بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


خرداد 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین







آمار

  • امروز: 271
  • دیروز: 939
  • 7 روز قبل: 3738
  • 1 ماه قبل: 8710
  • کل بازدیدها: 367432





  • وبلاگ های من





    رتبه





      خطوط خنده   ...

     

     

     

     

    #به_قلم_خودم
    بر در ودیوار آگهی زده اند.
    رفع چین وچروک، خط خنده و… .
    هزاران مرکز زیبایی خدمات ارائه میدهند.
    خوشحال هستم از اینکه ملتم بخندند تا
    چهره هایشان زیبا شود.
    شما دوستان هم با این تبلیغات بیشمار بخواهید خط باقیمانده ازخنده هایشان را رفع کنید و کاسبی تان سکه شود.
    آیا خط غم هایشان را رفع خواهیدکرد؟؟
    آن راچه کنیم.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-03-28] [ 11:37:00 ب.ظ ]





      نمونه سوال اصول 3   ...

    نمونه سوال
    #اصول_3

    1529166442k_pic_5c6ed9f5-896f-435d-9002-e200dfb4454f.jpg

    1529166441k_pic_4e5b7ad1-2c59-4615-83e8-6f27ecd46483.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 07:53:00 ب.ظ ]





      چگونه به استاد خود احترام بگذاریم؟   ...

    چگونه به استاد خود احترام بگذاریم؟


    ? آیه:
    ٱلَّذِى عَلَّمَ بِٱلْقَلَمِ*عَلَّمَ ٱلْإِنسانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ 4و5/ علق
    همان کسی که به‌وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد!

    ? آینه
    حکایت؛ ابوطالب عزیزالدین از ادباء و علماء قرن ششم هجری می‌گفت: در زمانی که فخر رازی به مرو آمده بود منزلتی بزرگ و آوازه‌ای بلند و ابهتی عظیم داشت به‌ نحوی‌که به احترام او کسی سخنش را قطع نمی‌کرد و در مقابل او نفس نمی‌کشید و من برای استفاده از محضر او به محضرش آمدو شد داشتم. روزی به من گفت: دوست دارم برای من درباره سلسله نسب فرزندان ابوطالب کتابی بنویسی تا آن را بخوانم چون نمی‌خواهم در این مورد جاهل باشم. گفتم می‌خواهی به ‌صورت مشجّر انساب ایشان را ترسیم کنم یا به ‌صورت نثر بنویسم؟ گفت: من چیزی می‌خواهم که آن را حفظ کنم و نوشته مشجّر قابل حفظ کردند نیست، گفتم: سمعاً و طاعةً و رفتم و کتابی را که اسم آن را «الفخری» گذاشتم، نوشتم و برایش بردم. چون آن کتاب را دید از مسند شخصی خودش پائین آمد و بر بوریائی که در آنجا بود، نشست و به من گفت تو بر این مسند بنشین. من نشستن بر آن مسند را در حضور او جسارت دانستم ولی او با نهیبی سخت مرا خطاب ساخت و گفت در جائی که من می‌گویم، بنشین.
    از مهابت او بی‌اختیار در جائی که گفته بود نشستم و او در مقابل من نشست و آن کتاب را در حضور من قرائت کرد و مواردی را که برایش نامفهوم و پیچیده بود از من سؤال می‌کرد تا اینکه تمام کتاب را نزد من خواند و سپس به من گفت: اکنون در هرکجا که می‌خواهی بنشینی، بنشین، که همانا این کتاب علم است و تو در این علم استاد من هستی و من شاگرد تو که در حضورت شاگردی می‌کنم و استفاده می‌کنم و از ادب نیست که شاگرد جز روبروی استاد در جای دیگری بنشیند.
    پس برخاستم و او در مسند خود نشست و من بر بوریائی که او نشسته بود نشستم.1

    جاهل به روز فتنه ره خانه گم کند
    عالم چراغ جامعه و چشم عالم است

    1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستان‌هایی از علماء

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 07:52:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.