بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • زفاک
  • زهرا بانوی ایرانی
  • سیده خدیجه اسمعیل پوراحمدی






  • آمار

  • امروز: 170
  • دیروز: 467
  • 7 روز قبل: 2349
  • 1 ماه قبل: 13390
  • کل بازدیدها: 375611





  • وبلاگ های من





    رتبه





      #جلوه_های_حضور   ...

    آدمی که داغ می‌بیند هرچه بیشتر دور و برش را پرکنند و دلداری‌اش بدهند رنگ غم برایش کمرنگ‌تر خواهد شد.
    حالا که غمی فراگیر رنگی سیاه کشیده به بیشتر نقاط کشورمان.
    حضور کنار غمدید‌ه‌ها برایشان قوت قلب است تا لحظه‌ای فکر تنهایی به ذهنشان خطور نکند.
    زنی که تمام زندگی‌اش را آب برده، خواهری می‌خواهد تا سرروی شانه‌اش بگذارد.
    کودکی که تمام اسباب بازی‌هایش در گل دفن شدند آغوش می‌خواهد، برای تحمل نداشته‌هایش.
    مردی که تا به حال زیر بار مشکلات ایستاده بوده، کمرش خم شده ونیاز به تکیه‌گاه دارد برای ایستادن دوباره.
    لقمه غذای گرمی می‌خواهند، تا سردی بغض‌های گلو نبرد نای نفس‌شان را.
    پتوی گرمی به گرمای محبت تمام مردم کشورش.
    سیل زده به نوعی جنگ زده‌است که در مقابل هجوم آب ایستاده و مقاومت کرده.
    مردم ما همانند دوران دفاع دور هم جمع شدند. صحنه های بی بدیل همدلی دفاع مقدس دوباره خلق شد. دست‌به‌دست هم گذاشتند برای کمک و همیاری.
    جلوه‌های حضور را فریم‌به فریم پیش چشمان همه ثبت کردند. در زمین‌های به گل نشسته نهال امید و مهر کاشتند و روی خستگی‌ها را کم کردند.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1398-01-26] [ 05:41:00 ب.ظ ]





      به افق ماه   ...

    تیرگی روی سیاهم، دامن بخت و روزگارم را گرفته.

     هر بار که باران می‌بارد. خودم را می‌اندازم وسط معرکه‌ی ریزش رحمت خدا تا شاید این سیاهی را بشوید وبا خودببرد .

    امروز پیام های تلفن را که بالا و پایین می‌کردم. نگاهم افتاد به نوید فروغ ماه شعبان.

    امید دارم با حرکت در افق این ماه، زمانی که به نیمه می‌رسد. ماه بلند بالا، رخش را در آسمان ‌بنمایاند و پولک باران ستاره‌های نقره‌ای، آسمان روی سیاهم را درخشان کند.

    چون تو می‌آیی و جهان را روشن می‌کنی.​

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [دوشنبه 1398-01-19] [ 06:25:00 ب.ظ ]





      ما بمانیم و ...   ...

    بستری کنج خانه پهن است.هوای خانه سرد‌سرد شده و انگشتان پاهایم یخ زده است.
    دستانم توانی برای گرم کردنش ندارند. انگار خون از رگ‌هایم پریده است.
    حرکت کردن هم برایم سخت شده است.
    نه فقط من، حتی برادر‌هایم این‌چنین‌اند.
    هر کدام گوشه‌ای سر به روی دیوار گذاشته‌اند.
    فقط رد اشک گونه‌هایمان را کمی گرم می‌کند.
    چند روزیست که موهایم پریشان شده است. گره در گره روی سرم می‌پیچید. درست مثل فکرهایی که به ذهنم خطور می‌کند و من را غصه‌دارتر.
    شانه دارم، اما پیچ‌و تاب موهایم فقط دستان پر مهر مادر را می‌خواهند.
    کمی خودم را جلوتر می‌کشم. کنار دستان مادرم
    سرد، زرد و بی‌رمق شده‌اند.
    غم از در و دیوار روی‌سرمان آوار شد.
    امان از در و دیوار …
    آه و باز هم آه از این رنجی که در چشمان کم‌سوی مادر می‌توان دید و چشید.
    صدای در می‌آید. پدرم که می‌رسد، غنچه لبخند روی لبان مادر می‌شکفد.
    دلم کمی آرامتر می‌شود.
    سایه‌ی پدر بلندتر از سایه‌ی غمی‌است، که قرار است روی سرمان بگسترد.
    دل طوفان زده‌اش فقط در ساحل امن مادر آرام می‌گیرد.
    ما هیچ، او چه خواهد کرد؟!
    جنس غم این‌بار با قبل فرق می‌کند. چند وقتیست، چیزهایی می‌دانم.
    انگار قرار است، مادر از پیش ما‌ برود. خیلی نگرانم نکند، پدر طاقت نیاورد.
    ما بمانیم و …

