بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • سعید رضایی






  • آمار

  • امروز: 546
  • دیروز: 423
  • 7 روز قبل: 1487
  • 1 ماه قبل: 7382
  • کل بازدیدها: 364428





  • وبلاگ های من





    رتبه





      توهم کارگشایى مال   ...

    ? توهم ِ کارگشایی مال
    ? استاد علی صفایی حائری:در جامعه ‏اى که آدم‏ ها پیوندشان از یکدیگر قطع و تکیه گاه ‏ها کنار و اهداف دگرگون شود و رو به سوى جمع آورى امکانات و اموال آورند.
    در جامعه‏ اى که روابط، روابط ایمانى و عاطفى نباشد و در میان آدم‏ ها، عشق و محبتى نباشد و آنجا که آدم ‏ها از جام محبّت خدا ننوشند و به یکدیگر مشتاق نباشند؛ در یک چنین جامعه‏ اى اشاره کردن و نیش زدن و شکستن و کنار گذاشتن شکل مى‏ گیرد. همز و لمز مى ‏آید.
    به تدریج چنین توهّم و گمانى پیش مى ‏آید که #مال کارگشا است و خلود مى‏ آورد و این مال است که از پیش کلید پیروزى بوده است.

    ? روزهاى فاطمه(س)، ص: 89

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [سه شنبه 1396-09-21] [ 04:53:00 ب.ظ ]





      تاملى در حقیقت مقام حضرت معصومه سلام الله علیها   ...

    ?تأملی در حقیقت مقام #حضرت_معصومه (س) بمناسبت ورود آن حضرت به شهر مقدس قم از منظر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دامت برکاته)

    ?تبیین عظمت مقام #کریمهٴ_اهل‌بیت فاطمه معصومه (سلام الله علیهما)

    #حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیهما


    ? از آنجا که حضرت فاطمه معصومه (س) که از دودمان #نبوت و #ولایت است، به جایی می‌رسد که امام هشتم و امام نهم (سلام الله علیهما) دربارهٴ #زیارت او هم توصیه و سفارش و هم دستور و برنامه دارند،

    ?لذا از وجود مبارک امام هشتم علی ‌بن‌ موسی ‌الرضا (سلام الله علیهما) رسیده است که، خواهر ما فاطمهٴ معصومه در #قم مدفون است [و] هر کس این بانو را #زیارت کند #بهشت برای او است،

    ? و از وجود مبارک امام نهم امام محمد تقی (سلام الله علیه) روایت شده است که عمّهٴ من فاطمهٴ معصومه(س) در قم مدفون است و هر کس آن حضرت را زیارت کند بهشت برای او است.

    ?اعمالی که باعث ورود در بهشت است یکسان نیست؛ بعضی از عملهای خیر باعث می‌شود انسان به بهشت راه پیدا کند، بعضی از اعمال خیر سبب می‌شود که بهشت در اختیار اوقرار بگیرد، نه او در اختیار بهشت،لذا سر اینکه وجود مبارک امام هشتم و امام نهم (سلام الله علیهما) فرمودند، هر کس کریمهٴ اهل‌بیت فاطمهٴ معصومه (س) را زیارت کند بهشت برای او است، بدین خاطر است که او اهل #ولایت است، اگر کسی پیوند ولایی با دودمان عصمت و طهارت داشته باشد، می‌کوشد که رایحهٴ ولایت و طعم ولایت در هستی او پدید آید و خود جزء اولیای الهی بشود، اگر کسی جزء اولیای خدا شد، «ولیّ‌الله» شد، در آن صورت بهشت مشتاق او است.

    ?در برخی از روایات آمده است که بهشت مشتاق #سلمان است و اشتیاق بهشت به سلمان بیش از علاقهٴ سلمان به بهشت است. سّرش آن است که بهشت محصول عقیده صحیح و اخلاق صحیح و عمل صالح است و عقیده و اخلاق و اعمال جزء شئون ادراکی و عملی انسان است، اگر بهشت در اثر عقیده و خُلق و عمل است و اگر عقیده و خلق و عمل جزء شئون ادراکی و عملی روح آدم است؛

    ? پس روح انسان والاست که در اثر تحصیل عقیده و اخلاق و اعمال بهشت را می‌سازد، بهشت مملوک انسانی است که «ولیّ الله» است در جریان دوزخ هم ـ معاذالله ـ این‌چنین است.

