?گذشت كريمانه?

يكي از زيباترين نمودهاي اخلاقي در وجود هر مؤمني بلكه هر انساني و هر جامعه اي عفو و بخشش است.
انسان هاي بخشنده به خداوند نزديك ترند.
جايگاه عفو و گذشت تا به حدي است كه پيامبر اكرم ص اهل مكه را بعد از فتح مكه بخشيد. آن هم بخشيدني كريمانه و بزرگوارانه. فرمود:( اذهبوا فأنتم الطلقاء) برويد كه آزاديد.
از كساني درگذشت كه ٢١ سال از ٢٣ سال بعثتش با تمام قوا با او جنگيدند.
حتي نداي انتقامي كه از سوي برخي سپاهيانش شنيده مي شد را با سخن امروز روز رحمت و گذشت است خاموش نمود.
اميرالمؤمنين علیه السلام در حكمت يازدهم نهج البلاغه مي فرمايد:
(اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه)
هنگامي كه بر دشمنت پيروز شدي، شكرانه اين غلبه را عفو و گذشت از او قرار بده (و دست به انتقام نگشا)
در روايت زيباي ديگري از امام باقر عليه السلام آمده است: ندامت در بخشش بهتر و راحت تر است از ندامت و پشيماني در مجازات.
يعني حتي اگر انسان متوجه شد در بخشيدن، اشتباه كرده و كسي كه مورد بخشش قرار گرفته شايسته بخشش نبود ، اين بهتر و سزاوارتر از اين است كه كسي را مجازات كنيم و متوجه شويم كه مجازاتش به حق و حقيقت نبوده است.
علاوه بر اينكه اميرالمؤمنين علیه السلام در عهدنامه معروفش به جناب مالك اشتر مي فرمايد: “لاتندمنّ علي عفو” يعني اگر كسي را بخشيدي، ديگر پشيمان نشو.
زيباترين نوع بخشش هم جايي است كه شخص بخشنده در اوج قدرت و اقتدار و بخشيده شده هم در دشمني و خصومت از هيچ كاري فروگذار نكرده و امروز در دره ضعف و ناتواني گرفتار آمده باشد. چنانكه گذشت و بخشش پيامبر ص در روز فتح مكه همينطور بود.
نمونه هاي فراواني را در زندگي انسان هاي بزرگ و كريم در صفحات تاريخ سراغ داريم كه اساسا بخش اصلي بزرگي و عظمت آنان مربوط به همين رفتار بزرگوارانه آنان است و نه صفات ديگر.
بقول شهيد مطهري ره : افراد بزرگ زيادند اما بزرگوار اندك.
و به تعبير يكي از نويسندگان معاصر: خرده اي فضيلت از خرواري فضل بهتر است.

البته در باب بخشش و گذشت، به اين چند نكته نيز بايد توجه داشت.

اولا؛ بخششِ خطاكار، نشانه بزرگي و بزرگواري شخص بخشنده است.

ثانيا؛ خطاكارِ سياسي با خطاكار اخلاقي فرقي نمي كند چون فرموده اند ديانت ما عين سياست ماست. البته اگر چنين باشد.

ثالثا؛ ارزش بخشش به كريم العفو بودن است يعني منتظر عذرخواهي رسمي خطاكننده نباشيم تا او را با خاك مساوي و سپس ببخشيم. همين كه احساس ندامت يا علائم آن را در وجود خطاكار ديديم كافي است.

رابعا؛ براي بخشيدن بايد دنبال بهانه بود. درست مثل پدري كه براي بخشيدن فرزند خطاكارش، زمينه عذرخواهي را نيز خودش فراهم مي كند، نه آنكه فرزند را در موقعيتي قرار دهد كه او خطاي بيشتر و خصومت عميق تري را ايجاد كند.

خامسا؛ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: “الناس بأُمَرائِهم أشبَه بآبائِهم”
در زمينه بخشش نيز، مردم هر جامعه اي بخشيدن را از بزرگان و رهبرانشان مي آموزند. هر گاه حاكمان و قدرت مندان، از خطاي بزرگي در گذشتند، مردم نيز در نزاع هاي كوچك و بزرگ ، در خيابان و خانه، در برزن و بازار ، در مسايل مالي و حالي و…. ، اهل عفو و بخشش مي شوند.

سادسا؛ خيال اينكه عفو و گذشت، ممكن است خطاكار را پر رو كند و او را بر خطايش استوار بدارد ، همان خيال است.

سابعا؛ عفو بي مورد و بخشش بيجا هم داريم كه جاي سخنش جاي ديگري است.

ثامنا ؛ هر كس انتظار عفو و بخشش از خداوند در مورد خطاها و گناهانش را دارد بايد ببخشد تا بخشيده شود كه پيامبر ص فرمود: “ارحم ترحم”
و……..

به اميد روزي كه مهمترين صفت مسلماني كه بعد از ايمان، گذشت و بخشش است بيش از پيش برخوردار شویم و يكان يكان مردم نيز پا جاي پاي بزرگان بگذارند.

موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



[شنبه 1396-10-09] [ 06:34:00 ب.ظ ]