست و به همین حال ماند و انحرافی در او راه نیافت، عاقبت او رضوان اکبر است که رضای الهی باشد.» [مصباح الشریعه، ص: 169]

    گزیده‌ای از کتاب سوژه‌های سخن 10 (سبک زندگی مجاهدانه) استاد ماندگاری

    #شهادت #شهدا #مجاهدت #جهاد
    #استاد_ماندگاری

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-06] [ 10:11:00 ب.ظ ]





      حسینی بودن در هر زمان به شکلی است...   ...

    ☑️ بگذار کمی «حسینی بودن» را برایت روشن کنم؛ حسینی بودن در هر زمان به شکلی است:

    ⬅️ روزی شبیه 25 سال سکوت علی بن ابی طالب علیه السلام است. می‌توانی 25 سال استخوان در گلو و خار در چشم؛ همراه علی علیه السلام باشی؟

    ⬅️ روزی شبیه پذیرش صلح امام حسن علیه السلام است. آیا می‌توانی تحمل کنی که هر روز تو را که نجات دهنده‌ی دین و حافظ سنت رسول الله صل الله علیه و آله و مدافع جان مومنین بوده‌ای، «ذلیل کننده مومنان» بخوانند و برای مصلحت اسلام ساکت بمانی؟

    ⬅️ روزی شبیه زمینه‌سازی امام سجاد علیه السلام است. آیا می‌توانی در غم اباعبدالله صبور باشی، نفرین نکنی و ناامید نشوی و همچنان به ارشاد مردمی که پدرت را یاری نکردند و فریب دادند، ادامه بدهی؟

    ⬅️ روزی شبیه جهاد علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام است. آیا می‌توانی همانند هشام و زراره و جابربن‌حیان، در میدان جهاد علمی، مجاهدت کنی؟

    ⬅️ روزی شبیه دوران تقیه امام کاظم علیه السلام است. آیا می‌توانی برای حفظ اسرار امام، به استقبال بدترین رنج‌ها و سخت‌ترین شکنجه‌ها و تاریک‌ترین سیاهچال‌‌های تاریخ بروی و جز برای رضای حق و عزت اسلام، دم بر نیاوری؟!

    ⬅️ و….

    ️ گزیده‌ای از کتاب “مرد و نامرد"(وقتی شیپور جنگ نواخته می‌شود) استاد ماندگاری

    #امام_حسین_علیه_السلام #اهل_بیت_علیهم_السلام #معرفت #تکلیف

    #استاد_ماندگاری

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [سه شنبه 1397-07-03] [ 03:20:00 ب.ظ ]





      به سوی خط حسینی   ...

    امام موسی صدر:
    در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بیشترین خدمت و عطا و بخشش از او به دیگران برسد، به بالاترین مرتبۀ عفو و گذشت برسد.

    کتاب سفر شهادت | به سوی خط حسینی | بند ۱۰

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-07-02] [ 03:01:00 ب.ظ ]





      باز نویسی خاطره‌ی روز اول مدرسه‌ی مقام معظم رهبری.   ...

    اول صبح هنوز آفتاب نزده بود. مادر صدایمان کرد.هوای پاییز گزنده بود.
    آب حوض خیلی خنک بود. دست و رویم را آبی زدم و رفتم تا لقمه نانی که مادر آماده کرده بود بخورم. شصتم خبردار شد که روز اول مدرسه رسیده است. چهره‌ی در هم رفته‌ام نشان می‌داد، انگار غم دنیا روی سرم هوار شده.
    تازه از مکتب رفتن خلاص شده بودم. مکتبی که ملای پیر و شاگردانی خیلی بزرگتر من داشت، که اذیتم می‌کردند. حالا با مدرسه چه باید می‌کردم. لباس‌های فرم نو را پوشیدیم. آفتاب طلوع کرده بود که من و برادر بزرگترم در حیاط منتظر پدر ایستاده بودیم. پدر عبا را بر دوش کشید و دست در دستان پدر از در خانه خارج شدیم. روز برایم تیره و تار مثل شب به نظر می‌آمد.
    قدری راه رفتیم، تا به مدرسه رسیدیم. به محض ورود پدر ما را به اتاق بزرگی برد. شاید بزرگ هم نبود. در آن سن فکر می‌کردم بزرگ است. پنجره‌های اتاق شیشه نداشت. رویش کاغذ کشیده بودند. فضای اتاق هم مثل آن روز تاریک و بد بود. روزنه‌ی نوری نمی‌دیدم. تخته‌ی بزرگ سیاه که خوب برق افتاده بود، روی یکی از دیوار‌ها آویزان بود. معلمی اتوکشیده وارد کلاس شد. ساعتی آنجا ماندم. صدای کوبیدن چکش توجه‌ام را جلب کرد. معلم گفت: بچه‌ها بروید به حیاط زنگ تفریح خورده است.
    وارد حیاط که شدم. طوری به نظرم آمد که انگار به آن رنگ پاشیدند. همه چیز برایم جور دیگری شد. اصلا حالم عوض شد. هوای‌ تازه، درختان سبز،
    تعدادی بچه که با شلوغ‌کاری دنبال هم می‌دویدند.
    بازی کردنشان من را سر ذوق آورد.
    همکلاسی‌هایم ۳۰یا۴۰نفر بودند، شاید هم نه.
    در آن سن همه چیز برایم بزرگ و زیاد به نظر می‌آمد.
    هرچه بود،شور و شوق بود.
    #بازنویسی
    #خاطره
    #به_قلم_خودم
    #روز_اول_مدرسه
    #مقام_معظم_رهبری

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [جمعه 1397-06-30] [ 05:47:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.
     
     
    مداحی های محرم