بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین






آمار

  • امروز: 57
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4182
  • 1 ماه قبل: 9085
  • کل بازدیدها: 370061





  • وبلاگ های من





    رتبه





      سلامت در وابستگی=هلاکت   ...

    وقتی به کسی تعلیم دوچرخه‌‌سواری می‌دهید چه می‌کنید؟ او که وارد نیست؛ او را می‌گیرید، اما همین‌که او دو تا پا زد، رهایش می‌کنید. همین‌که توانست تعادلش را حفظ کند، دست از دوچرخه برمی‌دارید. گرفتنش آسان است؛ اما این گرفتن به‌ضرر اوست. اگر رهایش کنید که زمین بخورد به نفع دوچرخه سوار است. چرا؟ چون «سلامت در وابستگی»، برای انسان «هلاکت» است. درحالی‌که زخمی‌شدن در حفظ تعادل، سعادت است.
    رهبر جامعه هم، هنگام «گرفتن» و قبضه‌کردن جامعه، کار ساده‌ای دارد؛ کار دشوار او در «رها‌کردن» جامعه است. وابسته‌شدن جامعه به رهبرِ خودش ساده است. روی پای خود ایستادنِ جامعه، به‌طوری‌که خود بفهمد، خود بداند و خود درک کند، دشوار است. برای گذشتن از این مرحله، جامعه «زخم‌هایی» را باید تحمل کند و آسیب‌هایی را باید قبول کند تا بتواند روی پای خود بایستد، بفهمد و حرکت کند.

    «آیت‌الله حائری شیرازی رحمة‌الله‌علیه»

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1397-07-19] [ 09:14:00 ب.ظ ]





      مدح امام زین العابدین علیه السلام#صوت   ...

    مدح امام زین العابدین علیه السلام


    اکثر مورخان نقل کرده‏ اند که هشام بن عبدالملک هنگامی که خواست طواف کعبه را آغاز کند و به حجرالاسود نزدیک شود، فشار جمعیت به حدی بود که او نتوانست خود را به آن برساند و ناگزیر برگشت و بر تختی که برای او نصب کرده بودند نشست و بزرگان شام جملگی در اطراف او حلقه زده و به تماشای مطاف پرداختند.

