بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • مهشید ديانت خواه
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • زينب محمدموسايي
  • زفاک






  • آمار

  • امروز: 71
  • دیروز: 156
  • 7 روز قبل: 1629
  • 1 ماه قبل: 6867
  • کل بازدیدها: 363850





  • وبلاگ های من





    رتبه





      طمع,ذلت پذیری,امارت زبان   ...

    ✨حکمت (2)
    ? طمع، ذلت پذیری، امارت زبان

    «وَ قَالَ(ع‏): أَزْرَى‏ بِنَفْسِهِ‏ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه‏»

    از منظر دینی یکی از نکات بسیار مهم و حیاتی حفظ کرامت و عزت نفس است. دین مقدس اسلام برای حفظ کرامت نفس توصیه‌ها و راهکارهائی ارائه داده است که این راهکارها به دو دسته ایجابی و سلبی تقسیم می‌شود. مراد از راهکارهای ایجابی آنهائی است که بودن آن می‌تواند انسان را از حقارت و خواری نجات دهد مانند تمسک جستن به ذات حق تبارک و تعالی و ائمه طاهرین(صلوات الله علیهم اجمعین) و مراد از راهکارهای سلبی آنهائی است که بودن آن موجب خواری می‌گردد و می‌بایست از آن اجتناب نمود.
    در این حکمت حضرت امیر‌المؤمنین به سه مورد از امور سلبی اشاره نموده و می‌فرماید:

    ?1- «أَزْرَى‏ بِنَفْسِهِ‏ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ» خویشتن را خوار ساخت آنکه طمع را شعار خویش قرارداد.
    کلمه «أَزْرَى» از «زَرَى‏» به معنای عتاب و سرزنش است و «إِزْرَاء» به معنای تحقیر کردن و بیارزش نمودن می‌آید.
    طمع؛ یعنی چشم داشت به آنچه دیگران دارند و به دو دسته ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود:
    ▪️الف- اگر طمع نسبت به آنچه نزد خداوند متعال است، باشد ممدوح است؛ زیرا موجب عزت نفس است که انسان از خدای خویش انتظار داشته باشد همانگونه که حضرت ابراهیم فرمود: «خدای من کسی است که انتظار دارم گناهان مرا در قیامت ببخشد» «وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّین‏».
    از آنجا که کل هستی از ذات اقدس تبارک و تعالی سرچشمه می‌گیرد هم انسان و هم هر چه دارد از خداوند متعال است و روشن است انتظار بنده از مولای خویش امری عادی و طبیعی است چون اگر به مولای خویش چشم ندوزد از چه کسی انتظار داشته باشد؟
    ▪️ب- اما طمع به غیر خالق مذموم است و موجب ذلت وحقارت نفس می‌گردد زیرا اگر به آنچه دیگران دارند چشم دوخت از دو حال خارج نیست؛
    ?1- یا آن را به دست می‌آورد در این صورت موجب ذلت و خواری وی می‌شود زیرا برای به دست آوردن آنچه دیگران دارند خود را در برابر دیگران کوچک و خوار نمود.
    ?2- یا آن را به دست نمی‌آورد در این صورت از این جهت که خودش را خوار ساخت اما بهره‌ای نبرد احساس شکست و ذلت در درون خویش می‌کند.

    ▪️ج- لازمه طمع؛ بی‌اعتمادی به خداوند متعال است. زیرا طمع نمودن بدین معناست که انسان به جای آنکه خداوند متعال را روزی ده خویش بداند؛ به دست دیگران چشم می‌دوزد. لذا فرمودند: «یأس از آنچه در دست مردم است نشانه بی‌نیازی است و چشم امید داشتن به دیگران فقر حاضر است» «الْیَأْسُ غِنًى وَ الطَّمَعُ‏ فَقْرٌ حَاضِر».

    #نهج_البلاغه_بخوانیم

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-10-10] [ 07:58:00 ب.ظ ]





      چهار نکته سرنوشت ساز   ...

