بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • ذاكري





  • آمار

  • امروز: 1
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4182
  • 1 ماه قبل: 9085
  • کل بازدیدها: 370061





  • وبلاگ های من





    رتبه





      بوی سیب و یاس   ...

    فردا کاروانی می‌رسد.
    می‌ر‌سد به سرزمینی.
    سرزمین که جای‌جایش بوی یاس می‌دهد. گاه‌گاهی هم بوی سیب.
    بوی سیب از حرم حبیب و بوی یاس از حرم عباس.
    ترکیب این عطرها در بین الحرمین غوغا می‌کند
    و احساس خواهری که در این بین مردد مانده قبر کدام برادر را در آغوش بگیرد و عطر بپاشد به جانش.
    #اربعین
    #همپای_زینب
    #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
    #امام_حسین_علیه_السلام
    #حضرت_عباس_علیه_السلام

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي من, براي تو دوست  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-08-07] [ 06:12:00 ب.ظ ]





      کاپیتولاسیون؛ بت شکنی یا قول لین؟   ...

    ? آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه) ?
    چرا خدا به موسی(ع) گفت که با فرعون با زبان نرم و قول لَیِّن صحبت کند؟ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّینًا لَّعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشَی سوره مبارکه طه/ آیه 44.
    علتش این است که موسی با فرعون با تحمّل برخورد کند تا اصلاحش کند. ارشادش کند. چون این مقام، جای اتمام حجت بود. اما اشتباه نشود گاهی هست که طرفِ انسان، مغرور، معبود و مسجود است! همه سجدهاش میکنند. این شخص بت است و بت شکنی لازم است. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» یعنی بدانی اینجا، جای بتشکنی است یا جای اتمام حجت!
    در قضیه موسی(ع) که میخواست فرعون را ارشاد کند جای قولاً لینا بود. امام راحل که میخواست با شاه پهلوی بعد از قانون کاپیتولاسیون برخورد کند، جای بتشکنی بود. عالم به زمان یعنی همین!
    امام(ره) در قضیه کاپیتولاسیون چه کرد؟ این «حرام» را در ذهن مردم منکر کرد. گفت: با این قانون مجلس، اگر یک ایرانی یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد دادگاههای آمریکایی میتوانند او را احضار کنند. اما اگر یک آشپز آمریکایی شاه ایران را بکشد دادگاههای ایران نمیتوانند او را احضار کنند. چون مصونیت دارد!!! سگ آمریکایی برابر بود با شاه ایرانی!!!
    بعضیها به امام(ره) میگفتند خدا به موسی(ع) گفت با فرعون با زبان نرم وقول لین صحبت کن. تو با شاه چرا قولاً لینا نیستی؟!

    انسان باید به زمانه‌اش نگاه کند و ببیند چه زمانی است. در قضیه کاپیتولاسیون، امریکاییها میخواستند سلطه پیدا کنند. امام(ره) میخواهد منکریت این حرام را اعلام کند. برای اینکه آمریکاییها سلطه پیدا نکنند بتشکنی میکند. اینجا بتشکنی لازم است نه قولاً لینا!

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



    [جمعه 1397-08-04] [ 08:15:00 ق.ظ ]





      (شخصی‌سازی اسطوره‌های مقدس در دینداری جدید)   ...

    #جهاد_روشنگری
    ? «حسینِ من» ?

    ✍ محسن حسام مظاهری

    مثال 1:
    حواست هست به موهای سفید سرم
    چقدر امسال از گذشته شکسته‌ترم
    حواست هست نوکرت داره پیر می‌شه
    بخرم، ببرم به حرم، داره دیر می‌شه
    (نوحه اجرا‌شده توسط حمید علیمی)

    مثال 2:
    تو همونی که می‌خوامی
    دلیل گریه‌هامی
    تا آخرش باهامی
    (نوحه اجرا‌شده توسط محمدحسین پویانفر)

    1
    چند روز پیش در نشست «پیاده‌روی آیینی: تغییرات دینداری و ظهور فرم‌های جدید مناسکی» (26مهر97 ـ پژوهشکده ثامن) از رشد سویه‌های فردی در دینداری‌های جدید گفتم و این‌که در نسل جدید دینداران (خصوصا جوانان شهری که مصرف‌کنندگان/تولیدکنندگان اصلی کالاهای رسانه‌ای مذهبی‌اند) با ظهور «دین‌های شخصی» مواجه‌ایم.

