#جهاد_روشنگری
? «حسینِ من» ?
✍ محسن حسام مظاهری
مثال 1:
حواست هست به موهای سفید سرم
چقدر امسال از گذشته شکستهترم
حواست هست نوکرت داره پیر میشه
بخرم، ببرم به حرم، داره دیر میشه
(نوحه اجراشده توسط حمید علیمی)
مثال 2:
تو همونی که میخوامی
دلیل گریههامی
تا آخرش باهامی
(نوحه اجراشده توسط محمدحسین پویانفر)
1
چند روز پیش در نشست «پیادهروی آیینی: تغییرات دینداری و ظهور فرمهای جدید مناسکی» (26مهر97 ـ پژوهشکده ثامن) از رشد سویههای فردی در دینداریهای جدید گفتم و اینکه در نسل جدید دینداران (خصوصا جوانان شهری که مصرفکنندگان/تولیدکنندگان اصلی کالاهای رسانهای مذهبیاند) با ظهور «دینهای شخصی» مواجهایم.
صورتهای متکثر دینداری، حالا نه به تعداد جریانها و گفتمانهای مذهبی خرد و کلان، بلکه به عدد تکتک دینداران وجود دارد. به تعداد همه آنها، فهم از اسلام و تشیع و آموزههای دینی وجود دارد. اگر در گذشته، تنوع برداشت و فهم دینی نوعاً ناظر به جامعه نخبگان و روشنفکران بود ـ که به منابع و دانش دینی دسترسی داشتند ـ امروزه به مدد رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی فراگیر، این امکان در اختیار همه دینداران قرار گرفته است. درنتیجه با ظهور نوعی دینداری موزاییکی و کولاژی ـ یا به تعبیری: «دین تلگرامی» ـ مواجهایم که تکهتکههایش را خودِ دیندار بسته به ذوق و سلیقه و نیاز و شخصیت و فهم خود از منابع مختلف و چه بسا متنافر اخذ کرده و بههم چسبانده است. نکته مهم آن است که فرایند تولید این دینهای شخصی،بیرون از اراده و کنترل نهادهای رسمی متولی دین یعنی روحانیت و حکومت صورت میگیرد.
2
اما این شخصیسازیِ دین، تنها در سطح برداشتهای شخصی از مفاهیم و آموزههای دینی متوقف نمیماند. در دینداری شخصی، رابطه فرد با امر قدسی و مقدسان (امامان، امامزادگان، اولیا، شهدا) نیز شخصیسازی میشود. نمود بارز این شخصیسازی را در نوحهها و روضههای مداحی عامهپسند میتوان دید.
در مداحی پاپ، حسین از محبوب جمعی به محبوب شخصی تبدیل میشود. میشود: «حسینِ من». شخصیسازیِ امام و دیگر شخصیتهای مقدس شیعی توسط خود فرد و به صورت ذهنی صورت میگیرد. هر دیندار، خود امام را تجربه میکند. و این تجربه، مثل هر تجربه معنوی دیگر، انحصاری و دور از دسترس (و به تبع: ارزیابی) دیگران بهخصوص نخبگان و روحانیت است. حسینِ من، رنگِ من را میپذیرد. حسین اختصاصی خودم است. و این “من” هستم که انتخاب میکنم با چه زبانی با او سخن بگویم. (مشابه فرایند شخصیسازی اسطوره که در کتاب «اسطوره همت» شرح دادهام.)
درنتیجه با طیف متنوعی از حسینها (فیالمثل) مواجهایم: حسینِ عامی، حسینِ نخبه، حسینِ فرودست، حسینِ بورژوا، حسین عارف، حسینِ لوطی، حسینِ مدرن، حسینِ زنانه و…
این حسینها، بسته به سازندگان و صاحبانشان، هرکدام شناسنامه و تعریف مستقلی دارند که آینهای از ویژگیها و سلایق دینداران است. اینجا حسین از کالبد تاریخ بیرون میآید و در قامت یک «اسطوره» ظاهر میشود؛ اسطورهای شخصی و ذهنی که روایت و تاریخ خودش را دارد. با این اوصاف، مشخص است که تلاش و همت برخی نخبگان دینی و روشنفکران برای «مبارزه با تحریفات عاشورا» چرا ناکام میماند. زیرا اساساً حسین شخصیشده، حسینِ تاریخی نیست و مواد تشکیلدهندهاش از مقاتل و کتب تاریخی اخذ نشده که معتبر بودن یا نبودن منابع مهم باشد. اینجا اساساً گزارهها توسط منابع بیرون از فرد، سنجشپذیر نیستند و به جای «اعتبار» و «اصالت» هر گزاره، «کارآمدی» آن مهم است.
3
اما درین شخصیسازی، یک جابهجایی مهم دیگر هم رخ میدهد: اگر در دینداری سنتی و ادبیات شیعی/هیئتی کلاسیک، محوریت بر مدح اسطوره قدسی و ذکر فضایل و مناقب و مصائب او و به عبارت دیگر وصف ستایشآمیز جایگاه اسطوره توسط دیندار بود، در رابطه شخصیشده، دال مرکزی «منِ» دیندار قرار دارد. این “من” است که در نوحهها و روضهها توصیف میشود. و از قِبَل توصیف خود است که امام هم وصف میشود. به عبارت دیگر، جهت رابطه از اسطوره قدسی به دیندار، معکوس میشود. پیشتر، من اساسا موضوعیتی نداشت. محلی از اعراب نداشت. اما در فهم مدرن که «فردیت» اهمیت یافته، منِ دیندار هم در رابطه با امر قدسی “دیده میشوم” و موضوعیت مییابم. لذا محور بسیاری از نوحههای جدید، وصفالحال خود است. پرزنت خود مقابل شخصیت مقدس، با هدف جلب توجه او. نوحهها پر است از روایتهای شخصی. از بیانِ خود و شرح حال و سرگذشت فرد با اسطوره، با امر قدسی، با امام. طبیعی است که زبان این روایتها و بیان احساسات در آنها هم عامیانه است و مملو از اصطلاحات زبان روزمره. این همان ادبیاتی است که مورد انتقاد نخبگان و روشنفکران است و آن را دور از شأن امامان میداند. حالآنکه در فهم توده دیندار، اساساً شأنیت امام هم معنای دیگری دارد.
موضوعات: براي همه, براي تو دوست
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-08-03] [ 08:00:00 ق.ظ ]