بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • بحرکاظمي
  • ذبیح پور
  • انانه
  • ریحانه مقدم






  • آمار

  • امروز: 295
  • دیروز: 515
  • 7 روز قبل: 2568
  • 1 ماه قبل: 13572
  • کل بازدیدها: 376513





  • وبلاگ های من





    رتبه





      کاسه‌ی سفالی و دل   ...

    #به_قلم_خودم
    کاسه‌ی سفالی از دستانش سر خورد، به زمین افتاد و تکه‌تکه شد. تکه‌ها را جمع می‌کرد و حسرت می‌خورد. دیروزش را به خاطر آورد، که دوستش با چه حالی از کنارش رفت. صدای شکسته شدن ظرف بلوری دلش را شنید. به خودش تسلی می‌داد، اشتباه از دوستش بود.
    اما دلش لرزید، دختر!حق نداشتی، دلش را بشکنی.
    الان تو ماندی و دلی شکسته، که خدا دور و برش را گرفته، تا از هم نپاشد. مگر می‌شود، با خدا هم طرف شد. جای شکستگی و تکه‌‌ها که از بین نمی‌رود.خدای دلهای شکسته، خدای توبه کنندگان هم هست، ناامید نباش. تلفن را برداشت و… .

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1397-06-03] [ 03:30:00 ب.ظ ]





      زن هستند...   ...

    ماشین‌ ظرفشویی‌ می‌خرد، تا‌ به ‌زحمت‌ نیافتد. دیگری‌ همین ‌که‌ ظرفها ‌را ‌لب‌ جوی ‌می‌برد ‌و‌ یا‌ شیر ‌آب ‌را‌ باز‌ می‌کند،‌ صدای‌ آب‌‌ او ‌را‌ آرام‌ می‌کند‌ و ‌خستگی‌ها‌ را به‌ جریان‌ آب ‌می‌سپارد‌ و‌ غمها‌ را به‌ همراه‌ ظرفها ‌از‌ چهره ‌می‌شوید. آرامش ‌را‌ گم‌ کرده‌ و ‌از ‌این‌ کلاس ‌به‌ آن‌ کلاس ‌در جست‌وجوی ‌آن ‌است،‌ استرس‌ دارد ‌و‌‌ اسلایم ‌یا اسپینر‌ می‌خرد ‌تا آن‌ را‌ کاهش‌ دهد، استرس‌ها‌ را‌ با‌ ورز‌دادن ‌خمیر‌نان‌،‌پخت نان ‌در‌تنور‌ رها‌ می‌کند. مشکلات‌ را‌ همانند‌ کوه‌ می‌بیند،‌ مشکلات ‌را‌ در‌آسیاب ‌صبر‌‌ و ‌امید‌ خرد‌ می‌کند. کارهایش ‌را‌ به‌ دیگری‌ می‌سپارد، دیگری‌ علاوه‌بر انجام‌ ‌کارهایش‌ برای‌‌ کمک‌ به ‌دیگران‌ می‌شتابد. هردو زن هستند اما این کجا و آن کجا… . نبی‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ‌چه ‌خوب ‌می‌دانست، ‌‌روحیات ‌و‌ خلقمان‌ را ‌که ‌امور منزل ‌را ‌به‌ دخترش ‌و به‌ ما‌ سپرد.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [جمعه 1397-05-26] [ 10:00:00 ب.ظ ]





      روح زلال کودکی   ...

    وقتي‌ براي‌ كاري‌ بيرون‌ از‌ منزل‌ مي‌روم‌ و تنها‌ مي‌شوي،‌ با اين‌ آزادي‌ كوتاه‌مدت، از شادي‌ در پوست خود نمي‌گنجي‌ و نقشه هايي در سر مي‌پروراني،‌ تا‌ به‌ تمام‌ سوراخ‌ و‌ سمبه‌ها پاتك‌ بزني‌ و‌ دلي‌ از‌ عزا‌ در‌ بياوري. همين‌ ديروز‌ بود،‌ که‌ وقتي‌ از‌ در‌ خانه‌ وارد‌ شدم، بوي‌ قهوه‌ به‌ مشامم‌ رسيد. شصتم‌ خبردار‌ شد،‌ كه‌ اين‌بار‌ هوس‌ شير‌قهوه‌ كرده‌اي‌ و‌ به‌ ذخيره‌‌ی نهايي‌ قهوه‌ها‌ پاتكي سهمگين‌ وارد‌ نمودي. بي‌‌خبر‌ از اينكه‌ شامه‌‌ی بويايي‌ مرا‌ دست‌ كم‌ گرفتي، بله‌ دختر‌جان‌ هيچ‌ چيز‌ از‌ چشمانم‌ پنهان‌ نمي ماند، حتي‌ اگر‌ رد‌ و‌ اثري‌ از‌ ظرفها‌ به‌ جا نگذاري‌ و‌ به‌ سرعت‌ برق‌ و‌باد‌ زحمت‌ شستنشان‌ را‌ بكشي. تازه‌ خنده‌هاي‌ ريز‌‌ريزت‌ را‌ چه‌ مي‌كني‌؟ بعد‌ از‌ سوال‌ پيچ‌كردن‌ و‌ خيره‌شدن‌ به‌ چشمهايت ريسه‌ مي‌روي‌ و‌ همه‌ي‌ نقشه‌ها‌ برباد‌ مي‌رود. همين‌ سادگي‌ و‌ صافي‌ دلت‌ را‌ دوست‌ دارم. از‌ كذب‌ و‌ رياي‌ آدمهاي‌ اطراف‌ طاقتم‌ طاق‌ شده‌ است. دلم‌ همين‌ صدق‌ و‌ صفاي‌ كودكي‌ را‌ مي‌خواهد. مادرجان‌ قول‌ بده، همينقدر‌ زلال‌ بماني‌ و‌ وجودت‌ را‌ كدر نكني.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