    صورت‌های متکثر دینداری، حالا نه به تعداد جریان‌ها و گفتمان‌های مذهبی خرد و کلان، بلکه به عدد تک‌تک دینداران وجود دارد. به تعداد همه آنها، فهم از اسلام و تشیع و آموزه‌های دینی وجود دارد. اگر در گذشته، تنوع برداشت و فهم دینی نوعاً ناظر به جامعه نخبگان و روشنفکران بود ـ که به منابع و دانش دینی دسترسی داشتند ـ امروزه به مدد رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی فراگیر، این امکان در اختیار همه دینداران قرار گرفته است. درنتیجه با ظهور نوعی دینداری‌ موزاییکی و کولاژی ـ یا به تعبیری: «دین تلگرامی» ـ مواجه‌ایم که تکه‌تکه‌هایش را خودِ دیندار بسته به ذوق و سلیقه و نیاز و شخصیت و فهم خود از منابع مختلف و چه بسا متنافر اخذ کرده و به‌هم چسبانده است. نکته مهم آن است که فرایند تولید این دین‌های شخصی،بیرون از اراده و کنترل نهادهای رسمی متولی دین یعنی روحانیت و حکومت صورت می‌گیرد.

    2
    اما این شخصی‌سازیِ دین، تنها در سطح برداشتهای شخصی از مفاهیم و آموزه‌های دینی متوقف نمی‌ماند. در دینداری شخصی، رابطه فرد با امر قدسی و مقدسان (امامان، امامزادگان، اولیا، شهدا) نیز شخصی‌سازی می‌شود. نمود بارز این شخصی‌سازی را در نوحه‌ها و روضه‌های مداحی عامه‌پسند می‌توان دید.
    در مداحی پاپ، حسین از محبوب جمعی به محبوب شخصی تبدیل می‌شود. می‌شود: «حسینِ من». شخصی‌سازیِ امام و دیگر شخصیت‌های مقدس شیعی توسط خود فرد و به صورت ذهنی صورت می‌گیرد. هر دیندار، خود امام را تجربه می‌کند. و این تجربه، مثل هر تجربه معنوی دیگر، انحصاری و دور از دسترس (و به تبع: ارزیابی) دیگران به‌خصوص نخبگان و روحانیت است. حسینِ من، رنگِ من را می‌پذیرد. حسین اختصاصی خودم است. و این “من” هستم که انتخاب می‌کنم با چه زبانی با او سخن بگویم. (مشابه فرایند شخصی‌سازی اسطوره که در کتاب «اسطوره همت» شرح داده‌ام.)
    درنتیجه با طیف متنوعی از حسین‌ها (فی‌المثل) مواجه‌ایم: حسینِ عامی، حسینِ نخبه، حسینِ فرودست، حسینِ بورژوا، حسین عارف، حسینِ لوطی، حسینِ مدرن، حسینِ زنانه و…
    این حسین‌ها، بسته به سازندگان‌ و صاحبان‌شان، هرکدام شناسنامه و تعریف مستقلی دارند که آینه‌ای از ویژگی‌ها و سلایق دینداران است. اینجا حسین از کالبد تاریخ بیرون می‌آید و در قامت یک «اسطوره» ظاهر می‌شود؛ اسطوره‌ای شخصی و ذهنی که روایت و تاریخ خودش را دارد. با این اوصاف، مشخص است که تلاش و همت برخی نخبگان دینی و روشنفکران برای «مبارزه با تحریفات عاشورا» چرا ناکام می‌ماند. زیرا اساساً حسین شخصی‌شده، حسینِ تاریخی نیست و مواد تشکیل‌دهنده‌‌اش از مقاتل و کتب تاریخی اخذ نشده که معتبر بودن یا نبودن منابع مهم باشد. اینجا اساساً گزاره‌ها توسط منابع بیرون از فرد، سنجش‌پذیر نیستند و به جای «اعتبار» و «اصالت» هر گزاره، «کارآمدی» آن مهم است.

