اگر به تو اجازه میدادند یک روز هر سفری که خواستی بروی کجا میرفتی؟
ناگاه چشمم خورد به آخرین پیامهای دخترکم در کشف و شناخت دوست و هممدرسهای مجازیاش در شبکهی شاد.
دوستش نوشته بود، کربلا
من که زیاد رفتم تو چی؟
….
جوابی نداشت بدهد، در پس این پاسخ.
زیاد رفتنهای دوستش، اشتیاق و نرفتنهای او را بلعید.
سکوت ممتد، سکوت پیدر پی.
برای دخترک سیزده سالهام سخت بود و برای من سختتر.
[سه شنبه 1399-10-23] [ 12:39:00 ق.ظ ]