#به_قلم_خودم
آشیانهٔ پرندهها کلاس درس طبیعت به ماست.
مادر تا زمانی که جوجههایش سر از تخم در بیاورند، حامی آشیانه است. بعد از بیرون آمدنشان زیر پر و بالشان را میگیرد تا از آب و گل در بیایند؛ راه پرواز را نشانشان میدهد و رهایشان میکند.
پرنده، خودش تجربه میکند. به دل حادثه میزند؛ اوج میگیرد و فرود دارد.
من هم اینگونه آموختهام که بگذار فرزندت خودش بیاموزد. تو راه را نشان بده؛ بگذار پرواز کند و از تجربهها درس بیاموزد.
بند وابستگی را از پایش باز کن، تا اوج گرفتنش را ببینی.
از دور ایستادم و نظاره کردم.
اما این میان موانعی هم پیدا میشود؛ مثل پدر مهربانی که دلش نمیآید دخترجانش از گل نازکتر بشنود. نمیگذارد تلخی حقیقت، بهکام دردانهاش بنشیند و خیلی چیزهای دیگر.
مادرانهٔ من مادرانهای کافیست، عاشقانه دارد؛ نیش دارد بهحد اعتدال.
اندازهٔ هر چیز که کم یا زیاد شد، بدقواره میشود.
قانونی نانوشته نیست که مادر، بار زندگی فرزندان را بهدوش بکشد تا آخرین لحظات نفس کشیدنش. بهقدر کفایت مادری کند کافیست؛
بهقدر کفایت!
[جمعه 1400-06-19] [ 09:55:00 ق.ظ ]