بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین







آمار

  • امروز: 347
  • دیروز: 522
  • 7 روز قبل: 4976
  • 1 ماه قبل: 9134
  • کل بازدیدها: 370061





  • وبلاگ های من





    رتبه





      مومن یعنی ...   ...

    پرنده ها هم اگر بوی امنیت بشنوند از آدم فرار نمی کنند.
    این معنی مؤمن است.
    یعنی همه از آدم در امن و امنیت باشند.

    1514475177425305760_85833.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-10-07] [ 07:05:00 ب.ظ ]





      صوت درس اخلاق   ...

    #درس_اخلاق
    #لسان_صدق
    #صوت

    ?درس اخلاق
    ?حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی
    ?16 آذر 96
    ⏱ 00:31:18 دقیقه

    15144614071488f4e96d550e3dc48d40cf224302d9.mp3

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:22:00 ب.ظ ]





      گره های روز   ...

    #حکمت_عبادات
    #امام_حسن_عسکری
    ? گره های روز را، نماز شب باز میکند…
    ? حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی

    1514458890k_pic_494ca355-e1d6-404f-a4ab-dc26988cfece.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:21:00 ب.ظ ]





      حکایت روباه و شتر   ...

    #حکایت
    روباهی از شتری پرسید:
    عمق این رودخانه چقدر است؟
    شتر جواب داد:
    تا زانو

    ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید ، آب از سرش هم گذشت!
    روباه همانطور که در آب دست و پا می زد و غرق می شد به شتر گفت:
    تو که گفتی تا زانووووو!
    و شتر جواب داد: بله ، تا زانوی من ، نه زانوی تو!

    ?هنگامی که از کسی مشورت می گیریم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم.
    «لزوماً هر تجربه ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:20:00 ب.ظ ]





      حجت تمام شد   ...

    ? حجت تمام شد!!

    ?رهبر فرزانه انقلاب دیروزدر بیاناتی مستدل، محکم و روشن گرانه نسبت به تحرکات و اقدامات نادرست برخی روسای جمهور قبلی!! و فعلی!!! نکات ارزشمندی را مطرح کردند‌ که تبیین برخی از آنها ضروری است:

    ✅ تبیین:
    ? 1. شاید تردیدی نباشد که روسای جمهور فعلی و قبلی، مرجع ضمیر انتقادات بحق رهبری عزیز هستند. هرچند این سخنان بر مواضع و اقدامات اخیر #بهاری_ها!! بیش از سایرین صراحت و تطبیق دارد.

    ? 2. بر مبنای سخنان حکیمانه رهبری معظم، برخی!! روسای جمهور و مدیران و سیاست ورزان!! عادت کرده اند به جای #پاسخ_گویی، در نقش اپوزیسیون ظاهر شوند. در این فضا عملا، به نام نقد و انتقاد و حتی #عدالت_طلبی، تهمت زنی و لجن پراکنی، با هدف جلب توجه رسانه ای و ابراز وجود سیاسی، صورت می گیرد.

    ? 3. (مهم) همان طور که برخی جریانات در پی #دین_زدایی از فضای سیاسی و #انقلاب_زدایی از نظام هستند برخی دیگر، با #دین_داری_سیاسی و #انقلابی_نمایی!!! عملا در نقش مکمل گروه اول ظاهر شده اند.

    ? 3. اصلاح مفاسد و حل گره های کشور نیاز به یک فرهنگ سیاسی و اخلاق سیاسی نشات گرفته از تعالیم اسلامی دارد. متاسفانه #بی_تقواها!!! با #بازی_افشاگری و اعتراض ها، عملا اتمسفر فرهنگی جامعه را با سخنان غیرمنصفانه و سیاسی کارانه خود، آلوده می کنند.

    ? 4. بزرگترین #بی_تقوایی برخی روسای جمهور و مدیران فعلی!! و قبلی!!٬ بی توجهی به #نقشه_دشمن است. #کلان_استراتژی_دشمن در حال حاضر، «ناامید سازی» مردم از نظام و القای انگاره نادرست «فراگیری فساد» در میان مسولان است. متاسفانه نقش آفرین اصلی این سناریو برخی از عالی ترین!! مدیران هستند که هر یک، اعتماد عمومی مردم به بخشی از ارکان حاکمیت و نظام را متزلزل می کنند. 

    ? 5. سخنان امروز رهبری معظم٬ یک #شاخص  برای همه کسانی که داعیه پیروی از ولایت را دارند محسوب می‌شود. چه بسا تاکنون برخی ها با توجیه های مختلف!! در تردید بسر می بردند. اما از این پس ارزیابی میزان صداقت بهاری ها!!‌و برخی هوادارانشان در ولایت پذیری، شاخص های دقیق رهبری است. #حجت بر همه تمام شد و استمرار جهت گیری های قبلی این گروه!! کاملا غیر قابل پذیرش است و مطلقا نسبتی با انقلابی گری و عدالت خواهی!! ندارد.

