اشک، مرهم دل زخمدیده است
و هر قطره اش
جان دوباره ای می دهد
به دلی که از عالم و آدم گرفته.
وقتی قطره قطره می چکد
بارانی را می ماند
که زمین مرده را حیات می بخشد.
وقتی روی گونه جاری می شود
سیلابی است که در مسیر خویش
هر چه خار و خس است
با خود می برد.
اما قبول کن گاهی اشک هم
دست تسلیم بالا میبرد
در برابر غمهای سیاه و وحشی
غمهایی که در و دیوار خانه دل را
پر کرده اند.
کار این غمها
با اشک حل نمیشود
انگار اشک که می ریزی
این غمها بیشتر می چسبند
به در و دیوار خانه دل.
امشب دل من عجیب گرفته
و گرفتار شده در میان همین غمهای وحشی
اشک دیگر اینجا چاره نیست
خودش درد روی درد است.
کاش می شد صدایی از خودت را
برسانی به این دلم
آن هم فقط به اندازه یک شب بخیر.
شب بخیر بگو و دلم را
نجات بده از دست این غمهای وحشی و سیاه.
شبت بخیر گره گشای غمهای هستی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
[چهارشنبه 1396-11-25] [ 12:36:00 ق.ظ ]