گاهی که دوستانم
همانها که سنگ مرا به سینه میزنند
حرفم را نمیفهمند
دنیا برایم تنگ میشود.
چقدر سخت است
حرف نفهمیدنهای دوستانم.
ما هم تو را دوست داریم.
لااقل ادعایش را داریم
ولی چرا حرف تو را نمیفهمیم؟
و حالا تو چقدر داری زجر میکشی
از نفهمیدنهای ما؟
در کنار این همه زجردادن
وقتی درخواستی میکنم
که در اندازۀ من نیست
وجودم میشود شرم و خجالت.
میخواهم یک بار هم که شده
شب بخیر را از زبان تو بشنوم
امّا هنوز هم که هنوزه حرفهایت را نمیفهمم.
التماس میکنم که به من شب بخیر بگویی
ولی با نفهمیدنهایم
دنیا را برایت تنگ میکنم.
چه کار کنم؟
هر چه کردم نتوانستم
در برابر زیادهخواهیهایم بایستم.
حتّی اگر زیادهخواهی است
تو بزرگی کن
به نفهمیدنهایم نگاه نکن
و یک بار شبم را به شب بخیری به خیر کن.
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
[سه شنبه 1396-12-08] [ 12:21:00 ق.ظ ]