فاجعهی واقعی، سیل نیست. فاجعهی واقعی اینست که تا دو هفته پیش، اسم گُمیشان و معمولان را نشنیده بودیم. همانطور که تا دو سال پیش، اسم ثَلاث باباجانی را… فاجعه اینست که در فیلمهای گرفتهشده با گوشیهای لرزان از سیل خوزستان، خیلیهایمان برای اولین بار میبینیم هموطنانی داریم که به زبان عربی حرف میزنند. فاجعه اینجاست که نمیفهمیم پیرمردی که تا کمر توی آب است و بغض حرفهایش را تکهتکه کرده دارد سعی میکند با تنها زبانی که بلد است از کدام غمش با ما حرف بزند. فاجعه اینجاست که نگذاشتهاند بدانیم ما برادری داریم که لُری حرف میزند، همشیری که کُردی آواز میخواند، مادری داریم که یکپارچه خوزستان است، و در تمام این سالها خواهر زیبایی داشتهایم که اسمش گمیشان بوده…
ما برادرهای جدا افتادهی فیلمِ مادرِ علی حاتمی هستیم. و چقدر حیف که فقط وقتی دور هم جمع میشویم که مادر دارد میمیرد، از بس که جان ندارد…
[دوشنبه 1398-01-19] [ 12:50:00 ب.ظ ]