مي گرفت، مي بست، مي آورد، مي برد، تهمت مي زد، دروغ مي گفت، توهين و تحقير مي كرد، اختيار كامل داشت، جان و مال و ناموس مردم در دستش بود!
وقتي با لباس زندان جلويش ايستاده بودم گمان مي كرد كه به آخر دنيا رسيده ام و نمي فهميد كه ميز او آخر دنيا نيست!
مغرور بود و روي ابرها قدم مي زد، هيچ كس را به حساب نمي آورد و تصور هم نمي كرد كه روزي زور خدا بيشتر از زور و قدرت او باشد!
روزي كه بعد از رفتن آقاي هاشمي شاهرودي از قوه قضاييه پيگير پرونده ام شدم، مسؤول محترمي كه قرار بود به من جواب بدهد گفت : ما به پرونده ات دسترسي نداريم، گم شده، نيست! گفتم: يعني چه؟ مگر مي شود پرونده اي گم بشود؟ پاسخ داد: سعيد مرتضوي سه تا از پرونده ها را به خانه اش برده، يكي پرونده توست! با تعجب گفتم: چه طور مي تواند پرونده اي را ببرد؟ مگر مي شود؟ گفت: بله خودمان هم مي دانيم، خلاف قانون است، اما چه مي شود كرد؟ مرتضوي است ديگر!
آري، مرتضوي بود ديگر! همه كار مي توانست بكند و تصور هم نمي كرد كه روزي جماعت محافظان و دور و بري هايش نتوانند كاري برايش بكنند!
سوراخ سنبه ها را خوب مي شناخت و بلد بود چه كار كند، پاي خيلي از چهره ها را وسط كشيده بود و دست خيلي از بزرگان را آلوده كرده بود، براي همين نگراني نداشت، لابد با خودش فكر مي كرد كه اگر بخواهند به فلان ملك و ويلا و زمين و پولم گير بدهند پاي اين هم گير است و اگر بخواهند به بهمان تخلف قانوني و فساد حقوقي و قضايي ام پيله كنند دست آن هم توي كار است!
براي همين روزي كه آقاي محسني اژه اي گفت مرتضوي را پيدا نمي كنند و مرتضوي همه كاره و مقتدر وبا شكوه و با عظمت به عنوان يك مجرم فراري مضحكه ي خاص و عام شد، گفتم همين كافي است! حتى اگر حكم هم اجرا نشود همين كافي است! اين ذلت و خواري براي كسي كه مثل دادستان مشهد فكر مي كرد فقط يك وجب از خدا پايين تر است كافي است! براي مرتضوي همين كافي است كه مثل صدام با فلاكت و بدبختي توي يك گودال پنهان شود و مثل يك مفلوك بدبخت پشت گردنش را بگيرند و خبر دستگيري اش را هم يكي از مسؤولان قضايي رسما اعلام كند! براي مرتضوي همين كافي است! و تازه اين فقط دنياست كه اصلا قرار نبوده ظرفيت حساب و كتاب عدل خدا را داشته باشد! كو تا آخرت؟ كو تا آخرت برسد؟ باش و تماشا كن! #سعيد_مرتضوي
محمد رضا زائري

موضوعات: براي همه, براي وطنم  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-02-03] [ 08:26:00 ب.ظ ]