    ? بنابراین وجود مبارک امام هشتم و امام نهم (سلام الله علیهما) اثر زیارت فاطمهٴ معصومه (سلام الله علیها) را استحقاق #بهشت دانستند که بهشت برای او است.

    #آیت_الله_جوادی_آملی

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:52:00 ب.ظ ]





      تربیت الهى   ...

    ????
    خداوند بزرگ:

    هرگاه #دل بنده ام را بنگرم و دریابم که از روى #اخلاص و براى خشنودى من طاعتم را به جا مى آورد، #اصلاح و #تربیت او را خود به عهده گیرم.?

    بحار الأنوار:85/136/16

    1513083176k_pic_91943a75-045d-4612-a684-b60a8ebaf0f0.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:51:00 ب.ظ ]





      خطرى که مصلحان ناخواسته به وجود مى آورند   ...

    ✅ خطری که مصلحان ‌اجتماعی، ناخواسته به وجود می‌آورند
    ?اجتماع بشری گاه آن‌چنان جامد و ساکن و اسیر عادات دست و پاگیر می‌شود که نیازمند به نیرویی است که زنجیرها را از او برگیرد و او را به حرکت آورد، و گاه آن‌چنان هوس نوخواهی پیدا می‌کند که سنن و نوامیس خلقت را فراموش می‌کند.

    ? گاه غرق در غرور و تکبّر و خودخواهی می‌شود و نیرویی ضرورت پیدا می‌کند که او را در جهت زهد و ریاضت و ترک خودبینی و رعایت حدود خود و حقوق دیگران براند، و گاه آن‌چنان به سستی و لاقیدی و ستمکشی خو می‌کند که جز با بیدار کردن «منش» و شخصیت و احساس احقاق حقوق، چاره نمی‌توان کرد.

    ?بدیهی است که تندروی یا کندروی یا انحراف به راست یا چپ، هر کدام برنامه مخصوص به خود دارد. برای جامعه منحرف به راست، نیروی اصلاح کننده باید متمایل به چپ باشد و بر عکس. این است که دوای یک زمان و یک دوره و یک قوم، برای زمان دیگر و قوم دیگر، درد و بلای مزمن است.

    ?خطری که غالباً مصلحان اجتماعی به وجود می‌آورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا به چپ ظهور می‌کنند و به پیکار مقدّسی دست می‌زنند، امّا فراموش می‌کنند یک برنامه معین فقط برای مدّت محدودی قابل اجراست و با جامعه کندرو یا تندرو یا چپ‌رو یا راست‌رو آن‌قدر باید پیکار کرد که تعادل خود را باز یابد، و بیش از آن، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی دیگر است.

    ? استاد مطهری، ختم نبوّت‌، ص30-29 (با تلخیص)

    #گزیده_کتاب

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:50:00 ب.ظ ]





      پدىدارى سنت انبیاء   ...

    ‍ #روایت #مهدویت

    ?ابو بصیر گوید: از #امام_صادق علیه السلام شنیدم که می ‏فرمود:
    “سنّتهاى انبیاء با غیبت‌هایى که بر آنان واقع شده است، همه در #قائم ما اهل البیت علیهم‌السلام، مو به مو و طابق النّعل بالنّعل پدیدار می‏‌گردد.”

    ⁉️ ابو بصیر گوید گفتم: یا ابن رسول اللَّه! قائم شما اهل البیت علیهم‌السلام کیست؟

    ? فرمود: “اى ابو بصیر! او پنجمین از فرزندان پسر موسى [بن جعفر علیهما السلام] است، او فرزند سیده کنیزان است و #غیبتى کند که باطل‏ جویان در آن شک کنند؛
    ☀️ سپس خداى تعالى او را آشکار کند و به دست او شرق و غرب عالم را بگشاید و روح‌الله #عیسى_بن_مریم، فرود آید و پشت سر او نماز گزارد و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و در زمین بقعه‏ اى نباشد که غیر خداى تعالى در آن پرستش شود و همه #دین از آن خداى تعالى گردد، گرچه مشرکان را ناخوش آید.”

