بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دل تنگ نجف
  • avije danesh
  • زهرا بانوی ایرانی






  • آمار

  • امروز: 274
  • دیروز: 823
  • 7 روز قبل: 5005
  • 1 ماه قبل: 9908
  • کل بازدیدها: 370884





  • وبلاگ های من





    رتبه





      الی الحبیب #معرفی_کتاب   ...


    الی الحبیب: سرمشق هایی برای حبیب شدن
    مولف : سید علی اصغر علوی
    ناشر کتاب : بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
    سال نشر : 1393
    تعداد صفحات : 173
    توضیحات:
    چرا حبیب؟
    حبیب تمامی ندارد چون با قرآن و حسین(علیه السلام) است. چون قرآن و حسین تمامی ندارند پس همراهان آن دو هم تمامی ندارند. از حبیب به وسعت قرآن و حسین می شود حرف زد.

    حبیب شاگرد خصوصی امام حسین(علیه السلام) است. وقتی از حبیب تعریف می کنی، یعنی از کسی تعریف می کنی که امام به پایش شکسته شده است. وقتی از حبیب تعریف می کنی دل امام را می بری.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [یکشنبه 1398-06-10] [ 06:18:00 ب.ظ ]





      به سوی خط حسینی   ...

    امام موسی صدر:
    در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بیشترین خدمت و عطا و بخشش از او به دیگران برسد، به بالاترین مرتبۀ عفو و گذشت برسد.

    کتاب سفر شهادت | به سوی خط حسینی | بند ۱۰

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-07-02] [ 03:01:00 ب.ظ ]





      بازنویسی از مقتل ابو مخنف   ...

    #معرفی_کتاب

    چکاچاک شمشیرها گوش را می‌آزرد. صدایی از میان سپاه بلند شد.
    سپاهیان، قربه الی الله حمله کنید. اسب‌ها رو به جلو تاختند. صدای نفس‌هایشان به گوش می‌رسید.
    یاران امام حسین علیه‌السلام مثل دیواری محکم با نیزه در برابرشان ایستادند. چشم، چشم را نمی‌دید.
    پشت هم صفوف دشمن دریده می‌شد. سواران دشمن تارومار می‌شدند.
    این شکست برای سپاه دشمن سنگین آمد.
    پیادگان و تیراندازان به صف کرد. بارانی از تیر مرکب‌ها را نواخت. اسب‌ها لرزان و مضطرب واژگون شدند. سواران به زمین افتادند. زمین نبرد به خود می‌پیچید. سم اسبان قرارش را بر هم زده بود.
    خورشید هم با گرد و غبار رویش را پوشانده بود. انگار شرم می‌کرد،شاهد این صحنه‌ها باشد.
    نبرد شدت گرفت. دشمن خسته و مستاصل شده بود.
    تیغ آفتاب ظهر صورت‌ها را می‌سوزاند.
    به ناگاه میان آن‌همه سیاهی رنگ سفید خیمه‌ها راه نفوذی تازه را به یاد عمر آورد.
    اما خیال خامشان برباد رفت. اصحاب وارد خیمه شدند و تا کسی قصد خیمه‌ها را می‌کرد. حمله می‌کردند و او را می‌کشتند.
    در این هنگام عمربن سعد دستور داد خیمه‌ها را آتش زدند. آتش زبانه می‌کشید.
    کودکان ترسیده بودند.
    امام فرمود: بگذارید بسوزانند. نمی‌توانند از آتش بگذرند و به سوی شما بیایند. چنین شد.
    #بازنویسی
    #به_قلم_خودم
    #مقتل_ابومخنف
    صفحه ۲۵۶ حمله‌ی سوم

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من, براي تو دوست, براي طلاب  لینک ثابت



    [یکشنبه 1397-06-25] [ 01:51:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.