    3
    اما درین شخصی‌سازی، یک جابه‌جایی مهم دیگر هم رخ می‌دهد: اگر در دینداری سنتی و ادبیات شیعی/هیئتی کلاسیک، محوریت بر مدح اسطوره قدسی و ذکر فضایل و مناقب و مصائب او و به عبارت دیگر وصف ستایش‌آمیز جایگاه اسطوره توسط دیندار بود، در رابطه شخصی‌شده، دال مرکزی «منِ» دیندار قرار دارد. این “من” است که در نوحه‌ها و روضه‌ها توصیف می‌شود. و از قِبَل توصیف خود است که امام هم وصف می‌شود. به عبارت دیگر، جهت رابطه از اسطوره قدسی به دیندار، معکوس می‌شود. پیشتر، من اساسا موضوعیتی نداشت. محلی از اعراب نداشت. اما در فهم مدرن که «فردیت» اهمیت یافته، منِ دیندار هم در رابطه با امر قدسی “دیده می‌شوم” و موضوعیت می‌یابم. لذا محور بسیاری از نوحه‌های جدید، وصف‌الحال خود است. پرزنت خود مقابل شخصیت مقدس، با هدف جلب توجه او. نوحه‌ها پر است از روایت‌های شخصی. از بیانِ خود و شرح حال و سرگذشت فرد با اسطوره، با امر قدسی، با امام. طبیعی است که زبان این روایت‌ها و بیان احساسات در آنها هم عامیانه است و مملو از اصطلاحات زبان روزمره. این همان ادبیاتی است که مورد انتقاد نخبگان و روشنفکران است و آن را دور از شأن امامان می‌داند. حال‌آن‌که در فهم توده دیندار، اساساً شأنیت امام هم معنای دیگری دارد.

    موضوعات: براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1397-08-03] [ 08:00:00 ق.ظ ]





      احمقی مثل محمدبن سلمان   ...

    شما نمی‌توانید یک احمق مثل محمد بن سلمان را اصلاح کنید که دست به این جنایت بزرگ زد. من به عنوان یک شهروند آمریکا منزجر می‌شوم که ترامپ و پمپئو در حال سرپوش گذاشتن بر جنایت ترسناک سعودی ها هستند. ✍ توماس فریدمن ✅ «ما در ماجرای جمال خاشقجی دارای منفعت ملی هستیم.» من سه فکر درباره ماجرای جمال خاشقجی دارم: اول، نمی‌توانم تصویر مردی را درک کنم که تنها می‌خواست شساهد اصلاحات در دولتش به شکلی فراگیر و شفاف باشد اما در گوشه تاریک کنسولگری عربستان در استانبول به دست یک تیم ترور 15 نفره که گزارش شده اره برقی داشتند، کشته شد. بزدلی و انحراف اخلاقی در این عمل انزجارآور است. دوم، من حتی برای لحظه‌ای باور نمی‌کنم که یک عملیات خودسرانه بوده و محمد بن سلمان، حاکم پرنفوذ عربستان هیچ اطلاعی از قبل درباره آن نداشته است. ✅ من نه به عنوان یک خبرنگار بلکه به عنوان یک شهروند آمریکا منزجر می‌شوم که رییس‌جمهوری کشورم و وزیر خارجه او طرف مقام‌های عربستانی را برای سرهم کردن یک داستان برای سرپوش گذاشتن می‌گیرند. تبعات بلندمدت این اتفاق برای هر خبرنگار یا هر منتقد سیاسی تبعیدی در هر جایی ترسناک است. این منجر به یک نکته سوم برای من می‌شود: چطور آمریکا درباره متوازن کردن ارزش‌هایش با پیشبرد منافعش فکر می‌کند؟ بهترین جواب به این پرسش برای من بازگشت به گذشته است. ✅ من همیشه می‌دانستم که دستور کار اصلاحات محمد بن سلمان یک لقمه بزرگ‌تر از دهان اوست اما از موفقیت آن حمایت می‌کردم و در عین حال از دولت ترامپ خواستم تا یک خط قرمز دور طرف تاریک او بکشد؛ تنها به یک دلیل: این موضوع هیچ ربطی به شخصیت محمد بن سلمان ندارد. من شخصا برایم مهم نیست که عربستان تحت رهبری محمد بن سلمان باشد یا هر کس دیگری. ✅ چیزی که بیشتر از همه درباره محمد بن سلمان نظر من را جلب کرد و بیشتر از هر چیز به من امید داد، وارد شدن او به جنگ ایدئولوژیک با تندروهای مذهبی کشورش بود. او علنا استدلال کرد که اسلام در ریشه‌هایش نسبت به مذاهب دیگر مدارا می‌کند و زنان را قدرتمند می‌سازد و از ایده‌های جدید استقبال می‌کند. به نظر می‌رسید که او می‌خواهد اسلام بنیادگرای عربستان را با یک ملی‌گرایی عربستانی سکولارتر جانشین سازد؛ رویکردی که مطمئنا در عین حال ضدیت قدرتمندی با ایران و قطر داشت. شاید همه این‌ها یک داستان جعلی برای سرپوش گذاشتن بر تصاحب قدرت و به دست آوردن حمایت غربی‌ها باشد اما بسیاری از عربستانی‌ها که من با آن‌ها صحبت کردم، فکر می‌کردند که این واقعی است و بیشتر از آن را می‌خواستند. ✅ در عین حال، درباره مسأله سمی‌ترین صادرات عربستان که بر آمریکا و کل جهان تأثیر گذاشته -افراط‌گرایی-، محمد بن سلمان کارهایی انجام داده و چیزهایی گفته که امید زیادی را به وجود آورده است اما اکنون دستان دولت محمد بن سلمان به خون جمال خاشقجی آلوده است. آیا ما همان‌طور که دونالد ترامپ کلیت آن را نادیده می‌گیرد، باید نسبت به آن بی‌اعتنا باشیم؟ بار دیگر باید پرسید که باید چه کنیم؟ من پاسخ ساده‌ای ندارم؛ کل قضیه پیچیده است. ✅ همه چیزی که من می‌دانم این است که ما باید راهی برای انتقاد کردن از محمد بن سلمان از بابت این اتفاق پیدا کنیم؛ بدون آن که به نظر برسد به کلیت مردم عربستان حمله کرده و قصد بی‌ثباتی این کشور را داریم. ما باید اطمینان حاصل کنیم که فرآیند اصلاحات مذهبی و اجتماعی در عربستان صرف نظر از این که چه کسی در رأس کار باشد، ادامه یابد زیرا این امر یکی از منافع حیاتی آمریکا را رقم می‌زند. اما شما نمی‌توانید یک احمق را اصلاح کنید. زمانی که هم‌پیمان شما یک چنین کار احمقانه و انزجارآوری مثل اتفاقی که در استانبول افتاد، انجام می‌دهد، نمی‌توان به آسانی مساله را اصلاح کرد اما ترامپ باید این روند را با انتصاب سفیری در عربستان شروع کند. او هرگز چنین سفیری را نداشته است و این وضعیت خیلی چیزها را نشان می‌دهد. نیویورک‌تایمز #سیاسی #جهاد_روشنگری