    ? کمال الدین، شیخ صدوق، ص346؛بحارالانوار، علامه مجلسی، ج51، ص146.
    #امام_زمان #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

    1513082844k_pic_4ae4bba4-048c-477f-ad3c-ee088ad509a9.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:49:00 ب.ظ ]





      عقل،حیاء یا دین   ...

    ‼️ عقل ، حیاء یا دین ‼️
    ‼️کدام را انتخاب کنیم‼️
    ✅جبرئیل (علیه السلام) بر حضرت آدم (علیه السلام) نازل شد، و عرضه داشت:
    اى آدم! من مأمور شده‌ام که تو را در انتخاب یکى از این سه خصلت مخیّر کنم:
    عقل ، حیاء ، دین
    یکى از آنها را انتخاب کن.

    آدم (علیه السلام) فرمود:
    عقل را برگزیدم.

    جبرئیل (علیه السلام) رو به حیاء و دین نمود و عرض کرد:
    در پى کار خود روید.

    ولى حیاء و دین گفتند:
    اى جبرئیل! ما مأموریم که هر کجا عقل باشد، با او باشیم.

    جبرئیل گفت:
    پس به ماموریت خود عمل کنید


    ?من لایحضره الفقیه، جلد 4، صفحه 416

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:48:00 ب.ظ ]





      مستثنی از غیبت   ...

    ✅ امربه معروف نیز از مستثنیات غیبت است.
    ? #فقیه_بصیر

    1513082382k_pic_b6a61c6a-a387-4a70-8f84-fe1c54b1e654.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:47:00 ب.ظ ]





      توصیه برای پاکدامنى زنان   ...

    ? حدیث روز ?
    ❇️ یک توصیه برای پاکدامنی زنان
    ?قَالَ الصَّادِقُ(ع): بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُم.

    ?امام صادق(علیه السلام) فرمود:
    1⃣ به والدین خود نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.
    2⃣ با زنان مردم پاکدامنی پیشه کنید تا زنان شما پاکدامن باشند.

    ?من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص21

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:46:00 ب.ظ ]





      داستانى از مادر خوبى ها   ...

    ?داستان های مادر خوبی ها?

    ?چادر نماز فاطمه

    ??یک بار علی علیه السلام مقداری جو از یک یهودی به وام گرفت، یهودی در گرو وام چیزی طلبید، علی علیهالسلام چادری پشمین متعلق به فاطمه علیها السلام را نزد یهودی به گرو نهاد، یهودی آن را در اتاقی گذاشت و چون شب شد زن او برای کاری به آن اتاق وارد شد و مشاهده کرد نوری در آنجا می درخشد که همه اتاق از آن روشن است.

    ❤️?نزد شوی خود بازگشت و خبر داد که در آن اتاق نوری بزرگ و درخشان دیده است، یهودی از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش کرده بود که در آن اتاق چادر فاطمه علیها السلام است، با شتاب برخاست و به آن اتاق آمد و مشاهده کرد نور آن چادر از هر سو شعاع افکن است چنانکه گویی ماه درخشانی از نزدیک می تابد، تعجب کرد و بیش از پیش در محل لباس خیره شد و دریافت که آن نور از چادر فاطمه علیها السلام است، از خانه بیرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نیز وابستگان خود را خبر کرد و حدود هشتاد تن از یهودیان گرد آمدند و این موضوع را مشاهده کردند و همه به دین اسلام درآمدند.

    ?منبع:
    بحارالانوار، ج 43، ص 40.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:45:00 ب.ظ ]





      از ایشان مباش....   ...

    هر روز با نهج البلاغه
    ✨إنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً✨
    «(از کسانى مباش که) هرگاه بیمار مى شود (از اعمال زشت خود) پشیمان مى گردد و اگر تندرست باشد احساس امنیت مى کند و به لهو و لعب مى پردازد».

