بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آبان 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • بحرکاظمي
  • زفاک
  • مدرسه علمیه حضرت زینب کبری ارومیه
  • مدیر سایت
  • فاطمه کرمانی
  • نجفی زهرا
  • فطرس
  • نویسنده محمدی
  • sarbaz
  • نور الدین






  • آمار

  • امروز: 220
  • دیروز: 794
  • 7 روز قبل: 2497
  • 1 ماه قبل: 8516
  • کل بازدیدها: 365879





  • وبلاگ های من





    رتبه





      ترازوی مرد فقیر   ...

    #پندانه
    ?مرﺩ ﻓﻘﯿﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮐﺮﻩ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ، ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﯾﻰ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ .

    ?ﻣﺮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﯾﺪ .

    ?ﺭﻭﺯﻯ ﻣﺮﺩ ﺑﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﻨﺪ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﺮﺩ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﺮ ﮐﺮﻩ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ .

    ?ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ:
    ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﻧﻤﻰ ﺧﺮﻡ، ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺘﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻭﺯﻥ ﺁﻥ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ .

    ?ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ
    ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
    ﻣﺎ ﺗﺮﺍﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺯﻧﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﯾﻢ .

    ?امام مجتبی علیه السلام : هرچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [شنبه 1396-08-13] [ 10:44:00 ب.ظ ]





      فصل پاییز نمایش رنگها   ...

    #عکس_از_خودم #پاییز #طبیعت *پیوست دارد
    تصویری از رنگ پاشی خالق روزگار بر صحنه طبیعت برگ درخت زرد الو و گیلاس به رنگ میوه هاشون در میاد
    تبارک الله احسن الخالقین

    1509728369k_pic_7add9ee7-65d6-452e-b016-d54673c3b106.jpg

    1509728368k_pic_aad73272-a0a8-4d8a-93e6-ae58c78c0ed0.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 09:10:00 ب.ظ ]





      خدایی که دارم   ...

    ‍ خوش به حال تو با خدایی که داری
    خدایت بزرگ است
    بزرگ‌تر از آنچه در وصف بگنجد.
    بزرگ‌تر از آن‌که در خیال جای بگیرد
    بزرگِ بزرگ.

    چقدر ما بیچاره‌ایم با خدایی که داریم
    خدای ما کوچک است
    کوچک‌تر از آنچه شرم
    اجازۀ توصیفش دهد.
    کوچک تر از آن‌که حتی قابل بیان باشد
    کوچکِ کوچک.

    خوش به حال تو با خدایی که داری
    خدایت بزرگ است
    بزرگ‌تر از همۀ آرزوهایت.
    کدام آرزوست
    که در دلت جا بگیرد
    و در پیشگاه خدای تو
    نشدنی باشد؟
     
    چقدر ما بیچاره‌ایم با خدایی که داریم
    خدای ما کوچک است
    کوچک‌تر از آن که بشود
    پیش و بیش از همه
    روی او حساب باز کرد.
    ما روی همه حساب باز می‌کنیم جز خدایمان.

    خدای ما خدای اوّل و آخر نیست
    خدای آخر است
    اگر دری باز نشد به رویمان
    می‌رویم به سوی خدایمان.

    «خود»ِ تو کجاست
    که هر جا می‌روی
    با خودت نمی‌بری.

    نه روی سجّاده
    نه در میدان جنگ
    نه در میان مردم
    و نه در خلوت خویش. 

    بگو چطور خط بطلان کشیده‌ای روی خودت
    ما همه خسته‌ایم از «خود»مان
    گرفتاریم در زندان تنگی که
    زندانبانش «خود»ِ ماست.

    خوش به حال تو با این خدای بزرگی که داری
    و بدا به حال ما با این «خود»ِ بزرگی که بیچاره‌مان کرده.

    همه جا با ماست
    حتّی وقتی روی سجّاده نشسته‌ایم.
    وقتی که ذکر خدای تو را می‌خوانیم.
    وقتی زبانمان خشک شدۀ روزۀ خدای توست.
    وقتی روی گرده‌مان انبان پر از نان برای فقیر می‌بریم.

    چه کار کنیم با «خود»ِ مان؟
    این کاسۀ چه کنم چه کنمی را که به دست گرفته‌ایم
    باید به دست که بسپاریم؟

    کسی که از «خود»ش خسته است
    باید رو به کدام آستان فریاد بکشد؟
     
    بگو به ما
    بگو چه کار کردی با «خود»ت
    که هر که هر چه نگاه می‌کند
    حتّی نشانی از «خود» در وجود تو نمی‌بیند.
    ما سر تا پایمان را «خود»مان فرا گرفته.

    تو آینۀ تمام‌نمای خدایی.
    تو را که نگاه می‌کنیم
    خودمان را زائر خدا حساب می‌کنیم.

    ما را اگر کسی نگاه کند
    حتّی در حال عبادت
    جز «خود»مان چیز دیگری نمی‌بیند.

    بگو چگونه باید فرار کرد از خود
    خسته‌ایم از خودمان آقا!

    #بهانه_بودن
    #درس
    #محسن_عباسی_ولدی

    1509814331k_pic_156e94bb-28c7-470b-901b-90ce21f39f02.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 09:07:00 ب.ظ ]





      شنیدن کی بود مانند دیدن   ...

    ?ما شنیدیم که عبادت غذای روحه؛
    اما شنیدن کی بود مانند چشیدن.