    ? 6. وقتی #میزان_حال_فعلی افراد است ؛ با صراحت و بدون استثناء می بایست از فتنه گری سیاسیون بی تقوا!! اعلام برائت کرد. بر خلاف انگاره خبیثانه جریان فتنه ، هرگز 9 دی حمایت از یک شخص!! یا حتی یک گروه نبود. بلکه 9 دی حمایت از اصل نظام و ارزش ها بود‌‌.
    ?دهان شماتت گر فتنه گران خاموش باد!! انقلاب و این نظام الهی، با #ریزش_اشخاص!! متوقف نمی شود.

    موضوعات: براي وطنم  لینک ثابت



     [ 02:56:00 ب.ظ ]





      بالا نگر باش بالا میروی   ...

    ?می‌گویند اگر می‌خواهید ترقّی و پیشرفت کنید یک مقدار باید #بالانگر باشی، بالا بیا تا ببینی و به بهشتی هم می‌گویند بالا بیا و بخوان! «ارْقَأْ وَ اقْرَأ»؛
    ?منتها توان بالا آمدن را باید در #دنیا تهیه کند، آن‌جا راهی برای کسب عمل صالح #نیست؛ هر کسی هر درجه‌ای که در دنیا فراهم کرده است، مهمان همان درجه است.
    ?بنابراین انسان می‌تواند در زمان خودش #اثر بگذارد, در زمین خودش اثر بگذارد, جامعه و شهر خودش را نورانی کند. این در امکانات انسان هست، چرا ما از این فرصت بهره نبریم؟! دستِ بگیر را خدا دوست ندارد «الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَی‏»،[21] آدم اگر بتواند در شهری زندگی کند که دیگران در سایه نور او به سر می‌برند، چرا ما او نباشیم؟

    ? در زمانی زندگی کند که دیگران از نور او بهره ببرند، چرا ما آن شخص نباشیم؟ فرمود: «الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَی‏»، برای همه ممکن است که طرزی زندگی کنند که دیگران در کنار سفره او باشند.

    ?حاتم طایی شدن خیلی مهم نیست, شکمِ مردم را پُر کردن آن بخشی از فضیلت را دارد؛ ولی
    #جان مردم, #عقل مردم, #روح مردم, #فکر مردم را پُر کردن «وَ اجْعَلْ … قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّما»[22] یا «امْلَأْ قَلْبِی حُبّاً لَکَ»[23] آن #مهم است!

    ?آدم بتواند این خلأ فکری #جامعه را برطرف کند، جامعه‌ای که گرفتار خلأ فکری نیست، نه راه کسی را می بندد، نه بیراهه میرود، نه از #تحریم می هراسد و نه از #تهدید، بلکه مستقل خواهد بود، نظام اسلامی هم باید همین طور باشد، راه باز است.

    #درس_اخلاق
    #آیت_الله_جوادی_آملی

    ?07 خرداد 94

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 02:37:00 ب.ظ ]





      انسانی اخلاقی بود   ...

    ?آیت الله هاشمی رفسنجانی انسان اخلاقی بود

    ? آیت‌الله‌العظمی جوادی‌آملی در پیام تصویری به همایش بررسی اندیشه‌های اخلاقی مرحوم آیت الله هاشمی:

    اخلاق غیر از موعظه است و اخلاق عبارت از این است که انسان درجبهه جهاد درون، جنگ را مدیریت کند نه شهید شود و نه اسیر و اگر نتواست، کاری کند شهید شود.
    اگر کسی در عرصه جهاد درونش ضعیف بود، شکست می خورد و اگر سخن از اخلاق می کنیم منظور جهاد کبیر است نه صغیر.
    در صحنه درون، نیروهای مخالف و موافق مانند عقل عملی، نظری، وهم و خیال صف آرایی کرده اند. اگر کسی دربخش اندیشه در صحنه نبرد پیروز نشد و عقل حاکم شد، نتیجه آنچه خواهد شد که نباید بشود.
    اگر کسی در بخش عقل عملی در مبارزه درون پیروز شد؛ آن فرد پیروز است او در این جنگ نه شهید و نه اسیر می شود، بلکه اسیر می گیرد.

    اگر کسی در برابر نیروی درون شهوت و وهم و خیال مقاومت کرد و پیروز شد، او مات شهیدا.

