بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین






آمار

  • امروز: 151
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4454
  • 1 ماه قبل: 8612
  • کل بازدیدها: 369539





  • وبلاگ های من





    رتبه





      بچه هاي مادر پهلوشكسته   ...

    می‌گویند:
    #مادر هرکاری کند،
    بچه‌ها هم یاد می‌گیرند!

    می‌گوییم:
    ما بچه‌های مادر پهلو شکسته‌ایم.

    مادرِ ما #جان خود را
    فدای #رهبرش کرد؛

    والسلام

    #طلبه_مجازی

    موضوعات: براي همه, براي طلاب  لینک ثابت



    [سه شنبه 1396-12-01] [ 12:09:00 ق.ظ ]





      اگر بي خداحافظي از دنيا بروم   ...

    ‍ دیشب دلم یاد مرگ کرده بود
    و داشتم به تو می‌گفتم
    اگر بی‌خداحافظی با تو از دنیا بروم
    دلم می‌ماند این جا
    و در آن دیار محروم می‌شوم از آرام و قرار.

    در همان لحظه‌هایی که داشتم
    از ترسِ مرگِ بی‌خداحافظی می‌گفتم
    دوستم داشت با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد.
    صبح که بلند شدم
    خبر رفتنش مبهوتم کرد.

    آقا!
    مرگ، شتری است
    که درِ خانۀ همه می‌نشیند.
    فاصلۀ این شتر تا خانۀ من چه‌قدر است
    نمی‌دانم.
    امّا می‌دانم این شتر را جرَسی نیست.
    بی‌خبر می‌آید و پشت در خانه می‌نشیند
    و فرصتی نمی‌دهد
    بی‌اجازه آدم را سوار می‌کند و می‌برد.
    اذن این شتر دست توست
    بگویی نرو، نمی‌رود.
    بگویی بایست، می‌ایستد.
    بگویی سوار کن،‌ بی‌وقفه سوار می‌کند و می‌برد.

    مهربانم!
    هر وقت مرگ من فرا رسید
    کمی قبلش
    یا خودت خبرم کن
    یا به او بگو وقتی که آمد
    کمی حوصله کند، فقط کمی.

    می‌دانی که من عادت ندارم
    تو را قسم دهم به آنچه دلت را می‌شکند
    امّا دوست دارم در فرصتی که تا مرگ دارم
    اگر دیدم نیامدی
    تو را قسم بدهم به آن که هیچ گاه قسمت ندادم.
    چه قسمی، بماند
    امّا همین قدر بگویم
    قسمم از جنس مادر است.
    قسم می‌دهی که در دم آخر
    فرصتی برای خداحافظی با خودت به من بدهی
    من تو را ببینم و بروم.

    شبت بخیر ارباب!

    #بهانه_بودن
    #شب_بخیر
    #مادر
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



     [ 12:03:00 ق.ظ ]





      چاره اي براي واژه ها   ...

    ‍ ▪️◾️چاره‌ای برای واژه‌ها◾️▪️

    مادر!‌
    وقتی از تو می‌نویسم، احساس می‌کنم کاغذِ زیر دستم خیس می‌شود.

    واژه‌ها وقتی به نام و یاد تو می‌رسند، اشک می‌ریزند و هرچه قلم در آغوششان می‌گیرد، آرام نمی‌گیرند.

    واژه‌ها ابرِ بهارند و ناله‌های تو رعد؛ و مصیبت تو، برق این ابرهاست که واژه‌ها چنین به یاد اشک‌های تو، پاییزی می‌بارند.
    برای همین است که مصیبت تو را نمی‌توان نوشت.

    وقتی از تو می‌نویسم، باید دلم را سنگ ‌کنم که تاب بیاورد توصیف مصیبت تو را.
    به فرض که چاره‌ای برای دلم یافتم، تو بگو واژه‌ها را چه چاره کنم؟

    ?واژه‌های خیس؛ قصه‌ی ناتمام مادر‌.

    #واژه‌های_خیس
    #مادر
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [دوشنبه 1396-11-30] [ 10:31:00 ب.ظ ]





      شنبه تلخ...   ...

    #به_قلم_خودم
    شنبه اول هفته تلخ شروع شد مادرم تماس گرفت حال عزیزخوب نیست دلهره عجیبی گرفتم قرار بود روضه صبحگاه حوزه پذیرایی با ما باشد، قول داده بودم چای با من باشدفلاسک را آماده کردم و رفتم حوزه تا به قولم عمل کنم. کار که تمام شد سریع رفتم سمت خانه مادر سر کوچه بودم که آمبولانس را دیدم سریع پیاده شدم رفتم داخل خانه همه آمده بودند. عزیزجان با آرامش خوابیده بودو ما را نا آرام کرد و تکه ای از قلبم را با خودش برد. دلم برای تنهایی مادرم آتش میگیرد.
    عزیز رفت و دیگرصدای خنده هایش را نمی شنونم،خانمان تاریک شد و پرازسکوت…

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-11-18] [ 01:37:00 ب.ظ ]





      هر چقدر هم بزرگ شوم...   ...

    ‍ ما هر چه‌قدر هم که بزرگ می‌شویم باز هم نازکشیدن‌های مادرانه را دوست داریم. نازکشیدن‌های مادرانه مثل آب است؛ آب گوارا هر چه‌قدر هم که آن را می‌چشیم تکرار ندارد برایمان. هر روز تازه‌ و شاید تازه‌تر از دیروز. آقا! امشب داری به چه فکر می‌کنی؟ به این که مادرت رخت بربسته و پر کشیده؟ به این که مادرترین زن روی زمین مادر تو بود که امشب زمین محروم شد از مادرانه‌هایش؟ به این که نازکشیدن‌های مادرانه با رفتن مادرت غریب شدند؟ و به دل‌تنگی ایتام مادرت برای دلبرانه‌ترین مادرانه‌ها؟ امشب دلت گرفته، می‌دانم. قلبت تیر می‌کشد، معلوم است. اشک‌هایت بنای خشکیدن ندارند، چه کار باید کرد؟ کسی کمک حالت در این غم بزرگ هست؟ نمی‌دانم. خاک بر سر من که چیزی در چنته‌ام برای آرام کردنت ندارم. شاید سکوتم برای تو بهتر از تسلا دادنم باشد. پس تمام می‌کنم سخن را با همین یک کلام: شبت بخیر در غم مادر نشسته‌ام! #بهانه_بودن #شب_بخیر #فاطمیه #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-11-12] [ 01:13:00 ق.ظ ]





    1 2 3 5 6

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.