بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین







آمار

  • امروز: 206
  • دیروز: 552
  • 7 روز قبل: 4028
  • 1 ماه قبل: 11274
  • کل بازدیدها: 372656





  • وبلاگ های من





    رتبه





      مي خواهم در خيال غرق شوم   ...

    می خواهم کمی در خیالاتم غرق شوم
    و تو و خدای تو را مثل خودمان فرض کنم.
    در عالم این خیال
    خدای تو مثل ما کینه دارد.
    اگر از بنده ای خطایی سر بزند
    بی فاصله او را چنان ادب می کند
    که عالمی برایش زار زار گریه کند.
    برای این خدای خیالی فرقی نمی کند
    بنده اش با سری کج شده از شرم بازگردد
    طلبکار و سینه سپر برگردد
    یا اصلاً باز نگردد و به راه کجش ادامه دهد.
    در عالم خیال هم که در بارۀ این خدا می اندیشم
    تنم می لرزد، وجودم وحشت می شود
    و جز فرار به کار دیگری فکر نمی کنم.

    ? نگاه خیالم را کمی جا به جا می کنم
    تا خدای دیگری را برایم ترسیم کند.
    این خدا دیگر اهل کینه نیست
    امّا خدای حساب و کتاب‌‌داری است
    که مو را از ماست بیرون می کشد.
    حساب و کتاب‌هایش هم
    مثل حساب و کتاب‌های خود ماست.
    یک کار خوب کنی، یک پاداش می گیری
    یک کار بد کنی، چوب عِقابی می خورد به سرت.
    در درگاه این خدا می شود پشیمان شد
    امّا این خدا با پشیمان‌ها چنان رفتار می کند
    که گویی از چشم‌افتادگان درگاه اند.
    با این خدا هم نمی توانم کنار بیایم.
    اصلاً حرف زدن با این خدا سخت است.
    من با آدم‌های این چنینی هم نمی توانم حرف بزنم
    خدا که این طور باشد
    اصلاً به دلم نمی چسبد.

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [شنبه 1396-11-07] [ 11:31:00 ب.ظ ]





      اثبات وجود خدا   ...

    ? ژان ژاک روسو خطاب به روحانیون مسیحی می گوید:

    دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید؛ چون مسیح برحق است، بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید …

    این چیزی ست که نیاز به اثبات دارد…

    به همین سیاق، باید خطاب به تمام مذهبیون دنیا گفت:

    ✅«دست از اثبات وجود خدا بردارید، وجود خدا نیازی به اثبات ندارد؛ شما با رفتار نیکتان، اثبات کنید که به وجود خدا اعتقاد دارید و خدایتان، مادیات و قدرت نیست!»

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 02:41:00 ب.ظ ]





      پرستار انسان   ...

    خداوند پرستار انسان است و به او ساعت‌به‌ساعت دارو می‌دهد و کم‌وزیادش می‌کند و مرتب او را تر و خشک می‌کند.
    قرآن می‌گوید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً» شما را به بدی و خوبی می‌آزماییم. (انبیاء،35)
    انسان همیشه نیازمند است و همیشه تحت پرستاری خداست و خداوند هم فقط یک‌چیز از این مریض می‌خواهد اینکه مریض به هوای خودش و به حرف خودش عمل نکند و روی تخت بیمارستان هر چه دکتر گفت انجام دهد و هر چه پرستار به دستش داد بخورد.
    اگر به حرف دکتر و عمل پرستار راضی شد آنگاه سلامتی پیدا می‌نماید.
    ? آیت الله حائری شیرازی رضوان الله علیه ?

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-11-04] [ 06:06:00 ق.ظ ]





      فقط خداي من است   ...

    ‍ يك روز مرحوم علامه جعفرى سوار تاكسى شده بودند، در مسير راه نفس عميقى مى كشند و از ته دل مى گويند:
    اى خداى من!
    راننده تاكسى با اعتراض مى گه يه جورى مى گى اى خداى من كه انگار فقط خداى شماست!
    ايشان در جواب فوراً دو بيت از سعدى مى خواند:

    چنان لطف او شامل هر تن است
    كه هر بنده گويد خداى من است

    چنان كار هر كس به هم ساخته
    كه گويا به غيرى نپرداخته

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-10-14] [ 01:00:00 ب.ظ ]





      خداوند روزی رسان است،اما...   ...

    خداوند روزی رسان است، اما…

    مرد ساده لوحی مكرر شنیده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است.
    به همین خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد.
    به این قصد یک روز از سر صبح به مسجدی رفت و مشغول عبادت شد همین كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد.
    هرچه به انتظار نشست برایش ناهاری نرسید تا اینكه زمان شام رسید و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام كرد و چشم به راه ماند.
    چند ساعتی از شب گذشته بود، درویشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن كرد و…
    از کیسه خود مقداری نان و خورش و چلو بيرون آورد و مشغول به خوردن شد.
    مردک كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود، در تاريكی و با حسرت به خوراک درويش چشم دوخته بود.
    ديد درويش نیمی از غذا را خورد و عنقریب باقیش را هم خواهد خورد.
    بی اختيار سرفه ای كرد.
    درويش تا صدای سرفه را شنيد گفت:
    «هركه هستی بفرما پيش»
    مرد بينوا كه از گرسنگی به خود می لرزید پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد.
    وقتی سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكایت خودش را تعریف كرد.
    درویش به او گفت:
    فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی من از كجا می دانستم كه تو اینجایی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی!؟

    در این شكی نيست كه خداوند روزی رسان است،
    اما يك سرفه ای هم بايد کرد!

    #حکایت

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [شنبه 1396-10-09] [ 06:45:00 ب.ظ ]





    1 2 4 5

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.