    موضوعات: براي من, براي تو دوست  لینک ثابت



    [شنبه 1397-11-20] [ 01:48:00 ب.ظ ]





      آدم های نقد یا نسیه.   ...

    #به_قلم_خودم
    همه چیز دارد،گران می‌شود.
    ریز و درشت زندگی را چه ارزان باشد یا گران می‌خریم.
    به امور فرعی مشغول هستیم. هیچ‌کدامشان یادمان نمی‌رود.

    فراموش‌شده‌ای که فرصت رسیدگی به آن نداریم، خود ماهستیم. ارزان ارزان هم که باشد، انسان، میان محافل و دغدغه‌ها مغفول مانده است.
    همگی آدمهایی نقد و نسیه هستیم.
    نقد، بندگی خدا را می‌خریم و طاعتش می‌کنیم.
    عده‌ای هم هروقت حاجتشان را داد، نسیه به یادش می‌افتند.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [سه شنبه 1397-11-16] [ 07:24:00 ب.ظ ]





      بساز تا ساخته شوی   ...

    #به_قلم_خودم
    تشویش، ‌استرس، ناامیدی، و چندین احساس منفی دیگر،این روزها دور و برم را شلوغ کرده است. دروازه‌ی ذهنم حسابی پرترافیک شده‌است.
    در این دایره‌ی ازدحام فقط روزنه‌ای مانده و همان برایم کافی‌است.
    گاهی دستانم را بالا می‌گیرم، تا نشان دهم هنوز زنده‌ام خیالتان راحت باشد.
    گاهی هم سر به آسمان بلند می‌کنم. تا خدا من‌را ببیند و فراموشم نکند.
    چقدر حرف زدن راحت است، اما وقتی پای عمل می‌رسد!!
    سخت‌سخت می‌شود. این روزها، گاهی دلم می‌خواهد های‌های گریه کنم، شاید از این سنگینی سینه باری بردارم.
    گاهی دلم می‌خواهد، فریاد بزنم. گاهی هم فکر می‌کنم، فرو خوردن بغض بهترین راه است، برای اینکه بنمایانم هنوز ایستاده و سرسختم.
    اما خودمانیم، همین چند روز قبل تا کم آوردنم چیزی باقی نمانده بود.
    شیطان کارش را خوب‌بلد است. وسوسه‌هایی از سر ناامیدی در گوش‌ام زمزمه می‌کرد.
    دلش می‌خواست با تکرارشان این زمزمه ها را بر زبانم جاری ‌سازد، اما نشد.
    فقط به دنبال توجه بود. توجهی ندید، رفت پی‌کارش.
    باور اینکه با هر سختی آسانی‌ است، خیالم را جمع‌جمع می‌کند. دلم را روشن می‌دارم به نور، به امید.
    روزها می‌گذرند و این من هستم، که باید عبور کنم و بگذرم، برای بزرگ شدن و رشد با تحمل هر سختی.
    باز هم منتظر می‌مانم و تلاش می‌کنم.
    این رسم ساده‌ی زندگی است، بساز تا ساخته شوی.

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1397-09-24] [ 11:14:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.