بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • انانه






  • آمار

  • امروز: 382
  • دیروز: 172
  • 7 روز قبل: 2058
  • 1 ماه قبل: 6307
  • کل بازدیدها: 415512





  • وبلاگ های من





    رتبه





      #خاطره ای_ماندگار   ...

    #به_قلم_خودم
    خاطره ای ماندگار
    دراین چهار سال تمام روزها خاطره انگیز بودند. روزاول و غریبگی کردن همکلاسیها با هم تا الان که مثل خواهرهستیم. احساس قدرت در برابر دخترکان جدیدالورود و… .
    دیدن اساتید و درس گرفتن از منش و رفتارشان که متواضعانه ما را چون فرزندانشان میدانند و دلسوزند.
    کبوتران چاهی که بر گرد بنا و آسمانش می گردند و دانه هایی که هر از گاهی مهمانشان میکنم.
    برای من حتی درو دیوار و حتی اشیا داخل ساختمان که هرروز از کنارشان میگذرم خاطره سازند.
    این دوران طلایی عمر و حضوردر مدرسه به سرعت برق وباد میگذرد.آدمها می آیند و میروند، این مکان میماند خاطره سازیها… .

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من  لینک ثابت



    [شنبه 1397-02-15] [ 09:07:00 ب.ظ ]





      خاطره | حق ندارم به خانم امر کنم‏   ...

    ‏‏من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می دیدم‏‎ ‎‏که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند، ولی امام خودشان بلند می شدند و در را‏‎ ‎‏می بستند و حتی وقتی پا می شدند به من هم نمی گفتند که در را ببندم.
    ➖ یک روزی من به‏‎ ‎‏آقا گفتم خانم که داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من‏‎ ‎‏حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را‏‎ ‎‏نمی خواستند.

    ? به نقل از: زهرا #مصطفوی؛ کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی — جلد1 — ص79

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-12-06] [ 06:54:00 ب.ظ ]





      به وقت اخر شهریور   ...

    دوباره بوی کاغذهای نو مستم میکند صدای ریزحرف زدنهایمان با فاطمه توی سرم میپیچد وشیطنتش و ناظم شدنهایم
    دوباره ساعت استراحت که با چشم به هم زدنی تمام میشود و جمع مباحثه مان دوره کردن درس با اعظم وزینب که از ان سو صدامیرساند صبر کنید من هم بیایم ساعت اخلاق خانم مدیر که دلم تنگ حرفهای اوست
    به وقت اخر شهریور و شروعی دوباره ومن مشتاق این اغاز…
    توکلت علی الله

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [شنبه 1396-06-25] [ 02:16:00 ب.ظ ]





    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.
     
     
    مداحی های محرم