بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • زینت
  • فائزه ابوالقاسمی
  • سمیه صالحی
  • زهرا بانوی ایرانی






  • آمار

  • امروز: 927
  • دیروز: 614
  • 7 روز قبل: 2894
  • 1 ماه قبل: 8635
  • کل بازدیدها: 366493





  • وبلاگ های من





    رتبه





      مومنِ اهل تقوا   ...

    #به_قلم_خودم

    مومنی که در برخورد با بلایا کینه، عصبانیت، نفرین و غم را به دل راه نمی‌دهد اهل تقواست.
    شناخت ماهیت بلا و دانستن اینکه اگر مبتلا به بلایا نباشیم خواهیم مُرد. بلا همراه با انسان است و مبدا بلا از ناحیه‌ی پروردگار است. بلا خوراک انسان است و راه فراری وجود ندارد.
    نتیجه‌ی بلا، پاک‌شدن گناهان و افزایش درجات است، که خدا اراده کرده است.مهمترین ابزار برای تربیت بندگان همین بلاست.شکرکردن در این ابتلا از وظایف بندگان است.
    مدیریت بلا و انگیزه‌های تنظیم کننده‌ی رابطه‌ی انسان با بلا باید در نظر گرفت. با عدم شکایت و واگذاری امر به خدا دیگر نیازی به مدیریت بلایا نیست.
    1..عاشقی همراه با درد است. بدون عشق انسان دردی نمی‌کشد تا مضطرب شود. این عشق آسان به دست نمی‌آید.
    2..ایمان واسطه‌ی‌ افزایش صبر و زیبایی نگاه در امور است و بدون خودسازی حاصل نمی‌شود.
    3..اخلاق کمک‌کننده در مدیریت بلاست. هرانسان بااخلاقی با تقوا نیست اما هرانسان با تقوایی دارای اخلاق است.
    بدون تکامل، ثبات شخصیت، حلم و بردباری انسان به ایمان راه پیدا نمی‌کند و بدون ایمان تقوا ندارد.
    4..زندگی عقلایی توجه به فلسفه‌ی بلاست.خدا بدون جهت مبتلا نمی‌کند. خداوند به دنیا تکلیف کرده دربرخورد با بندگان مومن تلخ، با ناراحتی، پیچیدگی سخت و تنگ بگیرد،
    که اینان ملاقاتش را آرزو کنند. و بر دشمنان سهل و آسان ، گوارا،خوشایند باشد تا از ملاقات بدشان آید.دنیا را بهشت دشمنان قرار داده و جهنم دوستانش.
    یکی از آفات خطرناک در انسان نادیده گرفتن بلای دیگران و بی‌خبری است.
    نگاه به اهل نصیحت و سالمندان و استفاده از تجربیاتشان نشان می‌دهد که ابتلا فراگیر و برای همه است.
    کافر، منافق و یا مومن موجب اذیت مومنین هستند
    کافر، مستقیم عداوت را نشان می‌دهد.منافق با مکر و حیله و مومن با حسادتش در درگیری با کفر باید از خونت بگذری، در مقابله با منافق از خودت بگذری و نوعی صبوری کنی تا نفاق او آشکار شود، چون حذف ما را منافقانه می‌خواهد، باید مدارا کنیم تا نفاقش آشکار شود.در برخورد با مومن از خود گذشتگی مظلومانه و ویژه‌ای که کسی متوجه آن نشود صبورانه و مدبرانه کاری کنی تا آبرویش نرود.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1398-04-27] [ 10:36:00 ق.ظ ]





      یک روز معمولی   ...

