بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • طلبه میناب






  • آمار

  • امروز: 168
  • دیروز: 272
  • 7 روز قبل: 2315
  • 1 ماه قبل: 7609
  • کل بازدیدها: 420542





  • وبلاگ های من





    رتبه





      سد قلب   ...

    هیچ کس حق ندارد، هیچ ‌کس حتی شوهرش.
    که به زنی بگوید: تو نسبت به فرزندت ظالمی خدا دیگر بچه‌ای به تو نمی‌دهد، مادری کردن لیاقت می‌خواهد.
    تعریف ظلم و لیاقت داشتن از نگاه شما چیست؟
    تربیت گاهی نیش دارد و گاهی نوش.
    بعض فروخورده‌ی زنی که چندین بار در تجربه‌ی مادری مجدد شکست خورده را سنگین‌تر نکنید.
    خودش از درون می‌سوزد نیازی به شعله افکندن شما ندارد.
    اگر چه به روی خودش نمی‌آورد.
    بدانید دل مانند سدی است که اگر بشکند یک شهر را با خودش به زیر آب می‌برد.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1399-09-24] [ 01:34:00 ق.ظ ]





      من مادرم   ...

    من یک مادر هستم.
    گاهی از عصبانیت به انفجار می‌رسم و گدازه‌های خشم دامن دور و برم را می‌گیرد.
    گاهی شادم
    گاهی…
    گاهی…
    من یک انسانم
    با
    خشم
    عشق
    حرص
    مهربانی
    من یک مادر هستم.
    چشمانم را می‌بندم و دوباره باز می‌کنم
    و اتفاقی نو آغاز می‌شود.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [سه شنبه 1399-08-06] [ 12:16:00 ق.ظ ]





      دختری=مادری   ...

    #به_قلم_خودم

    روزها خوب یا بد شروع می‌شوند و این زمان است که جوانی ما را باخود می‌برد. زمان جان قدری آرامتر برو… اقوام دور مادرم دیروز در ولیمه من را با دخترم دیدند، گفتند:(ما‌شاالله، اصلا بهت نمیاد مادر باشی و دختری به این بزرگی داشته باشی، ما تا به حال فکر می‌کردیم تازه نامزد کردی)

    آنجاست، که خنده‌های نمکین دختر جان زیر گوشه‌ی چادرش تمام حواس من را پی خودش ‌برد. من هم خندیدم و گفتم: “تو راکجای دلم بزارم” بعد رفتیم دنبال کارمان. واقعا مگر مادری هم باید به ما بیاید، بعد مادرشویم؟! در فکر فرو‌می‌روم. همین شیوا دوست مجازی‌ام که چند سالی از ازدواجش گذشته و هنوز در خود نمی‌بیند تا مادر شود. به قول خودش هنوز بچه است و نمی‌خواهد، سختی را به جان بخرد، تا این طعم شیرین را زیر دندانش بچشد. هر دختری از همان کودکی مادری را با عروسکش آغاز می‌کند. آیا آن‌موقع کسی هست، به اوبگوید مادری نکن به تو نمی آید. اگر فرزند بزرگتر باشد، برای کوچکترها با تمام حواس وجان خود مادری با اندازه‌ای کوچکتر است. بابایی می‌شود، تا برای بابا همان‌قدر مهربان و دلسوز مادری کند. چه کاری باید بکند، تا نشان مادری را بر سینه‌اش بزنند. دخترها با احساسات لطیف و عاشقانه مادر به دنیا می‌آیند. حالا زود باشد یا دیر انتخاب با خود ماست، تا آغوشمان را برای فرزندی که هدیه‌ی خدا خواهد بود، باز کنیم یا پرش کنیم از بازیچه های زود گذر. خیلی‌ها هم هنوز با آغوش باز منتظرند تا این هدیه‌ی الهی دستانشان را برای اولین و یا چندمین بار پرکند. زمان جان، دور سرعت برداشته و می‌رود. شوخی هم ندارد.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1397-06-15] [ 11:32:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.
     
     
    مداحی های محرم