بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل
  • أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ
  • نبا العظیم
  • Fariba






  • آمار

  • امروز: 62
  • دیروز: 135
  • 7 روز قبل: 1105
  • 1 ماه قبل: 8186
  • کل بازدیدها: 478484





  • وبلاگ های من





    رتبه





      چرا بي تو بمانيم؟   ...

    چه‌قدر برف آمده. زمستان، خودی نشان داده. مردم خوشحال‌اند. آشتیِ زمستان با آنها اگر چه به زحمتشان انداخته امّا لبخند رضایت را روی لبشان نشانده. الآن باید سرد باشد باید برف ببارد باید زمین یخ بزند باید نفس که می‌کشیم از دهانمان بخار بیرون بزند. این را می‌فهمیم و حالا خوشحالیم با برف و زمین یخ زده. امّا کاش می‌فهمیدیم که زمین باید تو را داشته باشد تو باید در کنارمان باشی ما باید صدای نفست را بشنویم ابرها باید از مقابل خورشید وجودت کنار بروند. تو باید بتابی. آقا! چرا ما خوشحالیم از رو نشان دادن زمستان، بی‌تو چرا می‌خندیم از آمدنِ برف، بی‌تو چرا دلمان خوش است به سرما، بی‌تو چرا نگاهمان برق می‌زند از یخ زدن زمین، بی‌تو اصلاً چرا نفس می‌کشیم، بی‌تو چرا بی‌تو؟ چرا بی‌تو؟ چرا بی‌تو؟ ما را ببخش برای این همه بی‌تو زندگی‌ کردن. شبت بخیر خورشیدترین! #بهانه_بودن #شب_بخیر #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1396-11-09] [ 11:08:00 ب.ظ ]





      بهانه ي بودن   ...

    ‍ ? خدای تو ?
    ? آقا!
    من با خودم عهد بسته ام
    به خداهای خیالی ام پشت کنم.
    من به این خداها با همۀ وجودم کفر می ورزم.
    از وقتی که با خدایی آشنا شده ام
    که تو و پدرانت به ما شناسانده اید
    تازه دارم می فهمم که عمری دور از وادی خداپرستی
    خودم را خداپرست می انگاشتم.

    ? من خدای تو را دوست دارم
    که از بخشیدن خسته نمی شود.
    پشیمان‌ها حس بدی ندارند در درگاهش.
    وقتی که دل پشیمان می برند
    در درگاه خدا به بالاترین قیمت از آنها می خرد.
    پشیمانی در نزد خدای تو سهمیه بندی نیست.
    پشیمان اگر ناامید باشد از راهیابی به درگاه خدا
    خدا خودش می آید و دستش را می گیرد
    و او را می برد به جایی که گمانش را نمی برد.

    ? پشیمان‌ها میان بندگان خدای تو
    رویشان سیاه نیست، آنها می درخشند.
    خدای تو چقدر صبر دارد
    که هر چقدر می روم و برمی گردم
    همین که دل پشیمانم را نشانش می دهم
    در به رویم باز می شود.

    ? من خدای تو را دوست دارم.
    با این خدا می شود زندگی کرد.
    می شود طعم آرامش را چشید.
    می شود برای این خدا مرد.
    دارم آرام آرام طعم بندگی را می چشم.
    خدا اگر خدای تو باشد
    زندگی مساوی با بندگی است.
    پس از من خسته نشو
    بیشتر خدای خودت را بشناسان به من.

    #بهانه_بودن
    #درس
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-11-08] [ 10:30:00 ب.ظ ]





      مي خواهم مسيحي شوم!   ...

     
    ?ولایت تو یعنی شناختن و عشق ورزیدن و اطاعت کردن از تو.
    تو را که نشناختیم، طول غیبت کبری و عرض غیبت صغری را
    برایت هر طور بخواهی محاسبه می‎کنیم.
    نشانه های ظهورت را از اول تا آخر یا از آخر به اول
    برایت شماره می‎کنیم و اینها را معرفت نام می‎نهیم.

    ?دعای عهد و ندبه و فرج خواندن را نشانۀ عشق می‎دانیم
    و همین نماز و روزه های دست و پا شکسته را
    منّتی بر سر تو به عنوان اطاعت.

    ?ما نه تو را شناختیم، نه عاشقت شدیم، و نه اطاعتت کردیم
    پس، از ولایت تو محروم شدیم.

    ?آقا! می‎خواهم مسیحی شوم
    امّا بگذار دوباره نقشی دیگر از مسیحیت ترسیم کنم.
    تو مسیح امت پیغمبری
    و من می‎خواهم مسیحی شوم
    اگر مسیح در آسمان چهارم هم بماند
    و همۀ مسیحیان، دست به دستِ مسلمانان کافر دهند
    و روبروی تو یک صف شوند
    دوست دارم چنان در کورۀ ولایت تو ساخته شده باشم
    که وجودم شمشیر آخته ای در برابر دشمنانت باشد.

    ?تو مسیح منی و من یک مسیحی‌ام.
    تو موسای منی و من یک یهودی‎ام.
    تو محمّد منی و من یک مسلمانم.

    ?مسیح من! موسای من! محمّد من!
    مرا دست بسته در کورۀ ولایت خویش بینداز
    و با آتش عشق خویش بسوزان
    تا چشم بسته، چَشم‌گوی هر آنچه گویی باشم.

