امید ونامیدی در بیان استاد عباسی ولدی طولانیه اما خیلی زیباست
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
داریم در بارۀ این صحبت میکنیم که اگه خدا رو بزرگ که ببینیم چی میشه؟ مخلص میشیم، به خدا اعتماد میکنیم، ترس توی وجودمون از بین میره و آروم میشیم و روی وعدههای خدا حساب باز میکنیم. توی این درس میخوایم بریم سراغ یکی دیگه از آثار بزرگ دیدن خدا که در اصل از نتایج اعتماد به وعدههای خداست.
وقتی کسی روی وعده های خدا حساب باز کرد، با ناامیدی غریبه میشه. یقین داشته باشید به میزان ناامیدیای که تو ی وجود هر کسی هست، به همون اندازه کُفر، تو وجودش رخنه کرده. بعضی از ماها به راحتی از کنار ناامیدی میگذریم؛ ولی دین از کنار ناامیدی به راحتی نگذشته که ما بتونیم بگذریم.
بعضیا ناامیدی رو طوری معنا میکنن که انگار فقط به کسی میشه میگفت ناامید که از بخشش گناهانش ناامید باشه. یعنی یأس از رحمت الهی رو به ناامیدی از بخشیده شدن گناها ترجمه میکنیم. کی گفته ناامیدیای که دین باهاش مشکل داره، فقط همین نوع از ناامیدیه؟
درسته آیات و روایاتی داریم که میگه گناهکارها نباید از رحمت خدا مأیوس باشند؛ امّا آیات و روایات دیگهای هم داریم که نشون میده رحمت خدا محدود به بخشش گناها نیست. محدود کردن رحمت خدا به بخشش گناه، خودش یه جفای بزرگ به این صفت بسیار بزرگ خداست. بخشندگی خدا زیر مجموعۀ رحمت خداست، نه همۀ رحمت خدا.
به عنوان نمونه به این آیه از قرآن عزیز توجه کنید:
یا بَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیأَسُ مِن رَوحِ اللَّهِ إِلّا القَومُ الکافِرونَ. (سورۀ یوسف (12)، آیۀ 87).
پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مىشوند! پسران یعقوب علیه السلام، باید برن دنبال یوسف و بنیامین؛ امّا انگار امیدی به پیدا کردنش ندارن. مثل این که یقین دارند دیگه یوسفی روی زمین وجود نداره. اونا خودشون یوسف رو توی چاه انداخته بودن و خبر نداشتن که کاروانی اومده و یوسف رو از چاه بیرون آورده و باقی قصه رو هم که خودتون میدونید. حضرت یعقوب در مقابل این ناامیدی به پسرانش میگه: «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مىشوند!» این ناامیدی، ناامیدی از بخشش گناهان نیست؛ ناامیدی از پیدا کردن یوسف و برادرشه. یعقوب بعد از دستور پیجویی یوسف و بنیامین، میگه فقط کافرا هستن که از رحمت خدا مأیوس میشن.
خیلی از کارهایی که ما میخوایم انجام بدیم و میدونیم که باید انجامش بدیم؛ امّا انگیزهای برای انجامش نداریم، برای اینه که امیدی به تحقّقش نداریم. چرا؟ چون از خودمون ناامیدیم؛ علاوه بر اون از این که خدا کمکمون کنه هم ناامیدیم. این ناامیدی از خدا هم، همون ناامیدیای هست که شعبهای از کفر و بیاعتقادی به خداست و در آیهای که گفتم به صراحت اومده.
چرا یأس از رحمت شعبهای از کفره؟ چون آدم مأیوس در قدرت خدا شک میکنه، در این که آیا خدا توانایی انجام این کار رو داره، مردّد میشه. به نظر میرسه، برخورد شدید خدا با ناامیدی از رحمت خودش، برای اینه که ناامیدی ریشه توی کفر داره. به این آیه هم دقت کنید:
وَ الَّذینَ کَفَروا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسوا مِن رَحمَتی وَ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ. (سورۀ عنکبوت (29)، آیۀ 23)
کسانى که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و براى آنها عذاب دردناکى است!
چرا از کنار این آیه ها به راحتی رد می شیم؟ تن آدم باید با این آیهها بلرزه؟
چه جوری میشه آدم از رحمت الهی ناامید بشه؛ اونم رحمتی که به تصریح قرآن همه چیز رو در بر گرفته:
وَ رَحمَتی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ (. سورۀ اعراف (7)، آیۀ 156)
و رحمتم همه چیز را فراگرفته.
بذارید یه مثال دیگه از قرآن بیارم که معلوم بشه، امید به رحمت الهی و یأس از اون دایرش خیلی وسیعتر از چیزی که فکرش رو میکنیم. به این آیات از سورۀ حِجر توجه کنید؛ آیاتی که دربارۀ حضرت ابراهیم علیه السلامه که فرشتهها میان و به ایشون بشارت یک فرزند رو میدن؛ در حالی که حضرت، سنّی ازشون گذشته و به صورت طبیعی امیدی به بچهدار شدن توی این سن نیست:
وَ نَبِّئهُم عَن ضَیفِ إِبراهِیمَ* إِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلاماً قالَ إِنّا مِنکُم وَجِلونَ* قالوا لا تَوجَل إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلیمٍ* قالَ أَ بَشَّرتُمونى عَلىٰ أَن مَّسَّنىَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرونَ* قالوا بَشَّرناکَ بِالحَقِّ فَلا تَکُن مِّنَ القَانِطینَ* قالَ وَ مَن یَقنَطُ مِن رَّحمَةِ رَبِّهِ إِلّا الضّالّونَ.
و به آنها از مهمانهاى ابراهیم خبر ده! هنگامى که بر او وارد شدند و سلام کردند (ابراهیم) گفت: «ما از شما بیمناکیم!» گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهیم!» گفت: «آیا به من (چنین) بشارت مىدهید با اینکه پیر شدهام؟! به چه چیز بشارت مىدهید؟!» گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم پس از مأیوسان مباش!» گفت: «جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مىشود؟!»
این جا هم بحث سر بچه دار شدن و ناامید بودن از بچه دار شدنه. وقتی فرشتهها به حضرت ابراهیم علیه السلام میگن که ناامید نباش، خیلی زود حضرت ابراهیم علیه السلام بهشون میگه: به جز گمراهان چه کسی از رحمت خدا ناامید میشه؟
اجازه بدید از کنار این آیه به راحتی رد نشیم. این آیه از قرآن، ناامیدی رو به آدمای گمراه نسبت میده. «وَ مَن یَقنَطُ مِن رَّحمَةِ رَبِّهِ إِلّا الضّالّونَ».
به نظر میرسه برداشت ما از گمراهی با چیزی که قرآن، گمراهی میدونه متفاوته. گمراهی توی قرآن تقریباً مساوی با کفر و شرکه. آدم گمراه کسی نیست که حواسش نبوده و راه رو گم کرده. کسی از راه حق منحرف میشه و به دامن کفر و شرک میافته، بهش میگن «ضالّ»، یعنی گمراه.
موضوعات: براي خدا
لینک ثابت
[ 08:59:00 ب.ظ ]