بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دهقان
  • مدرسه علمیه حضرت زینب کبری ارومیه





  • آمار

  • امروز: 29
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 2694
  • 1 ماه قبل: 11661
  • کل بازدیدها: 373578





  • وبلاگ های من





    رتبه





      بزرگي مقامات بالا   ...

    در #جمهوری_اسلامی_ایران نباید مقامات بالا به پایین ترها بزرگی بفروشند
    ? ما ادعا کردیم که جمهوری اسلامی داریم و ادعا کردیم که حکومت اسلامی تنها حکومت عادلانه است، تنها حکومتی است که از رئیس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام است، نه رئیس جمهورش می خواهد بزرگی بفروشد به پائین ترها نه پائین ترها می خواهند مردم را از باب اینکه مثلاً نظامی است، پاسدار است مردم را آزار بدهند، این چیزی است که ما ادعایش داریم می کنیم. جمهوری اسلامی یعنی یک حکومت عادلانه اسلامی چنانچه مملکتی که اسلامی است و جمهوری در تحت لوای اسلام دارد اداره می شود، این مملکت هم باید اجزائش اسلامی باشد.

    ? #امام_خمینی
    ? صحیفه نور جلد 8 صفحه 48

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-11-05] [ 02:06:00 ب.ظ ]





      ترحم به حيوانات   ...

    جایگاه مهرورزی و ترحم در دین مبین اسلام بقدری مهم است که در روایات و اخبار رسیده از اهل بیت علیهم السلام تأکید شده است که حتی نسبت به حیوانات نیز باید رحم داشت و کسی حق اینکه حیوانی را مورد بی رحمی قرار دهد، ندارد.

    ? مهمترین اثر و برکت مهرورزی حتی نسبت به حیوانات، باز شدن دریچه های توفیق و هموار شدن مسیر سعادت انسان است.

    ? در زمان ناصرالدین شاه قاجار در تهران مردم به شدّت در فشار بودند بطوری که نان به سختی گیر می آمد. روزی میرغضب دربار ناصرالدین شاه، کنار آب انباری ایستاده بود، ناگهان صدای ناله سگهایی را می شنود، پس از تحقیق متوجه می شود که سگی وضع حمل کرده و بچه هایش به او چسبیده اند و چون در اثر بی غذایی مادرشان شیر نداشت زوزه می کشیدند.

    ? میرغضب سخت ناراحت می شود و از مغازه نانوایی که در آن محل بود مقداری نان می خرد و جلو سگ می اندازد. وی مبلغ مقدار خوراک یک ماه سگ را به شاطر داده و می گوید: هر روز باید شاگردت مقداری نان به این سگ برساند و در صورت تخلّف با تو برخورد می کنم.

    ? وی در آن دوران با گروهی از دوستانش میهمانی دوره ای داشت، به این صورت که هر روز عصر به گردش می رفتند و پس از تفریح در منزل یکی از آنها جمع می شدند و شام می خوردند.

    ? آن شب نوبت میرغضب بود که میزبان شود، وی منزلی در وسط شهر داشت، همسری هم تازه اختیار کرده بود و در منزل جدیدی جای داده بود، او و همراهان به تفریح رفتند و نزدیک غروب برای صرف شام وارد شهر شدند، میر غضب از آنها خواست تا به منزل زن اوّلش بروند، اما دوستانش بر اثر اصرار زیادی وی را مجبور کردند که در منزلی که نزدیکتر بود بروند.

    ? آنها گفتند: در این منزل هر چه باشد می خوریم و غذای آماده آن منزل را برای فردا می گذاریم. خلاصه آنها وارد خانه شدند و پس از شام مختصری خوابیدند، هنگام سحر میهمانان از صدای گریه میر غضب بیدار شدند و علّت گریه او را از او پرسیدند. وی گفت: در خواب امام چهارم حضرت زین العابدین علیه السلام را دیدم که فرمود: احسانی که به آن سگ کردی مورد قبول خدای متعال قرار گرفت و خدای متعال در مقابل، جان تو و دوستانت را از مرگ نجات داد؛ چرا که همسر تو در خانه ات غذا را مسموم کرده بود و اگر امشب به آن منزل می رفتی همه می مردید.

    ? برنامه دومی که خدای متعال به پاس این رحم تو به یک حیوان در نظر گرفته است این است که تو پس از چهل روز به کربلا می روی و آنجا مجاور می شوی و همانجا می مانی تا مرگت فرا رسد و در همان مکان دفن می شوی.

    ? وی صبح آن شب با دوستان خود به منزل خود رفت و مستقیم وارد مطبخ شدند دیدند کنار ظرف غذا، ظرف سمّی قرار دارد، وی به همسرش گفت: تو دیشب چه خیالی داشتی؟ اگر امام امر به مدارا نکرده بود، تلافی می کردم، سرانجام آن زن را آزاد گذاشت که اگر خواست زندگی کند و اگر نخواست طلاق بگیرد، و او هم دید اوضاع خراب است طلاق گرفت.

    ? میرغضب نیز پس از چهل روز استعفا کرد و به کربلا رفت و پس از توبه و رد مظالم مجاور حرم مطهر امام حسین علیه السلام شد و تا پایان عمر در همانجا ماند.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 01:55:00 ب.ظ ]





      دو تا نان دادی دو تا بچه گرفتی   ...

    روزی دو تن از فرزندان خردسال مرحوم آقاجان آیت الله کوهستانی(ره) به حمام رفته بودند، چون هوا سرد بود مادرشان برای گرم کردن فضای سرد حمام مقداری زغال آتش کرد.

