عاشق روی توام، دست بدار از دل من
به خدا! جُز رُخ تو، حل نکند مُشکِل من
مهر کوی تو، در آمیخته در خلقت ما
عشق روی تو، سرشته است به آب و گل من
نیست جز ذکر گُل روی تو، در محفِلِ ما
نیست جُز وصل تو، چیز دگری حاصلِ من
پاره کن پردهی اَنوارِ میان من و خود
تا کند جلوه، رخ ماه تو اندر دل من
جلوه کن در جبل قلب من ای یار عزیز!
تا چو موسی، بشود زنده دل غافل من
در سراپای دو عالم رُخ او، جلوه گر است
که کند پوچ همه زندگی باطل من
موج دریاست جهان، ساحل و دریایی نیست
قطرهای از نم دریای تو، شد ساحل من
زد خلیل عالم چون شمس و قمر را به کنار
جلوهی دوست نباشد چو من و آفل من
[امامخمینیرحمةاللهعلیه]
[یکشنبه 1397-03-20] [ 04:03:00 ب.ظ ]