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-27] [ 06:34:00 ب.ظ ]





      علوم انسانی؛ تنگۀ احد جمهوری اسلامی   ...

    پاسداری در حقیقت پاسداری از علوم انسانی است و جنگ بر سر علوم انسانی است. این بحث امروز هم نیست. در سال 1359 سمیناری تحت عنوان انتقال به تعلیم و تربیت اسلامی برگزار شد و ما در آن سمینار این مسأله را مطرح کردیم که علوم انسانی در دانشگاه‌های ما به منزله تنگه احد است.

    در جنگ احد حضرت به نگهبانان تنگه فرموده بود که اگر ما مشرکین را شکست دادیم و آنها را تا مکه تعقیب کردیم، شما از جای خودتان نباید تکان بخورید و اگر آنها ما را تا مدینه تعقیب کردند، باز شما در جای خودتان استوار باشید.

    در باب علوم انسانی هم ماجرا از این قرار است. اگر ما همه پیروزی‌ها را از دست بدهیم اما کرسی علوم انسانی دانشگاه‌ها به دست اسلام بیافتد، ما همۀ عقب ماندگی‌ها و ناکامی‌های خودمان را جبران می‌کنیم. اما اگر پیروزی‌هایی در سطوح مختلف بدست بیاوریم، درحالیکه اسلام نتواند کرسی علوم انسانی را در دانشگاه‌ها تسخیر کند، تمام پیروزی‌ها موقتی است و ما همۀ آنها را در فاصله زمانی کمی از دست خواهیم داد.
    ملاحظه می‌کنید خطر همان خطر تنگۀ احد است. مسأله تهاجم فرهنگی ریشه در مسایل علوم انسانی دارد.

    آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه)

    موضوعات: براي همه  لینک ثابت



     [ 03:57:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.