    اگر کسی بتواند در بخش اندیشه عقل عملی و نظری هر دو را هماهنگ کند این چنین انسانی فرد عاقلی است که هر کسی به این مقام نمی رسد؛ اما کسانی هم بودند درحد خود علم را فراهم کرده باشند، جهاد، سیاست، شهامت، مدیریت، مدبریت، کشور آرایی و کشور داری را تجربه کرده باشد می توان یکی از آن افراد را مرحوم آیت الله هاشمی نام برد.
    اگر کسی مبانی الهی و اهل بیت(ع) را تجربه کرد، صبر را تجربه کرد و زندان، ریاست، مدیریت، مجلس و سیاست را برای خدا تحمل می کند این فرد مرحوم آیت الله هاشمی است.

    قرآن می فرماید دردنیا کسانی هستند که انفاق مالی، آبرو می کند، اهل جهاد، دستگیری، خدمت به مردم برای رضای خدای هستند. در این عرصه می توان از آن مرحوم نام برد، او اهل انفاق علم، خدمت و دستگیری مردم بود، او از تخت به روی تخته آمد و هیچ گاه تکان نخورد این نشان می دهد آن مرحوم انسان اخلاقی بود.

    _________________________خبرگزاری‌حوزه

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 02:28:00 ب.ظ ]





      دو کلمه......   ...

    | دو کلمه!

    کار معنویت، کار دلدادگی به عالم معنا، در حوزه اساس کار است؛ این را باید همه توجه داشته باشیم. کمبود این معنا در حوزه به ما لطمه میزند.

    در حوزه بحمدلله کسانی هستند که میتوانند از زلال معنویاتی که از دل آنها سرازیر میشود - فقط لقلقه‌ی زبان هم نیست - همه‌ی ما را سیراب کنند؛ بخصوص طلاب جوان را که بیش از همه احتیاج دارند، بیش از همه هم از این بیانات آمادگی و تأثر دارند. گاهی سر درس، استاد به یک مناسبتی دو کلمه چیزی بگوید، طلبه از این رو به آن رو می شود.

    امام (رضوان الله علیه) به مناسبت‌های مختلف سر درس - گاهی روز شروع درس، گاهی روز آخر درس - با آن بیان عجیبی که ایشان در مسائل معنوی و روحی و آن احتظاظات معنوی داشت، گاهی یک جملاتی میگفت، طلبه‌ها گریه می کردند. بعد از رحلت مرحوم آیت‌الله بروجردی، در مسجد سلماسی برای امام منبر گذاشتند - قبل از آن امام منبر نمیرفت، روی زمین مینشست درس میگفت، ظاهراً به احترام آقای بروجردی - ایشان رفتند روی منبر نشستند. خب چیز جدیدی بود، به امام یک حالت تبسمی دست داد. بعد بلافاصله ایشان تغییر حالت داد و فرمود: روز اولی که مرحوم آقای نائینی (رضوان الله علیه) روی منبر نشست، گریه کرد؛ فرمود این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا کار به جایی رسیده است که ما باید روی آن بنشینیم. این حرف، طلبه‌ها را، دلها را تکان داد. بعد هم ایشان مفصل صحبت کردند. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲

    ✅آیت‌الله خامنه‌ای، طلاب و روحانیون
    ☑️

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 01:06:00 ب.ظ ]





      به آسمان رود و کار آفتاب کند   ...

    ?فاضل بزرگوار، سید جعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملى بود.

    روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرضه مى دارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟

    شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى.
    چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد، به او بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند.
    پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مى شود و عرضه مى دارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید؟

    بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید سخن همان است که گفتم.
    اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن.
    اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند.
    پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.

    مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد تعجب مى کنند.
    وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند.
    چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد.
    طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید به آسمان رود و کار آفتاب کند.

    راجه فورا پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
    مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.

    فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
    از شخصى که کنار دستش بود پرسید چه خبر است؟
    گفت مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
    پیش خود گفت وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.

    هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
    همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژه خود نشست.
    نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود (از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است.
    یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید.

    چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید شرح این داستان چیست؟
    راجه گفت من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم.
    یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.

    به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود.
    به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد.
    پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.

    شما آمدید و مصراع دوم را گفتید.
    دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
    طلبه گفت مصراع اول چه بود؟
    راجه گفت من گفته بودم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند.
    طلبه گفت مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.

    راجه سجده شکر کرد و خواند:
    «به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
    به آسمان رود و کار آفتاب کند»

    وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق در حق عبد چه خواهد کرد؟

    #حکایت
    ? منبع: عبرت آموز، حسین انصاریان

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 11:07:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.