بهارسمنان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  




سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.



جستجو








کاربران آنلاین

  • دهقان
  • سمیه صالحی






  • آمار

  • امروز: 59
  • دیروز: 281
  • 7 روز قبل: 529
  • 1 ماه قبل: 7812
  • کل بازدیدها: 357363





  • وبلاگ های من





    رتبه





      داستان طنز 2   ...

    #داستان #طنز
    چگونه با پدرت آشنا شدم؟
    نامه شماره «2»

    زن عمو صفورا هم بد موقع مرد! ‌از این‌که برایش گریه‌ام نمی‌گرفت معذب بودم و مجبور بودم هر وقت جمع به اوج هیجان می‌رسید و یکهو از بغض می‌ترکید، لب‌هایم را الکی بلرزانم که یعنی بغض امانم را بریده و بدوم سمت اتاق زن عمو! اتاقش پر بود از کوبلن‌های نیمه دوخته شده و عکس‌های پسرش بهروز. روی تختش ولو شدم و تمرین باد کردن آدامس کردم. نه این‌که فکر کنی مادرت در آن سن و‌سال بچه بازی‌اش گرفته بود، نه! از آن جهت که اگر قرار بود با مردی آشنا بشوم به نظرم مهارت آدامس باد کردن جلویش می‌توانست حرکت فریبنده و اغوا‌کننده‌ای باشد. داشتم لحظه مردن صفورا را تصور می‌کردم که از زیر تخت صدایی به گوشم رسید. شبیه صدای دندان قروچه موش خانگی‌ام بود که حالا نوه‌اش دست توست. دستم را زیر تخت بردم. به چیزی خورد که بزرگتر از یک موش بود! خیلی بزرگتر. چیزی که هم لباس داشت، هم عینک و در برخی نواحی مو! با ناخن‌هایم چنگش گرفتم تا فرار نکند و سرم را به زیر تخت بردم. صحنه‌ای دیدم که فراموشم نمی‌شود. یک مرد با لباس خلبانی درحالی‌که تعدادی عکس را توی دهانش چپانده بود زیر تخت صفورا پنهان شده بود.
    کامران بود!‌ خواهرزاده صفورا. از زیر تخت بیرون آمده بود و روبه‌رویم نشسته بود. چند‌سال قبلش همینجا او را دیده بودم. آن موقع‌ها آن‌قدر زشت بود که هربار بعد از دیدنش تا یک هفته غذا از گلویمان پایین نمی‌رفت. اما حالا انگار با آدم جدیدی روبه‌رو شده بودم. جنتلمنی با ‌موهای خوش‌حالت، دماغ سربالا، دندانهای ردیف و خلبان! همین‌که یادم افتاد خلبان است ناخودآگاه آدامسم را جلویش باد کردم. خنده‌اش گرفت. تا خندید دیدم تکه‌ای از عکس بهروز لای دندان جلویش
     گیر کرده! گفتم: «یه تیکه بهروز لای دندونتون مونده!»
    با ناخن دندانش را پاک کرد و گفت: «‌نمی‌دونم چرا عکسای بهروز خیلی‌ام دیر هضمه!»
    حرفش را نفهمیدم! ‌لباسش آن‌قدر شیک و درجه یک بود و بوی هواپیمای نو می‌داد که دوباره آدامسم را باد کردم! برایم تعریف کرد که مستقیم از پرواز توکیو آمده این‌جا، باز آدامسم باد شد! و فردا برمی‌گردد به ایتالیا، آدامسم بیشتر باد شد! کلاهش را برداشت و دستی در موهایش کشید، آدامسم آن‌قدر بزرگ شده بود که فاصله میان من و کامران را پر کرده بود! عینک دودی خلبانی‌اش را در جیب کتش گذاشت. دیگر دهانم داشت کف می‌کرد که ترکاندمش! هیچ‌وقت نمی‌دانستم که این‌قدر عقده مال دنیا و ظواهر شیک را دارم که بعد از 5دقیقه ملاقات با یک خلبان تا این سطح از اغواگری را جلویش راه بیاندازم! سعی کردم هول‌بازی
    در نیاورم، اما در پس ذهنم تصمیم گرفتم با کامران ازدواج کنم. قبل از این‌که چیزی بپرسم خودش برایم تعریف کرد خاله صفورایش گنجینه‌ای از عکس‌های دوران قیافه چندش کامران داشته است و حالا می‌ترسیده عکس‌هایش بعد از مرگ خاله‌اش بیفتد دست این و آن! می‌گفت عادت دارد عکس‌های گذشته‌اش را بخورد چون اینطور از نابودی‌شان مطمئن‌تر است و همه‌شان را با دستان خودش درون خودش حل و تبدیل به نیستی کرده. هرچند از نظر من با دستانش که نه با یک جای دیگرش این پروسه حل کردن را انجام می‌داد و به آن چیزی که تبدیلش می‌کرد اسمش نیستی نبود، یک چیز دیگر بود! خلاصه اگر کامران پدرت بود می‌توانستی افتخار کنی پدرت به کود انسانی می‌گوید نیستی!
    چند روزی خودم را به کامران چسباندم تا ازدواجمان را با او درمیان بگذارم. هرجا می‌رفتیم مدام با دو دستش درهای خروجی‌اش را نشانم می‌داد. می‌گفت قبل از این‌که خلبان شود به امید این ژست و اداهای نشان دادن درهای خروجی و پانتومیم ماسک اکسیژن و پخش کردن آبنبات مرارت‌ها کشیده تا خلبان شود اما آخرش فهمیده اینها کار مهماندار است و راه را عوضی آمده! خلبان دیوانه نه‌تنها عادت کرده بود عکس‌های قدیمی‌اش را بخورد بلکه هر وسیله‌ای که خاطره بدی را به یادش می‌آورد، یکراست در دهانش می‌کرد و قورتش می‌داد. آخرین‌بار دیدم تا دو روز پیژامه کودکی‌اش را بخاطر خاطرات بد شب ادراری‌اش تکه تکه می‌خورد! همه ترسم این بود که وقتی ازدواج کردیم از اخلاق‌های بابا خوشش نیاید و یک روز به صرف عصرانه بابا را بگذارد لای نان سنگک و بخورد! همه اینها به کنار، دفع کردن این همه وسیله برای کامران باید مرگ‌آور باشد و برای من مرگ زودهنگام شوهر، آن هم با آن همه بچه
    قد و نیم‌قدی که می‌خواستم داشته باشم، ترسناک بود. هرچند بعد از چند‌سال شنیدم کامران بعد از خوردن نیمی از زندگی و همسرش فقط مقداری افتادگی روده پیدا کرده ‌است و زنده است! آن روزها بیشتر از این غول بیابانی جنتلمن می‌ترسیدم! می‌دانم شاید دوست داشتی پدرت یک خلبان جنتلمن باشد، اما در آخرین ملاقاتم با کامران و دیدن یکی از مسافرانش فکر کردم پدرت حتما باید یک توریست فرانسوی باشد…
    تا بعد – مادرت

