بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • طهماسبي
  • نورفشان
  • فاطمه اسفندياري






  • آمار

  • امروز: 141
  • دیروز: 2317
  • 7 روز قبل: 4766
  • 1 ماه قبل: 11696
  • کل بازدیدها: 448111





  • وبلاگ های من





    رتبه





      دو کلمه......   ...

    | دو کلمه!

    کار معنویت، کار دلدادگی به عالم معنا، در حوزه اساس کار است؛ این را باید همه توجه داشته باشیم. کمبود این معنا در حوزه به ما لطمه میزند.

    در حوزه بحمدلله کسانی هستند که میتوانند از زلال معنویاتی که از دل آنها سرازیر میشود - فقط لقلقه‌ی زبان هم نیست - همه‌ی ما را سیراب کنند؛ بخصوص طلاب جوان را که بیش از همه احتیاج دارند، بیش از همه هم از این بیانات آمادگی و تأثر دارند. گاهی سر درس، استاد به یک مناسبتی دو کلمه چیزی بگوید، طلبه از این رو به آن رو می شود.

    امام (رضوان الله علیه) به مناسبت‌های مختلف سر درس - گاهی روز شروع درس، گاهی روز آخر درس - با آن بیان عجیبی که ایشان در مسائل معنوی و روحی و آن احتظاظات معنوی داشت، گاهی یک جملاتی میگفت، طلبه‌ها گریه می کردند. بعد از رحلت مرحوم آیت‌الله بروجردی، در مسجد سلماسی برای امام منبر گذاشتند - قبل از آن امام منبر نمیرفت، روی زمین مینشست درس میگفت، ظاهراً به احترام آقای بروجردی - ایشان رفتند روی منبر نشستند. خب چیز جدیدی بود، به امام یک حالت تبسمی دست داد. بعد بلافاصله ایشان تغییر حالت داد و فرمود: روز اولی که مرحوم آقای نائینی (رضوان الله علیه) روی منبر نشست، گریه کرد؛ فرمود این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا کار به جایی رسیده است که ما باید روی آن بنشینیم. این حرف، طلبه‌ها را، دلها را تکان داد. بعد هم ایشان مفصل صحبت کردند. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲

    ✅آیت‌الله خامنه‌ای، طلاب و روحانیون
    ☑️

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-10-07] [ 01:06:00 ب.ظ ]





      به آسمان رود و کار آفتاب کند   ...

    ?فاضل بزرگوار، سید جعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملى بود.

    روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرضه مى دارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟

    شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى.
    چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد، به او بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند.
    پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مى شود و عرضه مى دارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید؟

    بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید سخن همان است که گفتم.
    اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن.
    اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند.
    پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.

    مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد تعجب مى کنند.
    وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند.
    چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد.
    طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید به آسمان رود و کار آفتاب کند.

    راجه فورا پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
    مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.

    فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
    از شخصى که کنار دستش بود پرسید چه خبر است؟
    گفت مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
    پیش خود گفت وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.

    هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
    همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژه خود نشست.
    نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود (از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است.
    یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید.

    چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید شرح این داستان چیست؟
    راجه گفت من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم.
    یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.

    به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود.
    به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد.
    پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.

    شما آمدید و مصراع دوم را گفتید.
    دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
    طلبه گفت مصراع اول چه بود؟
    راجه گفت من گفته بودم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند.
    طلبه گفت مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.

    راجه سجده شکر کرد و خواند:
    «به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
    به آسمان رود و کار آفتاب کند»

    وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق در حق عبد چه خواهد کرد؟

    #حکایت
    ? منبع: عبرت آموز، حسین انصاریان

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 11:07:00 ق.ظ ]





      #آبروی_لباس_روحانیت   ...

