شاید گفته شود که «اگر غرب طرح داشت، وارد عراق و افغانستان نمیشد تا امروز برای خروج از این کشورها نیاز به کمک ما داشته باشد؛ اما برای این موضوع هم دلیل و طرح دارد.»
باید دانست که غرب ازنظر سازمانی، مستقل از سازمان مدیریت یهود نیست و سازمان یهود چه بهوسیلۀ یهود و چه مسیحیان وابسته، عموماً در مدیریت تمام این سازمانها نقش دارد.
غرب بر مبنای دریافت مالیات از سرمایهداران اداره میشود و عموماً رشتههای ثروت در دست همین سازمان است. سازمان یهود، مسیحیت را در خود هضم کرده و امروز به دنبال هضم اسلام است.
در قرآن، نسبت به یهود بهصراحت تعرض شده است. آنها تغییر قرآن و تحریف قرآن را بهصورت تغییر لفظ حتی با حذف یک «واو» خواستند، اما نتوانستند. اسلام و مسلمان برای آنها خطر بالقوه هستند. آنها به دنبال این هستند که مسلمانان مثل خوره به جان هم بیافتند و یکدیگر را درو کنند.
رئیسجمهور آمریکا از بالا در فرمان آن سازمان جهانی است و وقتی وارد عراق میشود برای به حرکت درآوردن کارخانه آدم سوزی است. باید عراقی، عراقی را بکشد تا خسته شود. برای آنها فرق نمیکند قاتل کیست، مقتول کیست. مهم این است که آنها مثل مسیحیان، صهیونیست مسیحی نمیشوند.
وقتی ایران از اقمار آمریکا بود، هدف از جشن تاجگذاری و جشن دو هزار و پانصدساله، احیاء ارتباط کوروش با یهود بود که تاریخ تکرار شود و تحت عنوان راه نیاکان ایران در خدمت صهیونیسم جهانی باشد.
طبیعتاً اجازه میدادند شاه عربده بکشد و حرف از دروازۀ تمدن بزرگ کند، قیمت نفت را بالا ببرد، اسلحه بخرد و برق هستهای داشته باشد و در منطقه، افسر و اشرف بر اعراب باشد. به دلیل اینکه «أقرب الی اسرائیل» است. وقتی برخلاف حسابوکتاب و پیشگوییها و پیشبینیها، نهضت آزادیخواهی اسلامی و ندای حکومت جهانی اسلام بلند شد، هرچه توانستند، ساواک را تقویت کردند و انقلاب سفید را برای خواباندن عدالتخواهی و آزادیخواهی به راه انداختند، اما ثمر نبخشید و پیرمرد هفتاد و چند ساله که در عزای ثمرۀ عمرش نشسته بود و به نظر آنها آفتاب لب بام بود را تحمل کردند تا شاید بهوسیلۀ نفوذیها بتوانند مهارش کنند و یا جانشین سادهای برای او بتراشند.
بالأخره نفوذیها رو شدند و دیگران هم کنار زده شدند. گروهکها ماندند و شخصیتها را درو کردند. ظرفیت گروهکها در حد براندازی نبود، ضربههایی کاری وارد کردند اما کشنده نبود. انقلاب زخمی شد، اما بهبود یافت و به برکت شهادت هفتادودو تن از شخصیتها، لااقل در مقابل گروهک منافقین بیمه شد و حتی به مقدار زیادی در مقابل انواع التقاط واکسینه شد.
همانطور که واکسن آبله باعث تب در بدن میشود، ولی بعد دستگاههای بدن با ساختن ضد آن آمادگی برای مقابله با حملات دستهجمعی میکروب را پیدا میکنند. در عقاید و افکار هم همین واکسینه شدن صادق است. در هر موج حملۀ اعتقادی، ابتدا ریزش است و اینزمانی است که میکروب بیخبر واردشده و هویت آن شناخته نیست و ابزار دفاعی برای پاتک و ضد حمله آماده نیست؛ اما دستگاهها مطالعه میکنند، آزمایش میکنند و ضد میکروب را تولید میکنند و در انبارها برای روز مبادا ذخیرهسازی میکنند
?آیت الله حائری شیرازی?
[یکشنبه 1396-08-07] [ 02:16:00 ب.ظ ]