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-11-04] [ 02:03:00 ب.ظ ]





      ما سرپرست داريم.   ...

    ❇️ سرپرست ما حضرت ولیعصر (عجل الله تعالي فرجه شريف) است
    و اصبر على ما أصابک/ و در برابر مصایبی که به تو می‌رسد شکیبا باش! لقمان/ 17

    آیت الله شیخ عبدالحسین غروی فرمودند: در آن روزهایی که ما تحت فشار حکومت پهلوی بودیم، روزی رئیس شهربانی وقت به مدرسه فیضیه آمد، طلبه‌ها دورش جمع شدند، گفت: از تهران دستور آمده که فقط هفت نفر باید معمم باشند بنا شد که این جریان را به اطلاع حاج شیخ عبد الکریم برسانیم. ایشان در آن زمان مریض بودند و در باغی سکونت داشتند. بنده، آقای طالقانی، آقای دانش و یکی دیگر از رفقا را انتخاب کردند که جریان را به اطلاع حاج شیخ برسانیم، چون ایشان رئیس حوزه بودند. قبل از طلوع آفتاب به خیابان ارم آمدیم چون بعد از طلوع آفتاب امکان خروج از مدرسه نبود و به سختی خودمان را به حاج شیخ عبدالکریم رساندیم.

    خدمت ایشان عرض کردم: تابستان است و هوا گرم می شود، آیا اجازه می فرمائید که بعضی از رفقا به وطنشان بروند؟ ایشان فرمودند: نه، من اجازه نمی‌دهم، الان یگانه حوزه اسلامی اینجاست، می خواهید از اینجا هم پراکنده شوید؟! سپس مرحوم حاج شیخ فرمودند: من از اوضاع شما و اوضاع ایران کاملاً مطلعم؛ اما خدا می داند که کاری از دستم بر نمی آید ولی هنگام نماز شب که بیدار می‌شوم همه شما را دعا می کنم. الان سرپرست شما و ما، حضرت ولی عصر (عج) است، شما ارتباطتان را با ایشان محکمتر کنید و بدانید که دشمن شما می رود و شما خواهید ماند.

    ما به حوزه برگشتیم و به طلاب گفتیم: آقا اینطور فرمودند. والله این کلام معجزه‌آسا بود و سبب شد که ما با همه فشارهای پهلوی در قم ماندیم و بر مشکلات صبر کردیم تا اینکه روزی را دیدیم که پهلوی با کمال ذلت از قم رفت.1

    الان نیز با صبر و روشنگری مبلغین و طلاب و سربازان امام عصرعج فتنه ها ازبین می رود.فاستقم کما امرت

    باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
    بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
    منبع؛با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

    #نکات_اخلاقی

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-10-14] [ 01:07:00 ب.ظ ]





      مردم منتظر خدای تو هستند   ...

    ?بیا بیا و زودتر هم بیا
    که خدایی که ما به مردم نشان داده ایم
    دارد یکی یکی مردم را
    فرار می دهد از دین تو.

    ?بیا بیا و زودتر هم بیا
    که ما جنگی راه انداخته ایم
    میان مردم و خدا.
    مردم، خدای ما را نمی پذیرند
    و هر چه با رعب آتش و وحشت دوزخ
    می خواهیم خداییِ خدایمان را تثبیت کنیم
    نمی شود که نمی شود.

    ?زودتر اگر نیایی
    نمی‌دانم وقتی بیایی
    مردم چه می کنند با تو و خدای تو
    آخر ما به نام خدای تو
    داریم خدای قلابی خودمان را
    به خورد مردم می دهیم.
    با این آشفته بازاری که ما درست کرده ایم
    نمی دانم اگر بیایی و حرف از خدا بزنی
    مردم چه خواهند کرد با تو.

    ?مردم دارند کافر می شوند به خدای نچسبِ ما
    و کار تو دارد روز به روز سخت‌تر می شود
    زودتر اگر نمی آیی
    زبانمان را لال کن
    تا توان حرف زدن در بارۀ‌ خدا را از دست بدهیم
    یا ما را رسوا کن
    تا همه بدانند خدایی که ما به آن نشان داده ایم
    بُت خیالی ذهن ماست
    اصلاً چنین خدایی وجود ندارد.

    ?خدای تو مثل و مانندی ندارد
    اما خدای ما مثل خود ماست؛ البته کمی بزرگ‌تر.
    ما خودمان را باد کردیم و هوا کردیم
    بعد آن خودِ بادکرده را
    به مردم نشان دادیم و گفتیم:
    «این خداست.
    سر خم کنید در برابرش.
    بترسید از او»

    ?و مردم هر چه در این خودِ بادکرده ریز شدند
    و نگاهشان را تیز کردند
    خدا را ندیدند که ندیدند.

    ?ما مردمی را که از این خدا فراری‌اند
    خداگریز نامیدیم
    و خودمان را خداپرست.
    و فریاد کشیدیم در میان مردم
    که تو هم همان خدایی را می پرستی که ما می پرستیم.

    ?مردم تشنۀ خدای تواند
    و از خدای ما خسته اند.
    ما هم خودمان از خدای خودساخته مان خسته ایم.
    زود باش
    تا مردم باور نکرده اند که خدای تو و ما یکی است بیا
    که اگر باور کردند
    معلوم نیست دیگر منتظر تو بمانند.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [شنبه 1396-10-09] [ 02:53:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.