|
|
کالسکهی زائر |
|
... |
بار سفر را نبستم، اما دلیلی شدم برای شادی زائری که از منصرف شده بود. نگران بود اگر کالسکه برای کودک دو سالهاش گیر نیاورد دیگر نمیتواند برود. گفتم:«من کالسکه دارم بیا ببر» ذوق زده خدا را شکر میکرد.
بعد از ظهر که شد از انباری پشتبام کالسکه را بیرون کشیدم، تا دستی به سر و رویش بکشم.
چند سال قبل، زمانی که هنوز خبری از آمدن دختر جان نبود، مادرم کالسکه را از کربلا خریدهبود، برای نوهی مغز بادامش.
چند روز دیگر کالسکه راهی میشود، به همانجایی که 12سال قبل از آنجا آمده بود.
دخترم عروسکهایش را نشانده توی کالسکه و اینطرف و آنطرف خانه میدود. انگار دارد چرخهای کالسکه را تمرین میدهد برای مسیری طولانی که قرار است طی کند.
باز هم من جا ماندم.
موضوعات: براي من
لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-14] [ 10:08:00 ب.ظ ]
|
|
سفر به آباده |
|
... |
سفر همیشه پر از هیجان است. اراده میکنی و میروی. اینبار برادرم به اجبار(سربازی) به سفرمیرود.
آباده طشک باوسعتی درحدود 4000 کیلومتر مربع در امتداد رشتهکوههای زاگرس فارس واقعشدهاست، یکی از بخشهای شهرستان نیریز میباشد، که در ساحل شرقی دریاچههای طشک و بختگان و جنوب کوههای ول (مرتفع ترین قله دال نشین با ارتفاع 3191 متر ) کوهخان ، کوهسفید و … واقعشدهاست. که از شمال به شهرستان بوانات و شهرستان خاتم ( استان یزد ) از جنوب به شهرستانهای شیراز و استهبان ، از مغرب به شهرستان ارسنجان و از شرق به شهرستان نیریز محدود میشود . این بخش شامل سه دهستان به نامهای : 1. آباده طشک 2. بختگان 3. حنا میباشد.مجموع سه دهستان دارای 42 روستا و شهر آباده طشک میباشد. تا مرکز شهرستان 115 کیلومتر و تا مرکز استان 189 کیلومتر فاصله دارد.
فاصله سمنان تا تهران 226کیلومتر و زمانی حدود2:50 و از تهران به نیریز 988و 11ساعت به اضافهی 115 کیلومتر از نیریز تا آباده راه را باید طی کند.
پانزده ساعت راه و طی کردن جاده برای رسیدن به پادگان و شهری که حتی در خواب هم نمیدیدی به آنجا اعزام شوی، ولی چون من خواهر پیگیری هستم رفتم و این اطلاعات را به دست آوردم.
برادر جان از زیبایی دشتهایش لذت ببر، خروش دریاچهاش را ببین.
امیدوارم از پشت پنجرهی پادگان رنگِ غم و غربت روی دلت ننشیند. به غروب خورشید خیره نشو و از روشنی آفتاب نور به قلبت بپاش. روزها به سرعت میگذرند و تو باز بر میگردی از این سفر.
خدا پشت و پناهت.
پ.ن: تصویر غروب زیبای دریاچهی بختگان
کلیدواژه ها: آباده, آباده طشک, برادر, به قلم خودم, بهار نوشت, تور, تور گردشگری, خدمت, دریاچه, دریاچه بختگان, رشته کوه زاگرس, زاگرس, سربازی, سفر , شیراز, فارس, نیریز, وبلاگ, پادگان, گردش, گردشگری موضوعات: براي همه, براي من
لینک ثابت
[جمعه 1398-05-11] [ 12:51:00 ق.ظ ]
|
|
چمداني براي بانو |
|
... |
اینفوگرافی خاص برای بانوان گردشگر
موضوعات: براي همه
لینک ثابت
[جمعه 1397-05-05] [ 11:20:00 ب.ظ ]
|
|
پارک جنگلی جوارم |
|
... |
#ایرانگردی_مازندران #سوادکوه#به_قلم_خودم تعطیلات نوروزی رو به اتمام بود و ما به دعوت خواهر همسر عازم سفر به بابلسرو منزلشان شدیم. صبح زود راه افتادیم. هوای بهاری و سرسبزی حومه جاده را خیلی دوست داشتم. رفتیم تا به جایی رسیدیم که هر بار بدون توجه از کنارش رد می شدیم.راهمان به سمت پارک جنگلی جوارم کج شد، که در منطقه زیرآب شهرستان سواد کوه قرار دارد. ابتدا فکر میکردیم فقط خودمان هستیم که آمدیم اما چند پیچ را رد کردیم، مسافرانی را که در کلبه هایی چوبی و زیبا روی دامنه کوه و با فاصله اقامت داشتند دیدیم. کلبه هایی جذاب که کلبه های کتابهای قصه را ترسیم میکرد. تمام کمپ ها را تا بالا رفتیم،چند قهوه خانه و دکان برای سرویس دهی بود. برای برگشت دور زدیم.منظره ای زیبا را برای عکاسی مناسب دیدم وسط جاده جایی که درختانش درهم رفته بود وشبیه به تونل شده بود، عکسهایی از خودمان در کنار چشمه ی آب و طبیعت سرسبز گرفتیم.رایحه جنگل قویتر شد زیر پایم را که نگاه کردم پر از سبزی خوش عطر اوجی بود. اوجی نوعی پونه است که در غذاهای مختلف ویا به عنوان سبزی خوردن مورد استفاده قرار میگیرد،خانواده را برای چیدنش ترغیب کردم. سبزیها را درون کیسه ریختم.راه افتادیم و عطری خوش را تا پایان سفر همراه خود کردیم.
موضوعات: براي من
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-01-21] [ 07:27:00 ب.ظ ]
|
|
مدیریت سفر گروهی |
|
... |
مدارا:
? رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) مىفرماید:
? کسى که با همسفر خود بیشتر مدارا کند، پاداشش بیشتر و نزد خدا محبوبتر است.
? به نقل امام صادق (علیه السلام)، لقمان به پسرش گفت:
? اى پسرم! جز در نافرمانى خدا با همسفران خود موافق و همدل باش.
? امام صادق (علیه السلام) فرمود:
? خوشاخلاقى و خوشمشربى با همسفران و فرونشاندن خشم از آداب سفر است.
? امیرمؤمنان (علیه السلام) با مردى غیر مسلمان همسفر شد. وى پرسید: اى بندهٔ خدا! کجا مىروى؟ پاسخ داد: به کوفه مىروم. چون به دو راهى رسیدند و مسیر ذمّى جدا شد، امیرمؤمنان (علیه السلام) در پى او رفت. ذمّى گفت: چرا با من مىآیى؟ آن حضرت فرمود: این از آداب خوب همسفرى است که چون انسان از همسفر خود جدا مىشود، اندکى وى را مشایعت و بدرقه کند. پیامبر ما اینگونه امر فرموده است. ذمّى پرسید، آیا همینگونه فرمود؟ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: بلى. ذمّى گفت: به راستى پیروان او به جهت رفتار کریمانهٔ او از وى پیروى کردند؛ پس من تو را گواه مىگیرم که پیرو دین تو هستم، آنگاه ذمّى با شناختن امیرمؤمنان (علیه السلام) اسلام آورد.
? #مفاتیح_الحیات
موضوعات: براي همه
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-01-07] [ 12:59:00 ق.ظ ]
|
|