بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • avije danesh
  • شمیم
  • سمیه صالحی






  • آمار

  • امروز: 409
  • دیروز: 466
  • 7 روز قبل: 5111
  • 1 ماه قبل: 8712
  • کل بازدیدها: 369539





  • وبلاگ های من





    رتبه





      #جلوه_های_حضور   ...

    آدمی که داغ می‌بیند هرچه بیشتر دور و برش را پرکنند و دلداری‌اش بدهند رنگ غم برایش کمرنگ‌تر خواهد شد.
    حالا که غمی فراگیر رنگی سیاه کشیده به بیشتر نقاط کشورمان.
    حضور کنار غمدید‌ه‌ها برایشان قوت قلب است تا لحظه‌ای فکر تنهایی به ذهنشان خطور نکند.
    زنی که تمام زندگی‌اش را آب برده، خواهری می‌خواهد تا سرروی شانه‌اش بگذارد.
    کودکی که تمام اسباب بازی‌هایش در گل دفن شدند آغوش می‌خواهد، برای تحمل نداشته‌هایش.
    مردی که تا به حال زیر بار مشکلات ایستاده بوده، کمرش خم شده ونیاز به تکیه‌گاه دارد برای ایستادن دوباره.
    لقمه غذای گرمی می‌خواهند، تا سردی بغض‌های گلو نبرد نای نفس‌شان را.
    پتوی گرمی به گرمای محبت تمام مردم کشورش.
    سیل زده به نوعی جنگ زده‌است که در مقابل هجوم آب ایستاده و مقاومت کرده.
    مردم ما همانند دوران دفاع دور هم جمع شدند. صحنه های بی بدیل همدلی دفاع مقدس دوباره خلق شد. دست‌به‌دست هم گذاشتند برای کمک و همیاری.
    جلوه‌های حضور را فریم‌به فریم پیش چشمان همه ثبت کردند. در زمین‌های به گل نشسته نهال امید و مهر کاشتند و روی خستگی‌ها را کم کردند.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [دوشنبه 1398-01-26] [ 05:41:00 ب.ظ ]





      #کوثرنتیم   ...

    به_قلم_خودم
    #کوثرنتیم
    #کوثرنت
    #خواهران_طلبه
    #طلبه
    #فضای_مجازی
    #بهار_نوشت
    کوثرنت برای من مثل این شهرک‌های شلوغ مسکونی‌ست. با کلی همسایه‌ی دیوار به دیوار با سلایق مختلف، که هرکدام رواقش را به رنگی در آورده. از آشپزخانه مرکزی گرفته تا پرورش گل و گیاه و بحث داغ سیاست.
    اولی که وارد شدم، مثل بچه‌های شر و شلوغ توپ مطالبم را مدام به در و دیوارش می‌کوبیدم. که مثلا بگویم ما تازه آمدیم به این محل بدانید و آگاه باشید.
    گاهی همسایه‌ها پرخاش می‌کردند بس است بابا سرمان رفت. بعضی‌هایشان هم با صبوری تحمل کردند و بزرگواری به خرج دادند. یکسالی که گذشت سن حضورمان که بالاتر رفت. پیش خودم گفتم یک خرده آرامتر زبان به دهان بگیر ببین بقیه چه می‌کنند. یکی از عزیزان که دید ما سربه راه شدیم. دستمان را به قلم بند کرد مثلا شدیم نویسنده.
    راست می‌گویند، که همسایه‌ی خوب از صد فامیل بهتر است. ساکنین این شهرک که حالا برای خودش شهری شده می‌آیند و می‌روند. برخی‌شان حسابی پاگیرندو دلشان نمی‌آید کوثرنت را تنها بگذارند. برخی هم می‌آیند تا به چشم مشتری به رواق نگاهی بیندازند و بروند شاید بپسندند و ماندگار شوند شاید هم نه. مدیر شهرک هم هرروز به فکر تغییر یک جا می‌افتد کلنگ بر می‌دارد و به جانش می‌افتد. یک روز رنگش را عوض می‌کند و یک روز می‌کوبد و از نو می‌سازد و روز دیگر کلی چاله می‌کند.
    ما هم به رسم همسایگی برای هم رواقی‌هایمان گاهی زنگ احسنت را می‌زنیم و فرار می‌کنیم. با آنهایی که بیشتر دم‌خوریم چند کلامی پای مطلب درد‌دل می‌کنیم.
    حالا دوستانی از برگ گل لطیفتر داریم که به دنیا می‌ارزند.

    خلاصه که ما سر به راه شدیم. تازه وارد‌ها هم خوب می‌شوند، حوصله کنید.
    پ.ن:مساله کاملا طنزه شما جدی نگیرید خب????

    موضوعات: براي همه, براي من, براي طلاب  لینک ثابت



    [شنبه 1398-01-24] [ 06:38:00 ب.ظ ]





      مولودی   ...

    موضوعات: براي خدا, براي همه, براي تو دوست  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1398-01-21] [ 08:36:00 ب.ظ ]





      مولودی حاج محمود کریمی   ...

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [سه شنبه 1398-01-20] [ 06:35:00 ب.ظ ]





      ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا    ...

    🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹

    🔸 🔸

    زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین. در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین. زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت.

    زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست بهخاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود. شمر هم در هر دو میدان بهدنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند.
    آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد.

    شمر در عصر تاسوعا صدا زد: «أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا» (فرزندان خواهر ما کجایند). حضرت عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِیبُوهُ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقاً» (پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است)؛ یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید.

    حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آوردهام. حضرت عباس علیه السلام اماننامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. درواقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو!

    کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درس‌های عاشورا/ صفحه 112

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 05:35:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.