بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


مرداد 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دهقان
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • نویسنده محمدی






  • آمار

  • امروز: 135
  • دیروز: 175
  • 7 روز قبل: 1150
  • 1 ماه قبل: 6586
  • کل بازدیدها: 363116





  • وبلاگ های من





    رتبه





      برای برادر   ...

    هیاهوی شهر کمی آرام‌تر شده،که ناگهان صدای بوق و ویراژ دیوار‌های خانه را می‌لرزاند.
    باز هم موتور‌سواری چند جوان که عشق به سرعت و موتور خواب از چشمانشان ربوده است.
    هرروز و هرشب به دنبال زدن حرکتی جدید با این دوچرخ پیچیده هستند.
    این بالا و پایین پریدن‌ها چه لذتی برایشان دارد نمی‌دانم. کاش از خیابان که عبور می‌کنند نیم‌نگاهی به دیوار‌های شهر و اعلامیه‌هایی که یک‌به‌یک تصویر جوانانی را قاب کرده بیاندازند. علت مرگ همه‌ی آن‌ها تصادف با موتور است و سرعت بالا که چرخ‌های موتور را از کف خیابان جدا می‌کند و درنهایت روحشان را از تن.
    سرمایه‌ی جوانی را به ثمن بخس و لذتی کوتاه می‌فروشند و داغی سنگین را بر دل پدر و مادرشان می‌نشانند.
    البته برخی از سر ناچاری تَرک این مَرکب دو چرخ می‌نشینند.
    هرچه به گوششان می‌خوانی و نصیحت می‌کنی که آخر این علاقه به جای خوبی نمی‌رسد. انگار میخی آهنین را در سنگ می‌کوبی. هنوز به پختگی نرسیدند، تا دست از کارهای بچگانه و بی‌محابا بردارند. به نظرم این وسیله مثل چاقو می‌ماند که اگر ندانی چطور از آن استفاده کنی به خودت صدمه می‌زنی.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



    [سه شنبه 1398-05-08] [ 05:52:00 ب.ظ ]





      توت مغرور   ...

    توی کوچه قدم می‌زدم که سرخی شاه‌توت‌ها روی شاخه‌ی درخت توجه‌ا‌م را جلب کرد. صاحب‌خانه‌ای خوش ذوق دو طرف در ورودی خانه درخت شاه‌توت کاشته بود، توی دلم تحسینش کردم. توت‌هایی به اندازه‌ی دو بند انگشت خودشان را سفت به شاخه‌ها چسبانده بودند، هر چه خودم را بالا کشیدم و شاخه‌ها را تکان دادم یک دانه هم به زمین نیفتاد. به چند دانه که هنوز مانده بود تا سیاه و رسیده شوند رضایت دادم و با دستانی سرخ به راه ادامه دادم.

    اصلا بیخود نیست که نامش را شاه توت گذاشته‌اند، این همه غرور از شاهان قابل انتظار است. تازه اگر بخواهی یواشکی دور از چشم همه بخوری چیدنش آنقدر مشکل است و آبروریزی راه می‌اندازد که پشیمان می‌شوی. قطره‌های خونش روی دستانت حس گناه ایجاد می‌کند.

    حیف توت سفید نباشد که اینقدر متواضع ثمرش را دودستی حتی با وزش باد هم تقدیمت می‌کند. وقتی باد تنش را می‌نوازد، انگار روی سرت نقل‌های سفید می‌پاشد و خوشحال است از اینکه به سراغش آمدی.

    حکایت ما انسان‌ها و نمایش سخاوت و خساست‌مان مانند درخت توت است.

    موضوعات: براي من  لینک ثابت



     [ 05:39:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.