    حکمت سی وهفتم
    موضوع: چهار نكته سرنوشت ‏ساز
    و قال عليه‏ السلام‏
    لِابْنِهِ الْحَسَنِ عليه السلام: يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً، وَأَرْبَعاً، لَايَضُرُّكَ مَا عَمِلْت َ‏مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَأَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَأَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ، إِيَّاكَ وَمُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ؛ وَإِيَّاكَ وَمُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَإِيَّاكَ وَمُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَإِيَّاكَ وَمُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ: يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ، وَيُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
    امام عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
    فرزندم! چهار چيز: و چهار چيز را، از من حفظ كن كه با حفظ آن هر كار كنى به تو زيان نخواهد رسيد: بالاترين سرمايه ‏ها عقل است و بزرگ‏ترين فقر حماقت و نادانى است، بدترين وحشت خودپسندى است و برترين حسب و نسب اخلاق نيك است. فرزندم از دوستى با احمق برحذر باش، چرا كه او مى‏خواهد به تو منفعت رساند ولى زيان مى‏رساند (زيرا بر اثر حماقتش سود و زيان را تشخيص نمى‏دهد) و از دوستى با بخيل دورى كن، زيرا به هنگامى كه شديدترين نياز را به او دارى تو را رها مى‏ سازد و از دوستى با انسان فاجر
    بپرهيز، چرا كه تو را به اندك چيزى مى‏فروشد و از دوستى با دروغ‏گو برحذر باش، چرا كه او مثل سراب است؛ دور را در نظر تو نزديك و نزديك را در نظر تو دور مى‏سازد (و حقايق را به تو وارونه نشان مى‏دهد).
    پیام ها:

    إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ،
    1- انسانى كه داراى عقل كافى است هم از نظر معنوى غنى است و هم از نظر مادى؛ از نظر معنوى عقل، او را به سوى خدا و اعتقاد صحيح و فضايل اخلاقى و اعمال صالحه دعوت مى‏كند، و در امور مادى با حسن تدبير و همكارى‏صحيح با ديگران و تشخيص دوست و دشمن و درك فرصت‏ها و استفاده صحيح از نيروى ديگران به فوايد و بركات مادى مى‏رساند
    (وَأَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ)
    2-آدم احمق هم آخرت خود را به باد مى‏دهد و هم دنيايش را در دنيا بر اثر ندانم ‏كارى‏ها دوستان خود را از دست مى‏دهد و منافع آنى را بر درآمدهاى آينده مقدم مى‏شمرد.
    فقر عقل باعث فقر در زندگى مادى او نيز مى‏شود.

    (وَأَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ)
    3-«وحشت» در لغت هم به معناى تنهايى آمده است و هم به معناى ترس و ناراحتى ناشى از آن و به يقين، افراد خودبزرگ‏بين دوستان خود را به زودى از دست مى‏دهند، زيرا مردم حاضر نيستند زير بار چنين افراد خودبين و خودخواهى بروند و به اين ترتيب در زندگى تنهاى تنها مى‏مانند.
    (وَأَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ)
    4- حسب در لغت هم به شرافت‏هاى ذاتى و صفات برجسته اطلاق شده و هم به شرافت پدران و اجداد، بنابراين منظور امام اين است كه بالاترين شرافت ذاتى و اكتسابى از پدران و اجداد دارا بودن حسن خلق است، زيرا بيش از هر چيز جاذبه دارد
    5-امام عليه السلام به چهار نكته ديگر درباره ترك دوستى با چهار گروهى كه صفات زشتى دارند مى‏پردازد.
    1-5 «مصادقت بااحمق» مصادقت به معناى دوستى است و مى‏دانيم دوستى افراد با يكديگر سرنوشت آنها را به هم پيوند مى‏زند و هر يك در زندگى ديگرى تأثير مى‏گذارد.احمق گاه با اصرار، دوست خود را وادار به انجام كارى مى‏كند كه عاقبت دردناكى دارد و به عكس از كارى باز مى‏دارد كه سرانجامش بسيار قرين موفقيت و سعادت است

    2-5((دوستی با بخیل )) دوستان گاه به يكديگر نيازمند مى‏شوند و حتى گاهى به قدرى نياز شديد است كه سرنوشت انسان را رقم مى‏زند و اگر دوست، بخيل باشد در چنين حالتى نيز انسان را رها مى‏سازد.
    3-((دوستی با افراد فاجرو فاسق و بى‏بند و بار )) اين‏گونه افراد پيوسته به دنبال هوا و هوس خويش اند؛ نه وجدان بيدارى دارند و نه شخصيت و شرف و نه دين و ايمان درستى. به همين دليل هر زمان هوا و هوس آنها اقتضا كند به دنبال آن مى‏روند و دوستان خود را به اندك چيزى مى‏فروشند.
    4-5 (( آدم كذاب و بسيار دروغ‏گو )) دوستى با او خطرناك است. گاه عوامل پيروزى براى رسيدن به يك هدف فراهم مى‏شود؛ اما او با دروغ‏ هايش رسيدن به آن را غير ممكن و محال مى‏شمرد و گاه به عكس، كارهايى پيش روى انسان است كه شرايط آن فراهم نشده و ورود در آن مايه شكست است؛ اما اين دروغ‏گوى بى‏بند و بار چنان سخن مى‏گويد كه گويى فردا انسان به مقصود مى‏ رسد.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [دوشنبه 1396-09-20] [ 02:37:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.