#به_قلم_خودم
روضهها همیشه شنیدنی نیستند، گاهی میبینی و گاهی هم احساس میکنی.
مثل مادری که میگوید، کودک شش ماههام روضهی مجسم است. نگاه میکنم و دلم کباب میشود.
زنی که قرار بوده کودکی را به این دنیا بیاورد، اما…!
شیری هست ولی کودکی ندارد تا به آغوش بکشد.
مادری که کودک از دست داده و فقدانی آزار دهنده همنشینش شده است.
ما زنها، اینها را دیدیم و حس کردیم. اشکهایمان جاری شده و دلها به خروش آمده است.
همهی اینها به داغِدلِ چون شقایقِ رُباب نخواهدرسید!
[جمعه 1398-06-15] [ 02:35:00 ب.ظ ]