     [ 07:44:00 ب.ظ ]





      ماجراهاي من و دخترم   ...

    در خانه ي ما يك استعمارگر و متجاوزبه حقوق والدين به تمام معنا قد علم كرده است.
    من و همسر جان مظلومانه تحت سلطه ي اين روباه نوجوان قرار گرفته ايم. خيلي ظريف و سياست مدارانه عمل مي كند. با پول تو جيبي هايش هم سازمان تجارت جهاني راه انداخته و از طريق منبع مالي اش پدر بزرگ عزيز روزانه تامين مالي ميشود.
    ديشب طي عمليات خرابكارانه به پتوي نازنين من هم رحم نكرد و آن را به عنوان جزيي از مستعمرات تصاحب نمود. همه ي نقشه هاي خبيثانه اش را در مركز فرماندهي داخل اتاق و به حالت دراز كش روي تخت در سر ميپروراند.
    ظلم تا اين حد كه حتي خواب راحت را از تو بگيرند. دختر جان لااقل پتوي مرا پس بده. خوب ميداني، كه من جز در لحاف خود خواب راحت ندارم. نيمي از روسريهايم را كه ربودي، از حالت چشمهايت هم مشخص است كه براي مانتوهايم نقشه كشيدي.
    گفتم:(تا بداني كه از همه چيز مطلعم).
    دست از تشويش اذهان عمومي بردار و كمتر نزد عزيزجان از من گله كن.
    ابوي گراميتان هم كلاً در مورد اقدامات جنابعالي راي ممتنع دارد و خود را وارد بازي سياست نميكند.
    بايد قيامي راه بيندازم و سازمان حمايت از حقوق مادران را افتتاح كنم، تا سايه اين ظلم را از سر خود بردارم.
    شايد هم طي اقدامات آتي تحصني در آشپزخانه آغاز شود و حال شخص مورد نظر حسابي سر جايش بيايد.
    اگر خدا فرزنداني ديگر عنايت كند، كاخ سلطنتي شخص مورد نظر فرو ميريزد. ان شاالله را غليظ ادا بفرماييد.
    پ.ن:مزاح بود، تمام زندگي پدر و مادر براي فرزندان است.
    #به_قلم_خودم

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [یکشنبه 1397-05-07] [ 02:31:00 ب.ظ ]





      روز آشنايي   ...

    موسم حج فرا رسيد. همه ي شهر و آقا و اهل خانه هم در تكاپو بودند.
    كاروان مهيا شد.اهل خانه از رفتن به حج خرسند بودند.چقدر شيرين است، حج خانه ي خدا و چقدر لذت بخش است، درك آن فضا و حضور در آن مكان.
    آقا براي اقامه ي ركن دينش مهياي سفر شد.
    وقتي به سمت مكه حركت آغاز كرد، چه بسيار كساني همراهش شدند.

    روزها گذشت و كاروان به مقصد رسيد. مناسك حج آغاز شد. آقا تصميمي تازه گرفت.در ميانه سفر اولويت تغيير يافت. كاروان بايد راهي مقصدي جديد ميشد.
    روز عرفه رسيد و تشخيص اين اولويت براي برخي از همراهانش سخت شد. قرار بر اين بود كه عصر راه بيافتند.
    عرفه كلمه اي كه بسيار حرفها براي گفتن دارد و آقا آن را تفسير كرد.
    خداحافظي با سرزمين عرفات و حج برايش سخت بود.
    روبه كوه ايستاد و خواندن دعا را آغاز كرد.
    آقا چون ابر بهار ميگريست و دستانش را برابر صورت نگه داشت.
    محبوبش را صدا ميزد. (هوالجواد الواسع، سميع البصير، واحد الاحد)و بسيار كلماتي كه از دل بر مي آمد. به نيمه ها كه رسيد:(يا رازق الطفل الصغير) آخر او كودكي شير خواره هم با خود آورده بود.
    آقا سر به سوي آسمان بلند كرد، در حالي كه از ديده هايش چون مشك آب اشك روان بود.
    با صدايي بلند ادامه داد.
    (يا اسرع الحاسبين) و پروردگار را صدا زد:(يا ربّ،يا ربّ)
    مردمي كه دورش جمع شده بودند، تماشايش ميكردند و آمين ميگفتند.
    آقا تنها ماند. بقيه ادامه ي حج را اولويت قرار دادند. وصد افسوس كه هنوز هم دعوا بر سر اولويت هاست.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من, براي تو دوست  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1397-05-04] [ 10:59:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.