    #بهار_نوشت

    یک روز معمولی با صدای خروس همسایه نه با صدای واق‌واق دنی سگ همسایه آغاز می‌شود. قبل از چیدن صبحانه بساط ناهار را آماده می‌کنم، تا با خیالی آسوده سر سفره صبحانه بنشینم. دانه‌های برنج توی کاسه سرازیر می‌شوند و بعد در بستر آبی که از شیر آشپزخانه روانه شده شنا می‌کنند و با نمک ید دار تصیفه‌شده مزه‌دار خواهند شد. آنچه که دلم می‌خواهد تصور‌کنم، آغاز روز و بیدار‌شدن با صدای خروس همسایه و تماشای تلاشی از سر عشق برای اعضای خانواده توسط مادری روی ایوان خانه است و دانه‌های برنجی که روی سینی به رقص در می‌آیند و با دستان مهربان مادر جلو و عقب می‌شوند و کیسه‌ی نمکی که میهمان کاسه‌ی برنج خواهد شد. نگاهی به چاردیواری‌مان می‌اندازم. زوایه‌ی دیدم به دیوار و پنجره محدود می‌شود، اما وسعت نگاه آن مادری که چار‌دیواری‌اش از خانه‌ی همسایه‌ها و دغدغه‌هایشان هم فراتر رفته بود را می‌خواهم. در کابینتی که ردیف به ردیف انواع ادویه در آن چیده‌ام را باز می‌کنم تا با ترکیبشان طعمی بدهم به خورشتی که روی اجاق صفحه‌ای بار گذاشتم. زن، آتش هیزم‌ها که چاق می‌شود، دیگ را رویش می‌گذارد و همان نمک و زردچوبه‌ی همیشگی را با معجون عشق قاطی خورشت می‌کند تا ریز‌ریز غُل بزند. بعد از انجام کارهایم کتاب‌رمانی را به دست می‌گیرم، تا خودم را به قصه‌ی زندگی دیگران پرتاب کنم. زن گوشش را که تیز می‌کند، زنان همسایه اسم او را صدا می‌زنند، چادرش را سرش می‌کند و می‌دود، تا زیر سایه‌ی درخت با آن‌ها هم‌داستان شود. سر ظهر نمازم را می‌خوانم. سفره را پهن می‌کنم و تلاش می‌کنم با تزییناتش دل اهالی خانه را ببرد اما نمی‌دانم چقدر موفق می‌شوم. زن سفره را توی ایوان می‌اندازد، ساده و باصفا، نگاه رضایت اهالی خانه را از برق چشمانشان می‌خواند و همین برایش کافیست. نیمی از روزم سپری شد به همین سادگی و سادگی زیباست. من توی ذهنم با چنین زنی رفاقت دارم. #عکس_تولیدی

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1398-03-18] [ 05:31:00 ب.ظ ]





      همه از هیچ   ...

    حافظ می‌گوید:
    رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
    تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
    این بیت به نوعی ترجمه‌ای از فرمایش امام سجاد علیه‌السلام در دعای اول صحیفه‌ی سجادیه است.خداوند عالم را از هیچ آفرید و با محبت خود موجودات را بر انگیخت.
    انسانی هم که از مادر متولد شده هیچ یک از توانایی‌ها را بالفعل ندارد، بلکه توانمندی‌هایش بالقوه‌اند. انسان با تلاش باید از هیچ، همه بسازد و در جهت کمال انسانی قدم بردارد، انسان کامل چند بعدی و در تمام ابعاد کامل است.
    آنجایی که باید عاشق باشد کمال عشق است. راه و روش این عشق را از معبود خود آموخته است.

    اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً،وَاخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِيَّتِهِ اخْتِراعاً، ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَريقَ اِرادَتِهِ، بَعَثَهُمْ فى سَبيلِ مَحَبَّتِهِ،
    و فهم وصف كنندگان از وصفش عاجز است. به دست قدرتش آفريدگان را ايجاد كرد، و آنان را براساس اراده خود صورت بخشيد، آنگاه همه را در راه اراده خود راهى نمود، و در مسير محبت و عشق به خود برانگيخت،

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1398-03-08] [ 03:08:00 ب.ظ ]





      یار صبورم   ...

    خدا را شکر که دوستت دارم.
    من دوستت دارم.
    قشنگ‌ترین جمله‌ای که می‌توانم ادا کنم.
    من دوستت دارم.
    طرب انگیزترین آهنگی می‌توانم بنوازم.
    من دوستت دارم.
    مستانه‌ترین فریادی که می‌توانم بر آورم.
    من دوستت دارم.
    زیباترین ادعایی که می‌توانم بکنم.
    من دوستت دارم.
    محکم‌ترین ستونی که می‌توانم به آن تکیه کنم.
    من دوستت دارم.
    بلندترین آسمانی که می‌توانم تماشایش کنم.
    من دوستت دارم.
    قشنگ‌ترین نقشی که می‌توانم روی دلم بکشم.
    من دوستت دارم.
    غلیظ‌ترین شرابی که می‌توانم بنوشم.
    من دوستت دارم.
    تازه‌ترین جمله‌ای که همیشه می‌توانم تکرارش کنم.
    من دوستت دارم.
    قدیمی‌ترین شعری که هیچ گاه کهنه نمی‌شود.
    من دوستت دارم.
    امیدبخش‌ترین سرمایه‌ای که می‌توانم به آن دل خوش کنم.
    و خدا را شکر که دوستت دارم.

    این که چرا خدا محبّت تو را در دلم گذاشته
    پاسخی هم اگر داشته باشد
    من از آن بی‌خبرم
    هر چه هست، یقین دارم که تو را دوست دارم
    و محبّتی که از تو به دل دارم
    فضل خداست بر من.
    بی‌شک این خدا بود که محبّت تو را در دلم گذاشت
    ولی حالا که محبّتت را در دلم گذاشته
    «از من چه می‌خواهد؟»
    سؤالی است که باید در پی پاسخش باشم
    پاسخش هم یک جمله بیش نیست:
    «محبّت تو را در دلم گذاشت تا آنچه را تو دوست داری دوست بدارم».
    زندگی در آنچه تو دوست داری خلاصه می‌شود
    و مرگ یعنی فاصله گرفتن از آنچه تو دوست داری.
    پس باید گفت که خدا محبّت تو را در دلم گذاشت
    تا بروم به دنبال پاسخ این سؤال:
    «تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت می‌آید؟»
    یافتن پاسخ این سؤال
    یعنی شکرگزاری خدا بابت محبّتی که از تو به دلم نهاده.

