بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • ذبیح پور
  • نرجس محمدی






  • آمار

  • امروز: 244
  • دیروز: 1792
  • 7 روز قبل: 6749
  • 1 ماه قبل: 12778
  • کل بازدیدها: 426359





  • وبلاگ های من





    رتبه





      انسان با بصیرت...   ...

    ?امیرالمومنین علی علیه السلام:انَّما الْبصیرُ منْ سمعَ فتفکَّرَ وَ نظـَرَ فاءَبصرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً واضِحاً
    انسان با بصیرت کسى است که بشنود و خوب بیندیشد و بنگرد و ببیند و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه روشن حرکت کند.
    ?نهج البلاغه ، خ 152، ص 473 ـ 474.

    #حدیث

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-10-13] [ 11:08:00 ق.ظ ]





      طمع,ذلت پذیری,امارت زبان   ...

    ✨حکمت (2)
    ? طمع، ذلت پذیری، امارت زبان

    «وَ قَالَ(ع‏): أَزْرَى‏ بِنَفْسِهِ‏ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه‏»

    از منظر دینی یکی از نکات بسیار مهم و حیاتی حفظ کرامت و عزت نفس است. دین مقدس اسلام برای حفظ کرامت نفس توصیه‌ها و راهکارهائی ارائه داده است که این راهکارها به دو دسته ایجابی و سلبی تقسیم می‌شود. مراد از راهکارهای ایجابی آنهائی است که بودن آن می‌تواند انسان را از حقارت و خواری نجات دهد مانند تمسک جستن به ذات حق تبارک و تعالی و ائمه طاهرین(صلوات الله علیهم اجمعین) و مراد از راهکارهای سلبی آنهائی است که بودن آن موجب خواری می‌گردد و می‌بایست از آن اجتناب نمود.
    در این حکمت حضرت امیر‌المؤمنین به سه مورد از امور سلبی اشاره نموده و می‌فرماید:

    ?1- «أَزْرَى‏ بِنَفْسِهِ‏ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ» خویشتن را خوار ساخت آنکه طمع را شعار خویش قرارداد.
    کلمه «أَزْرَى» از «زَرَى‏» به معنای عتاب و سرزنش است و «إِزْرَاء» به معنای تحقیر کردن و بیارزش نمودن می‌آید.
    طمع؛ یعنی چشم داشت به آنچه دیگران دارند و به دو دسته ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود:
    ▪️الف- اگر طمع نسبت به آنچه نزد خداوند متعال است، باشد ممدوح است؛ زیرا موجب عزت نفس است که انسان از خدای خویش انتظار داشته باشد همانگونه که حضرت ابراهیم فرمود: «خدای من کسی است که انتظار دارم گناهان مرا در قیامت ببخشد» «وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّین‏».
    از آنجا که کل هستی از ذات اقدس تبارک و تعالی سرچشمه می‌گیرد هم انسان و هم هر چه دارد از خداوند متعال است و روشن است انتظار بنده از مولای خویش امری عادی و طبیعی است چون اگر به مولای خویش چشم ندوزد از چه کسی انتظار داشته باشد؟
    ▪️ب- اما طمع به غیر خالق مذموم است و موجب ذلت وحقارت نفس می‌گردد زیرا اگر به آنچه دیگران دارند چشم دوخت از دو حال خارج نیست؛
    ?1- یا آن را به دست می‌آورد در این صورت موجب ذلت و خواری وی می‌شود زیرا برای به دست آوردن آنچه دیگران دارند خود را در برابر دیگران کوچک و خوار نمود.
    ?2- یا آن را به دست نمی‌آورد در این صورت از این جهت که خودش را خوار ساخت اما بهره‌ای نبرد احساس شکست و ذلت در درون خویش می‌کند.

    ▪️ج- لازمه طمع؛ بی‌اعتمادی به خداوند متعال است. زیرا طمع نمودن بدین معناست که انسان به جای آنکه خداوند متعال را روزی ده خویش بداند؛ به دست دیگران چشم می‌دوزد. لذا فرمودند: «یأس از آنچه در دست مردم است نشانه بی‌نیازی است و چشم امید داشتن به دیگران فقر حاضر است» «الْیَأْسُ غِنًى وَ الطَّمَعُ‏ فَقْرٌ حَاضِر».

    #نهج_البلاغه_بخوانیم

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-10-10] [ 07:58:00 ب.ظ ]





      خشنودی خداوند   ...