    ناگهان امام سجاد (ع) نیز نزدیک حجرالاسود آمد و در برابر عظمتش موج جمعیت کنار رفت و مردم راه را برای او باز کردند تا به آسانی حجرالاسود را استلام نمود و به طواف پرداخت. گویند تماشای این منظره موجی از خشم در دل هشام برانگیخت و آتش حسدش شعله کشید. یکی از چاپلوسان با تعجب گفت: این کیست که مردم برای او راه باز می‏کنند و از او تجلیل می‏کنند؟ هشام که او را می‏شناخت تجاهل کرد و گفت: او را نمی‏شناسم! فرزدق که در آنجا حاضر بود، از این حق‏کشی احساساتش تحریک شد و در پاسخ آن مرد قصیده ‏ی میمیه‏ ی مشهور خود را سرود و خطاب به هشام تا پایان خواند و گفت: ای هشام! همه‏ ی موجودات زمین و آسمان او را می‏شناسند. تو چه طور نمی‏شناسیش؟
    یا سائلی این حل الجود و الکرم‏ عندی بیان اذا طلابه قدموا
    هذا الذی تعرف البطحا و طأته‏ والبیت یعرفه و الحل و الحرم.
    هذا ابن خیر عبادالله کلهم
    هذا التقی النقی الطاهر العلم‏
    هذا الذی احمد المختار والده
    صلی علیه الهی ما جری القلم
    لو یعلم الرکن من قد جاء یلثمه
    لخر یلتثم منه ما وطاء القدم‏
    هذا علی رسول الله والده‏ امست
    بنوره هذه تهتدی الأمم‏ .
    ای که مرا از سر منزل جود و کرم می‏پرسی! از نشان آن مرا سخنی است که چون جویندگانش فرا رسند، باز هم خواهم گشت.
    ای که تو او را نمی‏شناسی! او کسی که سرزمین بطحا جای قدمهایش را می‏شناسد و کعبه حل و حرم و بیت خدا نیز او رامی‏شناسند.
    این بهترین بندگان خداست و این همان شخصیت منزه از هر آلودگی و رذالت، و پیراسته از هر عیب، و کوه علم فضیلت است. این کسی که احمد مختار، پدر اوست که تا هر زمان که قلم قضا بر لوح تقدیر روان باشد، بر او درود فرستد. اگر رکن یعنی حجرالاسود بداند چه کسی به بوسیدنش قدم بر می‏دارد هر آینه فرو خواهد افتاد تا جای پای او را ببوسد.
    این همان علی است که پدرش پیامبر خداست، همان پیامبری که اقوام و امت‏ها با نور هدایت او رستگار شدند. بعد فرزدق ادامه داد و گفت: این همان کس است که جعفر طیار و حمزه‏ شهید، اعمام او هستند. حمزه همان قهرمانی است که محبتش در جان هر انسان ریشه دوانده است. این، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصی پیامبر است که آتش انتقام از زبانه‏ ی تیغ او می‏درخشید… چون قصیده به پایان رسید، هشام به فرزدق گفت: چرا تاکنون در مدح ما چنین شعری نگفتی؟ فرزدق با کمال شجاعت گفت: جدی مانند جد او و پدری همطراز پدر او و مادری به طهارت مادر او بیاور تا تو را نیز چون او ثنا گویم. هشام پس از این جریان نام فرزدق را از دفتر جوایز زدود و او را در سرزمین عسفان بین مکه و مدینه زندانی کرد. فرزدق این شعر را گفت: اتحبسنی بین المدینة و التی‏ الیها قلوب الناس یهوی منیها سپس هشام آزادش کرد.
    چون خبر به امام سجاد رسید دوازده هزار درهم صله برای او فرستاد. فرزدق قبول نکرد و گفت: من برای پول تو را نستودم و فقط برای خدا ثنایت گفتم. امام مجددا پیام فرستاد که ما اهل بیت اگر چیزی به کسی ببخشیم دیگر از او باز نمی‏گیریم.

    1538752463a1920b3c444a1971ccaadefe09ffa3a1.mp3

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-13] [ 08:28:00 ب.ظ ]





      من خاک بودم؟!   ...

    “آیا خدایت نیستم؟” ناگه خطابم کرد
    گفتم که هستی! باده در جام شرابم کرد

    نام مرا در زمره “قالوا بلی” گنجاند
    با بنده اش مأنوس شد، “انسان” خطابم کرد

    این جان بی مقدار را قابل چرا دانست؟!
    من خاک بودم، ذره بودم، آفتابم کرد

    من نیست بودم، شهد هستی را به کامم ریخت
    هم مست، هم هشیار، هم بیدار و خوابم کرد

    من هیچ بودم، پوچ بودم، معنی ام بخشید
    آمیخت با آب و گلم، مضمون نابم کرد

    درمانده بودم، لنگ بودم، رفتنم آموخت
    در چابکی با جبرئیلش هم رکابم کرد

    جان مرا با عشق خود آباد کرد اما
    در دام شیطان چون که افتادم خرابم کرد

    گاهی به خلوتگاه خود در خانه راهم داد
    هر قدر اما در زدم گاهی جوابم کرد!

    گاهی نوازش کرد با آیات رحمانی
    گاهی ولیکن با همان قرآن عتابم کرد

    با هر گناه تازه می پرسم مرا بخشید؟
    یا از ازل مشمول آیات عذابم کرد؟

    آخر چه دید از من که بهر دوستی با خود
    در بین مخلوقات عالم انتخابم کرد؟!

    می شد که حیوان یا علف یا سنگ باشم من
    آخر نفهمیدم چه شد “آدم” حسابم کرد؟!
    افشین علا

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [سه شنبه 1397-07-10] [ 06:06:00 ب.ظ ]





      به جای نمره، نظر معلم!   ...