    آقا!
    می‌دانم که صبوری و صبرت فرشته‌ها را به شگفت آورده
    امّا می‌دانم که من هم شاگرد تنبل کلاس تو هستم
    من از اندازۀ صبر تو خبر ندارم
    ولی تو از میزان سستی من آگاهی
    اگر حال و روز من به قدری خراب است
    که حوصله‌ات را سر می‌برم و کاسۀ صبرت را لبریز می‌کنم
    التماس می‌کنم به خاطر خدا کمی بیشتر صبر کن.
    آخرش پاسخ این سؤال را می‌یابم، خواهی دید
    و لحظه لحظۀ زندگی‌ام را با پاسخ این سؤال نفس می‌کشم خواهی دید.
    آخرش یک روز می‌شوم همانی که تو دوست داری، خواهی دید.
    شبت بخیر یار صبورم!

    #بهانه_بودن
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-20] [ 10:37:00 ب.ظ ]





      دانستنيهاي عشق   ...

    ? منبرهای رمضانی ؛
    ♥️ هر آنچه از «عشق» باید بدانیم

    امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؛ آیا دین، غیر از محبت است؟»

    ? یکی از ویژگی‌های شگفت‌آور و برجسته آدمی، عشق و دل‌بستگی است. شگفتی این پدیده از آنجاست که قادر است دگرگونی‌های شگرفی را در افراد برانگیزد و چنان قدرتی را در آنها به وجود آورد که برای پذیرش هر خطری آماده شوند و از طرفی، چنان آنها را مطیع کند که جز خواسته محبوب خود چیزی نخواهند. در این میان، برخی از گونه‌های عشق، سازنده و مثبت است و بعضی دیگر، ویرانگر و منفی.

    ? عشق، عبارت است از محبت بیش از اندازه.
    ? بنابراین، دل‌بستگی، همان عشق است.

    ? ریشه عشق، برگرفته از «عَشِقَ» است؛ یعنی گیاهی که به دور درخت می‌پیچد و از آب آن می‌مکد و سبب زردشدن و ریختن برگ‌های آن می‌شود تا اینکه بعد از مدتی، درخت را می‌خشکاند. همان‌طورکه در بین افراد انسان هم می‌بینیم.

    در تعریف اصطلاحی عشق، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد که به بیان دیدگاه دو تن از دانشمندان بزرگ مسلمان معاصر اکتفا می‌کنیم: ?

    ▫️شهید مطهری در این باره می‌نویسد: «علاقه به شخص یا شئ وقتی به اوج شدت برسد، به‌طوری‌که وجود انسان را تسخیر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق نامیده می‌شود. عشق، اوج علاقه و احساسات است.»

    ▫️علامه جعفری نیز می‌نویسد: «عشق، عبارت است از محبت شدیدی است که از درک کمال و خیر و زیبایی در معشوق به وجود می‌آید و سرتاسر روان آدمی را فرا می‌گیرد.»

    ? در یک تقسیم بندی کلی، عشق به حقیقی و مجازی تقسیم می‌شود؛ مقصود از عشق حقیقی یا عشق الهی، اشتیاق به دیدار حق است که محبوب حقیقی است و منظور از عشق مجازی، محبت‌های شدیدی است که بین انسان و غیرخدا پدید می‌آید و خود بر دو نوع عفیفانه و جسمانی تقسیم می‌شود. تفاوت این دو در آن است که عشق عفیفانه، تحت کنترل نیروی عقل است و همراه با عفت است؛ اما عشق جسمانی، ریشه در شهوت و لذت مادی دارد و با ارضای غریزه، کاهش می‌یابد.

    ? یکی از اساسی‌ترین نیازهای روحی و روانی هر فرد، بهره‌مندی از محبت و عشق است. تأمین‌نشدن این نیاز، سبب تشویش و اضطراب افراد می‌شود و آثار سوء و آسیب‌های دردناکی در روان افراد به وجود می‌آورد.

    ? مدیریت عشق
    برای پیشگیری و درمان عشق‌های مذموم، راهکارهای متعددی وجود دارد که در ادامه، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

    1. افزایش عشق به خداوند
    2. تقویت روحیه معادباوری
    3. شناخت پیامد ناهنجاری‌های جنسی
    4. عفت چشم
    5. پرهیز از محیط و مجالس گناه‌افزا
    6. تأمین شرعی و قانونی عشق مجازی

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1397-03-06] [ 11:02:00 ب.ظ ]





    1 2 3

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.