    #قسمت_دوم
    #ادامه دارد #مونا_زارع

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1396-09-09] [ 03:41:00 ب.ظ ]





      فیلسوف چه میکند   ...

    فیلسوف چه میکند؟

    کار یک فیلسوف راستین، شناختن حقایق است و کسی که می خواهد به حقیقت دست یابد، باید از خود مایه بگذارد و از خویشتن فاصله بگیرد تا با حقیقتی که تا کنون با آن فاصله داشته، متحد و یگانه شود.
    من و جز من اثری از دکتر دینانی
    #کتاب #ایران #فلسفه

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:40:00 ب.ظ ]





      انسان به هرانچه اری بگوید با ان متحد میشود   ...

    انسان به هر آنچه آری بگوید با آن متحد می شود

    خواستن حقیقت از کجا می آید و چه کسی حقیقت را می خواهد؟ «من» چون حقیقت است، حقیقت را می خواهد یا چون باطل است حقیقت را می خواهد؟ از سوی دیگر، انسان به هر آنچه آری بگوید با آن متحد می شود. ما به چه چیزهایی آری می گوییم و چه چیزهایی را نه می گوییم؟ پاسخی داده می شود این است که آنچه مطابق طبع ماست، آری می گوییم و آنچه مخالف طبع است، نه می گوییم.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:40:00 ب.ظ ]





      خود را مهذب کنید   ...

