#به_قلم_خودم
امروز حوالی غروب انگار به آسمان گرد طلا پاشیده بودند. توی ماشین سر چرخاندم و چشمم این قاب را پسندید. سیاهی درخشش این رنگ را دوچندان میکرد. چند ثانیه بیشتر برای ثبتش فرصت نبود. عکس را که گرفتم راننده گاز ماشین را گرفت و رفت. گاهی همین چند ثانیه فرصتی طلایی بود، مثل همین ابرهای طلایی که درگذرند.
چند ساعتی بیشتر از شروع کلاس عکاسیام نگذشته، اما بیشتر از قبل دنیای اطراف را نگاه کردم. چقدر نادیدههایی بود که سرسری از آن عبور میکردم.
[دوشنبه 1399-02-15] [ 12:47:00 ق.ظ ]