    ?امام باقر علیه السلام فرمود:

    ?مردی توشۀ خود را در بیابانی بی‎آب و علف گم می‎کند. آب و غذای این مرد در آن توشه ای است که گم کرده.

    ?او وقتی توشه اش را گم می کند، نمی‎داند چه کار باید بکند و به کجا باید برود. در همین حال [از شدت سر درگمی] سرش را روی زمین می گذارد که بخوابد؛‌

    ?امّا رهگذری سر می‎رسد و به او می‎گوید: «آیا تو دنبال توشۀ خودت می گردی؟» او هم جواب می‎دهد آری. رهگذر توشه را به او می‎دهد و می‎گوید بگیر. او هم بلند می شود و توشه اش را می ‌گیرد.

    ?خداوند از توبۀ بندۀ‌ خودش شادتر از این مرد است وقتی که توشه اش را پیدا می‎کند.
    (بحار الأنوار، ج 6، ص 38).

    ?وقتی خدا این طوری خشنود می شه، معناش اینه که امام زمان علیه السلام هم این طوری خوشحال می شه.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 07:42:00 ب.ظ ]





      گذشت کریمانه   ...

    ?گذشت كريمانه?

    يكي از زيباترين نمودهاي اخلاقي در وجود هر مؤمني بلكه هر انساني و هر جامعه اي عفو و بخشش است.
    انسان هاي بخشنده به خداوند نزديك ترند.
    جايگاه عفو و گذشت تا به حدي است كه پيامبر اكرم ص اهل مكه را بعد از فتح مكه بخشيد. آن هم بخشيدني كريمانه و بزرگوارانه. فرمود:( اذهبوا فأنتم الطلقاء) برويد كه آزاديد.
    از كساني درگذشت كه ٢١ سال از ٢٣ سال بعثتش با تمام قوا با او جنگيدند.
    حتي نداي انتقامي كه از سوي برخي سپاهيانش شنيده مي شد را با سخن امروز روز رحمت و گذشت است خاموش نمود.
    اميرالمؤمنين علیه السلام در حكمت يازدهم نهج البلاغه مي فرمايد:
    (اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه)
    هنگامي كه بر دشمنت پيروز شدي، شكرانه اين غلبه را عفو و گذشت از او قرار بده (و دست به انتقام نگشا)
    در روايت زيباي ديگري از امام باقر عليه السلام آمده است: ندامت در بخشش بهتر و راحت تر است از ندامت و پشيماني در مجازات.
    يعني حتي اگر انسان متوجه شد در بخشيدن، اشتباه كرده و كسي كه مورد بخشش قرار گرفته شايسته بخشش نبود ، اين بهتر و سزاوارتر از اين است كه كسي را مجازات كنيم و متوجه شويم كه مجازاتش به حق و حقيقت نبوده است.
    علاوه بر اينكه اميرالمؤمنين علیه السلام در عهدنامه معروفش به جناب مالك اشتر مي فرمايد: “لاتندمنّ علي عفو” يعني اگر كسي را بخشيدي، ديگر پشيمان نشو.
    زيباترين نوع بخشش هم جايي است كه شخص بخشنده در اوج قدرت و اقتدار و بخشيده شده هم در دشمني و خصومت از هيچ كاري فروگذار نكرده و امروز در دره ضعف و ناتواني گرفتار آمده باشد. چنانكه گذشت و بخشش پيامبر ص در روز فتح مكه همينطور بود.
    نمونه هاي فراواني را در زندگي انسان هاي بزرگ و كريم در صفحات تاريخ سراغ داريم كه اساسا بخش اصلي بزرگي و عظمت آنان مربوط به همين رفتار بزرگوارانه آنان است و نه صفات ديگر.
    بقول شهيد مطهري ره : افراد بزرگ زيادند اما بزرگوار اندك.
    و به تعبير يكي از نويسندگان معاصر: خرده اي فضيلت از خرواري فضل بهتر است.

    البته در باب بخشش و گذشت، به اين چند نكته نيز بايد توجه داشت.

    اولا؛ بخششِ خطاكار، نشانه بزرگي و بزرگواري شخص بخشنده است.

    ثانيا؛ خطاكارِ سياسي با خطاكار اخلاقي فرقي نمي كند چون فرموده اند ديانت ما عين سياست ماست. البته اگر چنين باشد.

    ثالثا؛ ارزش بخشش به كريم العفو بودن است يعني منتظر عذرخواهي رسمي خطاكننده نباشيم تا او را با خاك مساوي و سپس ببخشيم. همين كه احساس ندامت يا علائم آن را در وجود خطاكار ديديم كافي است.