    آرى آنها به هنگام بیمارى چون چهره مرگ را در نزدیکى خود مى بینند، ندامت به آنها دست مى دهد و به فکر توبه از گناه و جبران اعمال سابق خویش مى افتند اما همین که از بستر بیمارى برخاسته به لهو و لعب مشغول مى شوند.

    این فراموشکارى سریع و تناقض در دو حال نزدیک به هم نیز نشانه سطح فکر کوتاه آنها و ضعف ایمان ایشان است. خداوند انسان را در زندگى گرفتار مشکلات و مصائب و بیمارى ها مى کند تا به آنها هشدار دهد از خواب غفلت برخیزند….
    حکمت 150

    #درمحضرنهج_البلاغه

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:43:00 ب.ظ ]





      داستان طنز شماره 26   ...

    #چگونه_با_پدرت_آشنا_شدم

    نامه شماره 26
    «با من ازدواج می‌کنی؟!» این جمله را وسط میهمانى پسرعموی فسقلی‌ام، درحالی ‌که یک کیسه یخ گذاشته بودم روی سرم شنیدم. پسری با کت قهوه‌ای و موهای کج‌شده که روی پیشانی‌اش ریخته بود و شال گردنش را دور گلویش پیچیده بود، این را گفت. روبه‌رویم ایستاده بود و یک کیسه آب گرم در دستش گرفته بود. یک چیزی در بدنم شروع کرد به لرزیدن. انگار که دنده‌هایم قصد داشته باشند از هم بپاشند و بریزند وسط میهمانی. حقم این نبود که این جمله را بی‌مقدمه بشنوم. آن هم از جنتلمنی که آنطور شال گردنش را دور گردنش گره ضربدری زده و دلبری می‌کند. این‌هایی که شال گردنشان را اینطوری می‌بندند، آدم‌های معمولی نیستند. سر و تهشان را هم که بزنی باز هم یک چیزی برای اطوار ریختن دارند. رعشه‌هایم بیشتر شد و صدای از جا درآمدن یکی از دنده‌هایم بلند شد. نزدیک آمد و کیسه آب گرم را به طرفم گرفت. کیسه یخ همچنان روی سرم بود که دستم را دراز کردم و کیسه آب گرم را از دستش گرفتم. پشت سرش را خاراند و گفت: «من شایانم. حالا گرم کن دماغتو.» یک دنده دیگرم هم صدایش در آمد! این محبت‌های الکی در قاموس من نبود. یعنی به شکلی تربیت شده بودم و شکست عشقی خورده بودم که اگر کسی یکهو توجهی به من می‌کرد یا دنده‌هایم از هم می‌پاشید یا باید با او ازدواج می‌کردم. گره شال‌گردنش را کمی باز کرد و به دیوار پشت سرش تکیه داد و ادامه داد: «دوباره بپرسم با من ازدواج می‌کنی؟» خودم را منقبض کردم تا از شدت لرزش لگنم از جا کنده نشود و فکم نلرزد. دلیلی برای نه گفتن وجود نداشت. هم مرد بود، هم شال‌گردنش ضربدری بسته شده بود و از همه مهم‌تر داشت در روز روشن، بدون هیچ تهدید و اسلحه‌ای از من خواستگاری می‌کرد! کیسه یخ را از روی سرم برداشتم و کیسه آب گرم را گذاشتم روی صورتم و چشم‌هایم را بستم و از پشت کیسه گفتم «بله». همه جا ساکت شد. چشم‌هایم هنوز بسته بود. ترسیدم نشنیده باشد و دوباره گفتم«بله ازدواج می‌کنم!» همچنان همه جا ساکت بود. کیسه آب گرم را از روی صورتم پایین آوردم. همه فامیل در راهرو روبه‌رویم ایستاده بودند و جز جابه‌جاشدن دندان مصنوعی‌های عمو اسدالله که داشت سیب می‌جوید، صدای دیگری نمی‌آمد. شایان از حال رفته بود و روی زمین پخش شده بود و بقیه شبیه آدم‌هایی که گندخورده به باورشان اما نمی‌خواهند باور کنند که توانستم بالاخره شوهر پیدا کنم به من خیره شده