    ? منقل را داخل حمام برد و خود برای رسیدگی به کارهای منزل آنان را تنها گذاشت. چون زغال ها کاملا آتش نگرفته بود گاز زغال هر دوی آنان را بی هوش کرد؛ به طوری که صدای آنان در اثر خفگی در سینه حبس شده بود و نمی توانستند از کسی کمک بخواهند.

    ? در این حال که آیت الله کوهستانی(ره) به طور اتفاقی نزدیک حمام رفته بود متوجه گردید که صدای ضعیفی از داخل حمام می آید بی درنگ در حمام را باز کرد دید که هر دو فرزندش بی حال داخل حمام افتاده اند

    ? فورا هر دو را بیرون آوردند و مقداری آب به صورتشان پاشیدند تا این که به هوش آمدند و از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.

    ? معظم له نجات یافتن دو فرزندش را بدون حکمت نمی یافت، از این رو در جست و جوی حمکت آن برآمد و از مادرشان پرسید: شما امروز چه کاری انجام داده اید؟ مادر گفت:

    ✨ کار ویژه ای نکرده ایم جز این که اول صبح دو تن از طلبه ها برای نان مراجعه کرده بودند که به هر کدام، یک قرص نام دادم. آقا متوجه جریان گردید و فرمود: دو تا نان دادی و دو تا بچه گرفتی ✨

    #حکایت

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 11:16:00 ق.ظ ]





      انقلاب باخطرمواجه ميشود!   ...

    ? ممکن است انقلاب با وجود اختلاس و حقوق های نجومی و ربا با خطر مواجه شود!
    #ربا
    #جوامع_الکلم
    وقتی یک نظامی، #صبغه_فرهنگی داشته باشد، دشمن فرهنگی نیز خواهد داشت،
    ? وقتی نظامی #صبغه_اقتصادی داشته باشد دشمن اقتصادی به مقابله او خواهد آمد
    ? و اگر نظامی #صبغه_اجتماعی داشته باشد دانشمندان فن اجتماع به تقابل آن خواهند آمد،

    ? اما وقتی نظامی طبق فرمایش پیامبر(صل الله عليه وآله وسلم) «جوامع الکلم» شد و قرآن و عترت، محور آن شدند، جنگ احزابی به رهبری استکبار و صهیونیزم به تقابل او می آید. ما از همه طرف در معرض حمله ایم، چون این انقلاب حرف #جوامع_الکلم دارد و همه چیزش الهی است.

    ? داشتن #رهبر خوب یک طرف قضیه است، حضرت امیر(عليه السلام) فرمود من و فرزندانم میدان انقلاب فرهنگی هستیم اما همین حضرت امیر(عليه السلام) که در دنیا دومی ندارد به دلیل نبودن مردم در صحنه، شکست خورد؛ لذا مادامی که مردم متدین در صحنه نباشند شکست قطعی است و تا مردم با ما نباشند پیشرفتی حاصل نخواهد شد.

    ? #حضرت_ابراهیم هنگامی که همسر و فرزند خود را در آن بیابان لم یزرع به دستور خداوند رها کرد فرمود « فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ»، معلوم می شود دلهای مردم به دست خداست! اگر ما عاقل باشیم و یکدیگر را یاری کنیم و خیر هم را بخواهیم و کار #خیر یکدیگر را تایید کنیم خداوند دلهای مردم را به سوی ما هدایت خواهد کرد.

    ? اینکه آمریکا نمی تواند غلطی بکند #حقیقت است؛ در هشت سال جنگ تحمیلی این موضوع به وضوح اثبات شد، آمریکا در مقابل مردمی که حیاتشان را در #شهادت می بینند نمی تواند کاری از پیش ببرد! با این حال همین آمریکا وقتی صحبت از #گزینه_نظامی روی میز می کند عده ای حساب می برند، اما وقتی خداوند به صراحت در مقابل ❗️«ربا»❗️ فرموده است گزینه نظامی من روی میز است افراد هیچ ترسی به خود راه نمی دهند، در حالی که خداوند جداً در این مورد وعده عذاب داده است.

    ♦️ممکن است انقلاب نیز با وجود #اختلاس و #حقوق_های_نجومی و #ربا با خطر مواجه شود! این خطر وجود دارد، اما با این وجود ما فرزندان حضرت امیر علیه السلام هستیم و با یک الله گفتن می توان بازگشت و امور را اصلاح کرد، آنگاه خداوند نیز درهای رحمت خود را به سوی ما خواهد گشود.

    ……………………………………..
    #دیدار
    #حزب_موتلفه_اسلامی
    #آیت_الله_جوادی_آملی

    ? دیدار اعضاء حزب موتلفه اسلامی با آیت الله جوادی آملی

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 11:07:00 ق.ظ ]





      شانه شدي تو؟!   ...

    من ابر شدم گریه شدم شانه شدی تو؟!
    یک شانه ی بی منت و مردانه شدی تو؟!

    آشفتگیِ خاطرِ من هیچ، اقلاً…
    گیسوی پریشانِ مرا شانه شدی تو؟!

    مجنون نشدی، هرچه که لیلا شدم از عشق
    آواره یِ شهرِ تو شدم خانه شدی تو؟!

    حوایِ تو بودم نشدی آدم من، حیف!!!
    از شوق شدم بلبل تو، دانه شدی تو؟!

    تاریک شدی، نور شدم هر شبِ ابری…
    شمعت شدم و ماهِ تو، دیوانه شدی تو؟!

    من شانه شدم تا تو بباری غم خود را
    آن وقت که من گریه شدم شانه شدی تو؟!

    #طاهره_اباذری_هریس

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1396-11-04] [ 04:11:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.