بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • زفاک






  • آمار

  • امروز: 221
  • دیروز: 201
  • 7 روز قبل: 2977
  • 1 ماه قبل: 14177
  • کل بازدیدها: 377776





  • وبلاگ های من





    رتبه





      منتهاي آرزوي من   ...

    ‍ گاهی که خسته‌ام
    خسته به قدری که اختیار چشم‌هایم
    دیگر دست خودم نیست
    و چشم‌ها بی‌آن که اجازه بگیرند
    روی هم می‌آیند
    و مرا مجبور می‌کنند بخوابم
    می‌فهمم که هنوز عاشق نشده‌ام.

    عاشق تا صدای معشوق را نشنود
    به هیچ اجباری چشمانش را روی هم نمی‌گذارد.
    تنها لالایی موسیقی صدای محبوب است
    که خواب، آن هم از جنس آرامَش را
    به چشمان عاشق هدیه می‌دهد.

    آقا!
    خیلی خسته‌ام.
    دارد خوابم می‌گیرد.
    امّا هنوز صدای تو نیامده
    پس هنوز عاشق نشده‌ام.
    باید قبول کنم.

    باشد، قبول
    امّا مگر تو فقط
    به عاشق‌ها شب بخیر می‌گویی؟

    نمی‌شود سهمی از شب بخیرها را
    بگذاری برای کسانی که
    عاشقان را دوست دارند
    و دوست دارند عاشق باشند؟

    من عاشقان را دوست دارم
    از نسیم نفسشان بوی بهشت به مشامم می‌رسد.
    من دوست دارم عاشق شوم.
    عاشق شدن، منتهای آرزوی من است.

    شبت بخیر آرامِ جان!

    #بهانه_بودن
    #شب_بخیر
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [جمعه 1396-11-27] [ 11:35:00 ب.ظ ]





      نکند «مَتی تَرانا وَ نَراک» ما هم در تعارف باشد؟   ...

    ‍ ‍ ▫️سلام‌علیکش با من، گرم بود
    تا حدی که فکر می‌کردم
    جان بخواهم، دریغ نمی‌کند.

    ▫️دیروز از او خواستم کاری برایم انجام دهد
    امروز سلام‌علیکش سرد شده بود
    تا حدی که فکر کنم از فردا راهش را کج می‌کند که مرا نبیند.
    فهمیدم گرمی سلام و علیکش در حد تعارف بود.

    ▫️نکند «مَتی تَرانا وَ نَراک» ما هم در تعارف باشد؟
    اگر آقا از ما چیزی بخواهد
    مثلاً مالمان را، جانمان را یا حتی آبرویمان را
    آیا باز هم این همه گرم، صدایش می‌کنیم؟

    #بهانه_بودن
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



     [ 05:48:00 ب.ظ ]





      غم دل مهدي فاطمه   ...

    ?
    چند روز پیش، از تهِ دلم دعا کردم،
    گفتم خدایا! یه کمی از غمِ دلِ مَهدیِ فاطمه رو بذار تو قلبِ من،
    اما از غم های ایشون کم کن ??

    شب شد،
    یه مسئله ای برام پیش اومد،
    از غصه نتونستم تا صبح بخوابم ?
    اونقدر گریه کردم که به هق هق افتادم!
    نفسم بالا نمیومد! ?

    یهو یاد دعایی که کرده بودم افتادم!!
    به یادِ غم های امام زمانم تو این ۱۰۰۰ و خورده ای سال افتادم،
    ناراحتی خودم از یادم رفت!
    تصور این حجم از غریبی آقا، غم های دنیایی رو از یادم برد!!
    براش دعا کنیم ?

    #دل_نوشت

    تعجیل در #ظهور #امام_زمان عج صلوات ?
    برای ظهورش، در قنوت نمازهایمان دعا کنیم تو رو خدا ?

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



     [ 10:57:00 ق.ظ ]





      روشني بخش ظلمت ها   ...

    ‍ برای دل من
    شب معنا و مفهوم خودش را دارد.
    خانۀ دلم همیشه تاریک است، همیشه شب.

    درشب‌های دل من
    صدای جیر جیر می‌آید
    اما نه صدای جیرجیرک
    این صدای جیرجیرِ درِ این خانه است
    که نمی‌داند باز بماند
    یا بسته شود.
    باز بماند که تو بیایی و روشن کنی آن را؟
    یا بسته شود
    که کسی غیر از تو وارد نشود؟

    قربان قدمت!
    خودت می‌دانی که این در
    عمری است در حیرت
    بازماندن و بسته شدن است.

    از حوالی دل من اگر عبور کردی
    سری بزن
    به این خانۀ همیشه تاریک
    شب بخیری بگو
    و نورانیَش کن.
    بگذار خلاص شوم
    از صدای جیرجیرهای ممتد.

    شبت بخیر روشنی بخش ظلمت‌ها!

    #بهانه_بودن
    #شب_بخیر
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-11-26] [ 11:42:00 ب.ظ ]





      غرق شده در خيال   ...

    ‍ به قدری در خیال خویش غرق شده بودم
    که گویی اینها که در سرم می‌گذرد
    خیال نیست
    عین عین واقعیت است.

    چقدر شیرین بود
    قند و شکر و عسل
    پیش این خیال
    بی‌مزه و حتّی تلخ بودند.

    داشتم خیال می‌کردم
    که وقت خوابم فرا رسیده
    بسترم را پهن کرده‌ام
    در حجره‌ام را بسته‌ام
    می‌خواهم سر بگذارم روی بالشم.

    صدای در می‌آید.
    به سوی در می‌روم.
    در را باز می‌کنم.
    تو پشت در ایستاده‌ای.
    زبانم بند می‌آید.
    لبخندِ روی لبت
    مستم می‌کند.
    خنجر نگاه مهربانت
    فرو می‌رود در قلبم.

    حرف نمی‌زنم.
    فقط نگاه می‌کنم.
    لب باز می‌کنی.
    فقط دو واژه
    از آسمان لبت می‌بارد:
    شب بخیر.

    و من همان جا میخ‌کوب می‌مانم.
    صبح می‌شود.
    هنوز نمی‌خواهم باور کنم.
    خیال بوده دیدن لبخند و شنیدن شب بخیرت.

    شب بخیر ای تحقق زیباترین آرزوها!

    #بهانه_بودن
    #شب_بخیر
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



     [ 12:40:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.