    #آبروی_لباس_روحانیت
    نه لبخند عاشقانه یک طلبه به همسرش آبروی روحانیت را از بین می برد،
    نه #سوت_بلبلی یک روحانی در جمع صمیمی جوانان یک دانشگاه برای رفع خستگی آنها،
    نه حضور #طلاب در استادیوم، پارک، #سینما و ساحل برای رساندن پیام خدا به جوانان دلزده از اسلام،
    آنچه که آبروی #روحانیت را پایمال می کند،
    نگاه به مردم از موضع بالا،
    دریافت #بودجه از بیت المال بدون خروجی متناسب،
    رفتار مصنوعی با #کودک و همسر از ترس حرف مردم،
    فراری دادن جوانان از #دین و مذهب به صرف داشتن پوشش نامناسب و
    نشستن در ماشین دودی و عبور از #خط_ویژه با کلی تشریفات است.

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1396-10-05] [ 02:27:00 ب.ظ ]





      اداره جامعه بدست ماست!بهشتى يا جهنمى   ...

    ?ادارۀ جامعۀ بهشت‌گونه یا جهنم‌گونه بدست خود ماست

    #اجتماعی

    ?نباید انسان کاری کند که بین دو نفر آتشی روشن کند. یك دَمیدنی است كه #خاموش می‌كند و یك دَمیدنی است كه #روشن می‌كند; به ما گفته اند در جامعه باید به گونه ای صحبت کنید که آتش را خاموش كنید.

    ?مبادا كاری یا عملی انجام دهید یا چیزی بنویسید یا چیزی بگویید كه #آتشی را روشن كنید وگرنه آن آتش دامنگیر خودتان می‌شود.

    ? قرآن گفته:
    ?#بهشت را شنیدید، می‌توانید نمونه بهشت را در جامعه‌تان داشته باشید،
    ? #جهنم را شنیدید می‌توانید نمونه جهنم را در جامعه داشته باشید
    ?می‌توانید كشوری داشته باشید بهشت باشد یا جهنم! و خداوند بهشت و جهنم را چگونه معرفی كرد؟

    ? فرمود در بهشت كسی كاری به كار كسی #ندارد بدِ كسی را نمی‌خواهد ﴿وَ لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ هیچ بهشتی نسبت به بهشتی دیگر #كینه ندارد فرمود: مردان باتقوا همۀ تلاش و كوشششان این است كه نظام و كشورشان را بهشتی كنند و لذا پس ما می‌توانیم نظامی مثل بهشت داشته باشیم.

    ?در جهنم غیر از #فحش و #بدگویی چیز دیگری نیست ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾ اینجا هم می‌شود كشور جهنمی درست كرد، این به او بد بگوید, او به این بد بگوید، پس اینها ممكن است كه ما نظامی بهشتی داشته باشیم یا نظامی جهنمی, اینكه می‌گوید ما مواظبیم و همه كارهای شما را می‌نویسیم شما #راه را #درست طی كنید همین است.

    #جلسات_تفسیر
    #آیت_الله_جوادی_آملی

    ?حضرت آيت الله جوادی آملی مدظله العالی
    ?22 آذر 1395

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-10-03] [ 02:57:00 ب.ظ ]





      ياري ناقص   ...

    ?والدینی که تکالیف بچه هایش را انجام می دهد گرچه به آنها کمک شده، اما یاری ناقص بوده است. این بچه ها با اینکه مورد دلسوزی قرار گرفته اند ضعیف بار می آیند. دلسوزی های خدا اینطوری نیست.

    کسی تربیتش به تربیت خدا شبیه تر است که انرژی بچه ها را بهتر آزاد کند و بچه ها با تربیت او برای قبول مسئولیت، پر انرژی شوند و انرژی متراکمشان آزاد شود.کار خودش را به خودش واگذار کنند و هرچه بزرگتر می شود، خود را از مداخله در کارش عقب بکشند تا بر کار خود سوار شود . والدینی که فرزندانشان از پله می افتد و مضطرب می شوند، مربیان خوبی نیستند باید بگذارند تا خودشان بر کار مسلط شوند و هوشیار بار آیند.

    ? آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [شنبه 1396-10-02] [ 10:36:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.
     
     
    مداحی های محرم