بودند. دنبال کلمه‌ای می‌گشتم که فضا را از شک و هیجان دربیاورم که امین پسرعمویم داد زد مامان. همه تکانی به خودشان دادند و شایان را از روی زمین بلند کردند. باورم نمی‌شد آن‌قدر من را دوست داشته باشد. از وقتی بله را گفتم دیگر حالت عادی نداشت. آن یک هفته‌ای که تا عروسیمان مانده بود، هربار چشمش به من می‌افتاد، چشم‌هایش سیاهی می‌رفت و غش و ضعف می‌کرد. درواقع شایان خواهرزاده زن‌عمو شوکت بود. کی فکرش را می‌کرد گزینه‌ای به نام خواهرزاده زن‌عموی آدم هم وجود دارد که امکانش هست شوهر آدم شود. اما شایان می‌گفت از 3سالگی‌اش که فهمیده یک مرد می‌تواند با یک زن ازدواج کند و از قضا برایش روشن شده که او یک مرد است و من زن، دلش می‌خواسته با من ازدواج کند. این حس دوست داشته‌شدن هم چیز غریبی‌ست. یکجوری تا می‌فهمی کسی دوستت دارد یک هوا به قدت اضافه، گردنت درازتر و پشت چشمهایت باریک‌تر می‌شود. اما نه برای کسی مثل من که با 24نفر چانه زده‌ام تا من را بگیرند و هرکدام دبه کرده‌اند! آدمی مثل من فقط در این شرایط باید دنبال باغ عروسی بگردد که دیوارهایش نرده داشته باشد و در پشتی‌اش قفل باشد. شایان هم که از من بیچاره‌تر. بعد از 25‌سال عاشق من بودن از روزی که فهمیده بود قرار است با هم ازدواج کنیم، پیژامه و مسواکش را آورده بود خانه ما و شب‌ها کنار بابا می‌خوابید تا دلش را به دست آورد. اما واقعا روز عروسی روز بخصوصی است. از همان موقعی که 6 صبح بیدارت می‌کنند تا روی صورتت را پیلینگ و لایه‌برداری کنی و از زیر پتو می‌گویی غلط کردم، تا شیطونی‌کردن با دوربین فیلمبرداری که تا کمر از ماشین بیرون آمده و خودش را کج و کوله می‌کند تا هیجان خاصی به ازدواج ما بدهد. شایان از شدت هیجان به نفس‌زدن افتاده بود از گوشه دهانش کف بیرون می‌آمد. جلوی سفره عقد نشستیم تا فک و فامیل از جلویمان رد شوند و تأیید و تکذیب خود را علنی کنند که داماد سرتر است یا من، تا لال و بدون نظریه از دنیا نروند. فیلمبردار همچنان روی سفره عقد قوس‌وخیز برمی‌داشت و دوربینش را فرو می‌کرد بین گل‌های عقد و به ما اشاره می‌کرد از پشت گل‌ها به یک غروب فرضی نگاه کنیم!

    این‌که برای متاهل‌شدن باید این‌قدر خودت را به فلاکت بیندازی و مجبوری انگشت عسلی‌ات را تا آرنج فرو کنی در حلق همسرت و او هم فکر کند که اگر انگشتت را گاز بگیرد، نمک زندگیمان را تأمین کرده هضمش سخت است. همه اینها به کنار، این‌که موجودی به نام خواهرشوهر بخواهد با چشمک و انحناهای عجیب و غریب دادن به خودش با یک چاقوی سلاخی روبه‌رویت، نوک چاقو را به سمت صورتت عقب و جلو بکند و از شوهرت طلب شاباش بکند تا شاباش‌هایش را در یقه‌اش بگذارد، کرک و پری برای آدمیزاد به جا نمی‌گذارد. داشتم شایان را تهدید می‌کردم که تا قبل از عقد از روی صندلی کنار دستم نباید تکان بخورد که در اتاق عقد باز شد و یک آدم خاص وارد اتاق شد! باقی‌اش باشد
     برای هفته بعد…
    فعلا- مادرت
    #قسمت_26
    #مونا_زارع #ادامه_دارد

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 04:41:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.