    وقتی شما عبادت رو این طوری که
    گفتم چشیدید، می‌فهمید که
    غذای روح بودن عبادت یعنی چی؟

    و اون موقس که دیگه نیازی نیست اثبات کنیم چرا خدا از ما خواسته عبادت کنیم؟

    وقتی که پدر غذای سفرۀ خانواده رو تأمین می‌کنه، کسی نمی‌پرسه چرا این کار رو کرد؟


    ?خدا وقتی غذای روح آدم رو
    با دستوراتش فراهم می‌کنه،
    آدم جز تشکّر
    حرف دیگه‌ای در برابر خدا نداره.

    اگه جوون امروز می‌پرسه که
    ▫️چرا خدا از ما خواسته عبادتش کنیم
    ▫️و ما می‌گیم عبادت، غذای روحه
    ▫️و ما نیاز داریم بهش
    ▫️و اون قانع نمی‌شه،
    ▫️برای اینه که غذای روح بودن عبادت رو نچشیده.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 09:06:00 ب.ظ ]





      من هیچم هیچی که تو را دارد   ...

    من هیچم
    ولی هیچی که تو را دارد
    تو مال منی
    تو همه چیزی
    من هیچِ «همه‌چیز» دارم.
    چقدر می‌چسبد به آدم
    این طور هیچ بودن.

    هیچِ همه‌چیزدار
    اگر هم یک تناقض باشد
    زیباترین تناقض عالم است.
    اصلاً این تناقض
    ثابت می‌کند
    که اجتماع نقیضین محال نیست.

    و چه جالب است
    این تناقض زیبا:
    من اگر کمی از حس هیچ بودن خالی شوم
    تو از من دور می‌شوی.
    باید هیچ بود
    تا تویِ همه چیز را داشت.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 09:05:00 ب.ظ ]





      بیماری دل   ...

    ⁩استاد #ناصری

    ?انسان اگر تعلق مادي پيدا كرد، اين علامت بيماري است. بيماریي كه بيماري دل است.

    ?البته تعلق مادي غير از استفاده از ابزار است؛ ممكن است كسي استفاده از مادیات هم داشته باشد اما دلش آزاد باشد؛

    ?بهترين ‏الگوي ما، رسول خدا صلوات اللّه عليه و آله هستند كه با داشتن نُه همسر يك سنگ روي سنگ نگذاشتند و با اين كار خود به ما نشان مي‏ دهند كه مي‏ توان زندگي كرد و ايمان را به باد نداد؛ توسلات را به باد نداد؛

    ?مي‏ توان جوري زندگي ‏كرد كه بين انسان و امور دنيايي به معناي اعم آن وابستگي نباشد.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 08:58:00 ب.ظ ]





      خدایی که دارم   ...

    ‍ خوش به حال تو با خدایی که داری
    خدایت بزرگ است
    بزرگ‌تر از آنچه در وصف بگنجد.
    بزرگ‌تر از آن‌که در خیال جای بگیرد
    بزرگِ بزرگ.

    چقدر ما بیچاره‌ایم با خدایی که داریم
    خدای ما کوچک است
    کوچک‌تر از آنچه شرم
    اجازۀ توصیفش دهد.
    کوچک تر از آن‌که حتی قابل بیان باشد
    کوچکِ کوچک.

    خوش به حال تو با خدایی که داری
    خدایت بزرگ است
    بزرگ‌تر از همۀ آرزوهایت.
    کدام آرزوست
    که در دلت جا بگیرد
    و در پیشگاه خدای تو
    نشدنی باشد؟
     
    چقدر ما بیچاره‌ایم با خدایی که داریم
    خدای ما کوچک است
    کوچک‌تر از آن که بشود
    پیش و بیش از همه
    روی او حساب باز کرد.
    ما روی همه حساب باز می‌کنیم جز خدایمان.

    خدای ما خدای اوّل و آخر نیست
    خدای آخر است
    اگر دری باز نشد به رویمان
    می‌رویم به سوی خدایمان.

    «خود»ِ تو کجاست
    که هر جا می‌روی
    با خودت نمی‌بری.

    نه روی سجّاده
    نه در میدان جنگ
    نه در میان مردم
    و نه در خلوت خویش. 

    بگو چطور خط بطلان کشیده‌ای روی خودت
    ما همه خسته‌ایم از «خود»مان
    گرفتاریم در زندان تنگی که
    زندانبانش «خود»ِ ماست.

    خوش به حال تو با این خدای بزرگی که داری
    و بدا به حال ما با این «خود»ِ بزرگی که بیچاره‌مان کرده.

    همه جا با ماست
    حتّی وقتی روی سجّاده نشسته‌ایم.
    وقتی که ذکر خدای تو را می‌خوانیم.
    وقتی زبانمان خشک شدۀ روزۀ خدای توست.
    وقتی روی گرده‌مان انبان پر از نان برای فقیر می‌بریم.

    چه کار کنیم با «خود»ِ مان؟
    این کاسۀ چه کنم چه کنمی را که به دست گرفته‌ایم
    باید به دست که بسپاریم؟

    کسی که از «خود»ش خسته است
    باید رو به کدام آستان فریاد بکشد؟
     
    بگو به ما
    بگو چه کار کردی با «خود»ت
    که هر که هر چه نگاه می‌کند
    حتّی نشانی از «خود» در وجود تو نمی‌بیند.
    ما سر تا پایمان را «خود»مان فرا گرفته.

    تو آینۀ تمام‌نمای خدایی.
    تو را که نگاه می‌کنیم
    خودمان را زائر خدا حساب می‌کنیم.

    ما را اگر کسی نگاه کند
    حتّی در حال عبادت
    جز «خود»مان چیز دیگری نمی‌بیند.

    بگو چگونه باید فرار کرد از خود
    خسته‌ایم از خودمان آقا!

    #بهانه_بودن
    #درس
    #محسن_عباسی_ولدی

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 08:43:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.