می‌گن روی یه درختی صد تا پرنده نشسته بودن. صاحب باغ اومد و دید که اینهمه پرنده ممکنه به میوه‌های باغش خسارت بزنن.
داد زد: “کیش!”
پرنده‌ها به همدیگه نگاه کردن و بین خودشون گفتن: “باغبون هر کیو کیش کرد، خودش بره.”
دوباره باغبون هوار زد: “کییییششش!!”
پرنده‌ها باز به نگاه کردن و گفتن: “هر کی کیشه، بره دیگه خب!”
باغبون دید اینا نمی‌رن، یه سنگ برداشت و پرت کرد سمتشون و یکی‌شون افتاد زمین.
پرنده‌ها به هم نگاه کردن و گفتن: “خب پس. کیش این بود که سنگ خورد بهش. با ما نبود.”
القصه! سرتون رو درد نیارم. باغبون یَک یَکشون رو با سنگ زد و این عقلشون نرسید که داستان چیه و این صحبتا.
حالا حکایت ماست و حوادث هر ساله‌ی چارشمبه سوری و تذکرهای هر ساله و بی‌توجهی‌های هر ساله و حق‌الناس‌هایی که هر سال گریبانگیر مردم‌آزارها می‌شه و خسارت‌های هر ساله.

موضوعات: براي همه  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-12-22] [ 05:35:00 ب.ظ ]