    ? در نبود مقررات سخت‌گیرانه، عامل نظم چیست؟
    نقدی بر نظام آموزشی حوزه- قسمت 2

    #تصویری

    موضوعات: براي همه, براي طلاب  لینک ثابت



    [شنبه 1397-07-07] [ 07:02:00 ب.ظ ]





      چگونه شهید شویم؟!   ...

    به این جملات به خوبی دقت کنید:
    شهادت بالاترین مدال آسمانی برای اهل زمین است.
    شهادت مزد و پاداش زندگی مجاهدانه است.
    اگر کسی اهل مجاهدت در انواع جهاد باشد، مزد و پاداش او شهادت در راه خداست.

    کسی که می‌خواهد شهید شود، چه مرد و چه زن، مسیرش فقط و فقط از جبهه و جنگ و تیر و ترکش نمی‌گذرد. جنگ نظامی برای همه و در همه زمان‌ها و مکان‌ها نیست بلکه اگر او در طول عمر، زندگی‌ای مجاهدانه داشته باشد (جهاد اکبر و جهاد کبیر)، شهادت خود به استقبال او می‌آید.

    همان گونه که در مورد شهید صیاد شیرازی، شهید احمدی روشن، شهید رضایی نژاد و بسیاری دیگر از شهدا اتفاق افتاد.

    بنابراین نیاز نیست عاشقان شهادت با اصرار فراوان، راه رفتن به سوریه را برای رسیدن به شهادت، بیازمایند. (البته حضور به قدر کفاف نیاز است) شهادت مقامی است که اولیای خدا به آن می‌رسند و ممکن است کسی در بستر بمیرد ولی به مقام شهادت رسیده باشد.

    ️ به روایتی زیبا در این زمینه اشاره می‌کنیم:
    «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام طُوبَی لِعَبْدٍ جَاهَدَ [فِی] اللَّهِ نَفْسَهُ وَ هَوَاهُ وَ مَنْ هَزَمَ حینئذ [جُنْدَ] هَوَاهُ ظَفِرَ بِرِضَا اللَّهِ وَ مَنْ جَاوَزَ عَقْلُهُ نَفْسَهُ الْأَمَّارَةَ بِالسُّوءِ بِالْجُهْدِ وَ الِاسْتِکانَةِ وَ الْخُضُوعِ عَلَی بِسَاطِ خِدْمَةِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَینَ الْعَبْدِ وَ بَینَ اللَّهِ تَعَالَی مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَی وَ لَیسَ لِقَتْلِهِمَا وَ قَطْعِهِمَا سِلَاحٌ وَ آلَةٌ مِثْلُ الِافْتِقَارِ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ الْخُشُوعِ وَ الْجُوعِ وَ الظَّمَإِ بِالنَّهَارِ وَ السَّهَرِ بِاللَّیلِ فَإِنْ مَاتَ صَاحِبُهُ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ عَاشَ وَ اسْتَقَامَ أَدَّاهُ عَاقِبَتُهُ إِلَی الرِّضْوَانِ الْأَکبَر؛
    نیست هیچ حجابی موحش‌تر و هیچ مقامی مظلم‌تر و تیره‌تر، میان بنده و پروردگار، از نفس امّاره و خواهش‌های او؛ یعنی: این دو چیز بیشتر از همه، بنده را از خدا دور می‌کنند و قلع و قمع این دو موحش مظلم، میسّر نیست مگر به التجا بردن به جناب پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و گرسنگی و تشنگی را ملازم شدن و سحرخیزی را مواظبت نمودن. پس اگر در اثنای این نبرد و جهاد با نفس، موت به او رسید و دعوت حقّ را اجابت نمود، مثاب و مأجور است و ثوابش برابر ثواب شهید است و در قیامت با شهدا محشور می‌شود و اگر زیست و به همین حال ماند و انحرافی در او راه نیافت، عاقبت او رضوان اکبر است که رضای الهی باشد.» [مصباح الشریعه، ص: 169]

    گزیده‌ای از کتاب سوژه‌های سخن 10 (سبک زندگی مجاهدانه) استاد ماندگاری

    #شهادت #شهدا #مجاهدت #جهاد
    #استاد_ماندگاری

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-06] [ 10:11:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.