بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • نجمه همتيان
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • زهرا بانوی ایرانی






  • آمار

  • امروز: 664
  • دیروز: 657
  • 7 روز قبل: 1969
  • 1 ماه قبل: 8003
  • کل بازدیدها: 365085





  • وبلاگ های من





    رتبه





      غریق نجات   ...

    #به_قلم_خودم
    توی خانه‌ی اکثر ما پدرانی هستند که یک نفر بهشان گفته بوده که فلان و بهمان چیز را بخر نخریدند و حالا ضرر کردند.
    انگاری اگر یک خانه، یک ماشین، یک ویلا و حقوق ماهیانه‌ای مکفی به راه باشد و سلامت باشیم دیگر هیچ چیزی از خدا نمی‌خواهیم،
    اما ما در اوج خسارت و ضرر هستیم اگر اینگونه فکر کنیم.
    اصلا انسان همیشه در خسران است.
    چرا دلمان برای فرصت‌های از دست رفته و پیش‌رو شور نمی‌زند؟!
    شاید غرق هستیم در دنیا و مافیهایش.
    غریق نجات ما هر روز 100 مرتبه برایمان دعا می‌کند. درست از سالهای خیلی دور تا همین چند لحظه‌ پیش و همین آن؛

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [یکشنبه 1400-06-28] [ 09:38:00 ب.ظ ]





      دور زدن پر ماجرا   ...

    #به_ق
    یک ماهی می‌شود گرفتار بیماری دامن‌گیر کرونا شدیم، که هیچ جوره دست از دامان ما بر نمی‌دارد. بعد از این همه مدت گفتم مثلا دخترکم را ببرم بیرون حال و هوایش تغییر کند.
    با دوستش هماهنگ کردیم برویم دنبالش تا بیشتر خوش بگذرانند.
    پشت فرمان نشستم و راه افتادیم. دلم اما توی خانه ماند، کنار همسر بیمارم که ناتوان شده و مرا ناتوان‌تر کرده.
    یکی دوبار این آدرس را رفته بودم. این بار اما دل نگرانی همراهم بود طوری که آینه بغل خودروی جلویی را هم با خودم بردم. ایستادم برای گفت و گو با صاحب ماشین.
    مدارک را گرفت و دوباره راه افتادیم این بار خانه را پیدا کردیم. ایستادم به خیال اینکه کوچه بن بست است دنده عقب گرفتم و خوردیم به ماشین عقبی.
    پیاده شدم اما انگار کوه روی شانه هایم نشسته، صاحب ماشین رضایت نمی‌داد که نمی‌داد.
    تق زدم زیر گریه، گریه‌ای که هنوز هم بند نیامده.
    خسته‌ام خسته، اما باید خودم را خوب نشان دهم، به خاطر دل دخترکم که گفت: عیدی‌هایم را بگیر پولشان را بده.
    دور زدن ما غم‌مان را زیاد کرد. غم زیاد است ولی شادی از ما دور نیست.
    خلاصه پت و مت واقعی را در صحنه زندگی به تصویر کشیدیم، این بار اما با گریه نه خنده.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [جمعه 1400-02-17] [ 11:40:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.