    رابعا؛ براي بخشيدن بايد دنبال بهانه بود. درست مثل پدري كه براي بخشيدن فرزند خطاكارش، زمينه عذرخواهي را نيز خودش فراهم مي كند، نه آنكه فرزند را در موقعيتي قرار دهد كه او خطاي بيشتر و خصومت عميق تري را ايجاد كند.

    خامسا؛ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: “الناس بأُمَرائِهم أشبَه بآبائِهم”
    در زمينه بخشش نيز، مردم هر جامعه اي بخشيدن را از بزرگان و رهبرانشان مي آموزند. هر گاه حاكمان و قدرت مندان، از خطاي بزرگي در گذشتند، مردم نيز در نزاع هاي كوچك و بزرگ ، در خيابان و خانه، در برزن و بازار ، در مسايل مالي و حالي و…. ، اهل عفو و بخشش مي شوند.

    سادسا؛ خيال اينكه عفو و گذشت، ممكن است خطاكار را پر رو كند و او را بر خطايش استوار بدارد ، همان خيال است.

    سابعا؛ عفو بي مورد و بخشش بيجا هم داريم كه جاي سخنش جاي ديگري است.

    ثامنا ؛ هر كس انتظار عفو و بخشش از خداوند در مورد خطاها و گناهانش را دارد بايد ببخشد تا بخشيده شود كه پيامبر ص فرمود: “ارحم ترحم”
    و……..

    به اميد روزي كه مهمترين صفت مسلماني كه بعد از ايمان، گذشت و بخشش است بيش از پيش برخوردار شویم و يكان يكان مردم نيز پا جاي پاي بزرگان بگذارند.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [شنبه 1396-10-09] [ 06:34:00 ب.ظ ]





      مردم منتظر خدای تو هستند   ...

    ?بیا بیا و زودتر هم بیا
    که خدایی که ما به مردم نشان داده ایم
    دارد یکی یکی مردم را
    فرار می دهد از دین تو.

    ?بیا بیا و زودتر هم بیا
    که ما جنگی راه انداخته ایم
    میان مردم و خدا.
    مردم، خدای ما را نمی پذیرند
    و هر چه با رعب آتش و وحشت دوزخ
    می خواهیم خداییِ خدایمان را تثبیت کنیم
    نمی شود که نمی شود.

    ?زودتر اگر نیایی
    نمی‌دانم وقتی بیایی
    مردم چه می کنند با تو و خدای تو
    آخر ما به نام خدای تو
    داریم خدای قلابی خودمان را
    به خورد مردم می دهیم.
    با این آشفته بازاری که ما درست کرده ایم
    نمی دانم اگر بیایی و حرف از خدا بزنی
    مردم چه خواهند کرد با تو.

    ?مردم دارند کافر می شوند به خدای نچسبِ ما
    و کار تو دارد روز به روز سخت‌تر می شود
    زودتر اگر نمی آیی
    زبانمان را لال کن
    تا توان حرف زدن در بارۀ‌ خدا را از دست بدهیم
    یا ما را رسوا کن
    تا همه بدانند خدایی که ما به آن نشان داده ایم
    بُت خیالی ذهن ماست
    اصلاً چنین خدایی وجود ندارد.

    ?خدای تو مثل و مانندی ندارد
    اما خدای ما مثل خود ماست؛ البته کمی بزرگ‌تر.
    ما خودمان را باد کردیم و هوا کردیم
    بعد آن خودِ بادکرده را
    به مردم نشان دادیم و گفتیم:
    «این خداست.
    سر خم کنید در برابرش.
    بترسید از او»

    ?و مردم هر چه در این خودِ بادکرده ریز شدند
    و نگاهشان را تیز کردند
    خدا را ندیدند که ندیدند.

    ?ما مردمی را که از این خدا فراری‌اند
    خداگریز نامیدیم
    و خودمان را خداپرست.
    و فریاد کشیدیم در میان مردم
    که تو هم همان خدایی را می پرستی که ما می پرستیم.

    ?مردم تشنۀ خدای تواند
    و از خدای ما خسته اند.
    ما هم خودمان از خدای خودساخته مان خسته ایم.
    زود باش
    تا مردم باور نکرده اند که خدای تو و ما یکی است بیا
    که اگر باور کردند
    معلوم نیست دیگر منتظر تو بمانند.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 02:53:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.
     
     
    مداحی های محرم