    ?خود را مهذب کنید تا بتوانید مردم را بسازید
    ?شما که امروز در این حوزه‏‌ها تحصیل می‏کنید و می‏خواهید فردا رهبری و هدایت جامعه را به عهده بگیرید، خیال نکنید تنها وظیفه شما یاد گرفتن مشتی اصطلاحات می‏باشد.

    ?وظیفه‏‌های دیگری نیز دارید. از شما توقع است که وقتی از مرکز فقه رفتید، خود مهذب و ساخته شده باشید، تا بتوانید مردم را بسازید و طبق آداب و دستورات اخلاقی اسلامی آنان را تربیت کنید.

    ?اما اگر خدای نخواسته در مرکز علم خود را اصلاح نکردید، معنویات کسب ننمودید، به هرجا که بروید العیاذباللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانیت بدبین خواهید کرد.

    ?جهاد اکبر، ص13.

    #شاخص_امام

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:39:00 ب.ظ ]





      واجب فراموش شده   ...

    .: طرح | داده نمای واجب فراموش شده :.
    #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #جنبش_حیات
    #حیات #واجب_فراموش_شده #واجب_تمدن_ساز
    ……………………….

    1512039267k_pic_ff733e32-4eb2-4500-87df-0af75b8e60da.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:38:00 ب.ظ ]





      انسان مغبون   ...

    ⭕️اگر انسان به کمتر از بار یابی لقاءالله تن دهد مغبون است

    #آیت_الله_جوادی_آملی


    ?اینکه می‌بینید در هیچ جای قرآن به فرشته و غیر فرشته چنین خطابی نشده که تو به #لقاءالله می‌رسی، معلوم می‌شود این خصیصه در #انسان است و بازگشت ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ این است که انسان می‌تواند به لقای الهی بار یابد و این برای همه انسان‌ها ست.

    ♦️اما اینکه لقای الهی درجات و مراتبی دارد مسئله دیگر است ولی انسان این توان را دارد که به لقای الهی بار یابد و اگر خود را به کمتر از این فروخت #مغبون شده است.

    ?لذا در دو روایت دارد که بدن شما و روح شما به اندازه بهشت می‌ارزد و اگر کمتر از بهشت فروختید ضرر کرده اید:«إنّ أبدانکم لیس لها ثمنٌ إلاّ الجنّة فلا تبیعوها بغیرها»،«لیس لأنفسکم ثمن الاّ الجنّة فلا تبیعوها الاّ بها»

    ♦️موحّدان #مواظب حرف‌هایشان هستند. #بندگی ‌ما باید در متن زندگی‌ مان باشد نه بندگی ما جدای از زندگی مان. آنهایی که می‌گویند: ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ بندگی آنها در متن زندگی آنهاست و #هرگز زندگی‌شان جدای از بندگی نیست .
    ?یعنی #حیات جدای از دین نیست
    ?چه اینکه #سیاست جدای از دین نیست
    ? #فرهنگ جدای از دین نیست و مانند آن.

    ?بعضی‌ها به تعبیر قرآن از #حیوانات پَست‌ترند چرا که خیلی از حیوانات‌اند که قابل تربیت هستند؛ کدام سگ شکاری تربیت ‌شده است که در شکار خیانت کند؟ برای اینکه این #سگ_شکاری را وقتی شما تربیت کردید و قدری آموختید، وقتی به همراهتان بردید شکار، این حیوان در سنگلاخ‌های کوهستانی با اینکه خودش گرسنه است این کَبک دری را که صاحبش شکار کرده به دندان می‌کِشد و می‌آورد بدون اینکه از آن استفاده کند و صاحبش نیز وقتی از آن کبک استفاده کرد، آخرهای استخوانش را به او می‌دهد این واقعاً تربیت ‌شده است.

    ♦️ حال اگر انسانی آیات الهی در او اثر نکند و نه از #رومیزی بگذرد نه از #زیرمیزی، قرآن حق دارد بگوید ