بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • مهشید ديانت خواه
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • avije danesh






  • آمار

  • امروز: 123
  • دیروز: 794
  • 7 روز قبل: 2497
  • 1 ماه قبل: 8516
  • کل بازدیدها: 365879





  • وبلاگ های من





    رتبه





      چای دبش   ...

    طرز تهیه

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [جمعه 1399-06-21] [ 12:44:00 ب.ظ ]





      درگیر عواطف   ...

    سکوتی طولانی و نگاهی عمیق برای من کافی است.
    درگیر عاطفه‌ی تو شدم و همین بزرگترین افتخارِ من است.
    تولدت مبارکمان مهربان

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من, براي تو دوست  لینک ثابت



    [یکشنبه 1398-04-23] [ 10:14:00 ق.ظ ]





      یک روز معمولی   ...

    #بهار_نوشت

    یک روز معمولی با صدای خروس همسایه نه با صدای واق‌واق دنی سگ همسایه آغاز می‌شود. قبل از چیدن صبحانه بساط ناهار را آماده می‌کنم، تا با خیالی آسوده سر سفره صبحانه بنشینم. دانه‌های برنج توی کاسه سرازیر می‌شوند و بعد در بستر آبی که از شیر آشپزخانه روانه شده شنا می‌کنند و با نمک ید دار تصیفه‌شده مزه‌دار خواهند شد. آنچه که دلم می‌خواهد تصور‌کنم، آغاز روز و بیدار‌شدن با صدای خروس همسایه و تماشای تلاشی از سر عشق برای اعضای خانواده توسط مادری روی ایوان خانه است و دانه‌های برنجی که روی سینی به رقص در می‌آیند و با دستان مهربان مادر جلو و عقب می‌شوند و کیسه‌ی نمکی که میهمان کاسه‌ی برنج خواهد شد. نگاهی به چاردیواری‌مان می‌اندازم. زوایه‌ی دیدم به دیوار و پنجره محدود می‌شود، اما وسعت نگاه آن مادری که چار‌دیواری‌اش از خانه‌ی همسایه‌ها و دغدغه‌هایشان هم فراتر رفته بود را می‌خواهم. در کابینتی که ردیف به ردیف انواع ادویه در آن چیده‌ام را باز می‌کنم تا با ترکیبشان طعمی بدهم به خورشتی که روی اجاق صفحه‌ای بار گذاشتم. زن، آتش هیزم‌ها که چاق می‌شود، دیگ را رویش می‌گذارد و همان نمک و زردچوبه‌ی همیشگی را با معجون عشق قاطی خورشت می‌کند تا ریز‌ریز غُل بزند. بعد از انجام کارهایم کتاب‌رمانی را به دست می‌گیرم، تا خودم را به قصه‌ی زندگی دیگران پرتاب کنم. زن گوشش را که تیز می‌کند، زنان همسایه اسم او را صدا می‌زنند، چادرش را سرش می‌کند و می‌دود، تا زیر سایه‌ی درخت با آن‌ها هم‌داستان شود. سر ظهر نمازم را می‌خوانم. سفره را پهن می‌کنم و تلاش می‌کنم با تزییناتش دل اهالی خانه را ببرد اما نمی‌دانم چقدر موفق می‌شوم. زن سفره را توی ایوان می‌اندازد، ساده و باصفا، نگاه رضایت اهالی خانه را از برق چشمانشان می‌خواند و همین برایش کافیست. نیمی از روزم سپری شد به همین سادگی و سادگی زیباست. من توی ذهنم با چنین زنی رفاقت دارم. #عکس_تولیدی

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1398-03-18] [ 05:31:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.