بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • سعید رضایی
  • مرضیه کرنوکر
  • زهرا بانوی ایرانی






  • آمار

  • امروز: 409
  • دیروز: 794
  • 7 روز قبل: 2497
  • 1 ماه قبل: 8516
  • کل بازدیدها: 365879





  • وبلاگ های من





    رتبه





      برای برادر   ...

    هیاهوی شهر کمی آرام‌تر شده،که ناگهان صدای بوق و ویراژ دیوار‌های خانه را می‌لرزاند.
    باز هم موتور‌سواری چند جوان که عشق به سرعت و موتور خواب از چشمانشان ربوده است.
    هرروز و هرشب به دنبال زدن حرکتی جدید با این دوچرخ پیچیده هستند.
    این بالا و پایین پریدن‌ها چه لذتی برایشان دارد نمی‌دانم. کاش از خیابان که عبور می‌کنند نیم‌نگاهی به دیوار‌های شهر و اعلامیه‌هایی که یک‌به‌یک تصویر جوانانی را قاب کرده بیاندازند. علت مرگ همه‌ی آن‌ها تصادف با موتور است و سرعت بالا که چرخ‌های موتور را از کف خیابان جدا می‌کند و درنهایت روحشان را از تن.
    سرمایه‌ی جوانی را به ثمن بخس و لذتی کوتاه می‌فروشند و داغی سنگین را بر دل پدر و مادرشان می‌نشانند.
    البته برخی از سر ناچاری تَرک این مَرکب دو چرخ می‌نشینند.
    هرچه به گوششان می‌خوانی و نصیحت می‌کنی که آخر این علاقه به جای خوبی نمی‌رسد. انگار میخی آهنین را در سنگ می‌کوبی. هنوز به پختگی نرسیدند، تا دست از کارهای بچگانه و بی‌محابا بردارند. به نظرم این وسیله مثل چاقو می‌ماند که اگر ندانی چطور از آن استفاده کنی به خودت صدمه می‌زنی.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [سه شنبه 1398-05-08] [ 05:52:00 ب.ظ ]





      مادر ما جوان بود   ...

    باشد مي نويسم … سخت است ولي مي نويسم … دست و دلم به نوشتن نمي رود ولي مي نويسم … خدا را چه ديديد شايد آخرين پستم بود … چه بهتر كه آخرين پستم براي حضرت مادر باشد … اين چند روزه به اين چند روزه ي خانه ي يك مرد فكر ميكنم در مدينه … همه منتظر يك نوزاد بودند … حجم خوشحالي اهالي خانه طبيعتا حدس زدني است … اتفاقاتي را هم كه اين روزها توي كوچه و افتاد را هم شنيده ايد … همه خانه ها وقتي منتظر يك عضو جديدند يك نشاط خاصي دارند … اصلا ولش كنيد اينقدر اين روزها شعر و متن مادرانه خوانده ايد كه اشباعيد … بگذاريد يك خاطره بگويم كه هنوز جگرم را خنج مي زند: من اصولا كليد خانه مان را ندارم … يعني دارم عمدا نمي برم …دوست دارم زنگ بزنم دوست دارم “در” را برايم باز كنند … منتظر تولد محمدنيكان بوديم … روزهاي آخر بود شما بگو يكي دوهفته … يك روز صبح كه مي رفتم مادرخانه گفت : مي شود اين روزها كليد ببري ؟ گفتم چرا ؟ گفت : يكهو زنگ ميزني صدا مي دهد هول ميكنم خوف مي كنم … مي ترسم … گفتم : چشم … يك چشم ميگويم يك چشم مي شنويد … پا كه توي پياده رو گذاشتم نزديك اولين جدول زانوهايم تا خورد و نشستم به گريه … يك زن كه بار شيشه دارد مي شود با يك صداي زنگ “در” هول كند…بترسد … من حرفم را تا همينجاي متنم زدم از اينجا به بعدش را نمي نويسم فكر ميكنم : من آنروز از گوشه خياباني در تهران پرت شدم به كوچه اي در مدينه پشت در خانه همان مرد … خانه قطعا زنگ نداشته آمده اند پشت “در” “اند” آخر آمده يعني يك نفر نبوده تاريخ مي گويد چهل نفر در هم نزده اند … داد زده اند هيزم آورده اند… لگد زده اند …يك زن هم توي خانه بوده كه بار شيشه داشته … هيجده ساله بوده …مردخانه مامور به سكوت بوده … مردها نخلند غم به جانشان بيافتد از تو خرد ميشوند يكهو مي افتند يكهو مي شكنند…"در” زده اند …زن خانه ترسيده هول كرده … اصلا ولش كنيد …من دستم به تمام كردن اين متن نمي رود … يكي روضه بخواند … كلمه هاي من كوچكند … يك نفر به ما تسليت بگويد … مادر ما جوان بود … مادر ما بار شيشه داشت …
    #حامد_عسگری

    اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1396-12-01] [ 08:17:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.