بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آبان 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دل تنگ نجف
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ





  • آمار

  • امروز: 51
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1064
  • 1 ماه قبل: 6959
  • کل بازدیدها: 364005





  • وبلاگ های من





    رتبه





      محمد مثل گل بود.   ...

    زمانی که ابراهیم خلیل دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و از خدا امنیت را برای شهر مکه و دوری از پرستش بت‌ها را برای فرزندانش خواست. شاید می‌دانست آخرین فرستاده از نسل او، در این سرزمین جهان را متحول خواهد کرد.
    جهان خزان زده از جهل با یک گل بهار شد. گلی که به دامان آمنه نشست، تمام عالم را با عِطرِ ماندگارش سرمست کرد.
    حواسِ همه پرت از بیگانه و متمرکزِ زیباییِ جمال و وقار این دردانه بود، نه همه‌ی آن‌ها.
    صبوری کرد و رنج و سختی‌ها او را از پای نینداخت. لبخندِ زیبایش هدیه‌ای بود برای کسانی که او را آزردند.
    می‌خواست همه گردِ کلمه‌ی توحید جمع باشند. دلش برای همه می‌تپید، برای عاقبت‌شان.
    گاهی آنقدر خسته می‌شد، که خدا از او می‌خواست تا به خودش رحم کند. مبادی آداب اسلام بود و از همه دعوت می‌کرد تا دستورات اسلامی را رعایت کنند.
    توصیه‌ هایی داشت برای حفظ وحدت و انسجام مسلمانها از جمله: عیادت کردن از بیماران، شرکت در تشییع جنازه، دستگیری از مستمندان، هدیه دادن، سلام کردن به مردم، قرض الحسنه، صله رحم و خدمت به مردم و چندین چیز دیگر. “چون تیغِ تیز اختلاف ریشه‌ی دین را می‌زند.” دینِ بر پایه‌ی محبت را اینگونه بنا نهاد. او پیام آورِ دینی پویا بود، برای همه‌ی عصر‌ها.
    محمد مثل گل بود و ما هنوز محو تماشای زیبایی آن گلستان هستیم.

    موضوعات: براي همه, براي من  لینک ثابت



    [یکشنبه 1398-08-19] [ 06:36:00 ب.ظ ]





      خونِ انار   ...

    #به_قلم_خودم
    #عکس_تولیدی
    درُشت‌ترینش را از بین جعبه انتخاب می‌کنم. دستی بر سر و رویش می‌کشم و می‌اندازمش توی کیسه.
    سرش را که با چاقو می‌بُرم، خونش می‌پاشد به این طرف و آنطرف.
    “خون انار گردنِ پاییز است".
    با پشت چاقو می‌کوبم روی آن کاسه از دانه‌هایش پُر می‌شود.دانه‌های آبدارش طعمِ ترشی دارند.
    چند پر گلپر را توی دستانم می‌سابم و می‌پاشم به جانِ دانه‌ها. حالا نوبت نمک است و چند پر نعنا هم آن گوشه.
    طعم بهشت می‌گیرد، این میوه‌ی بهشتی.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1398-08-01] [ 09:29:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.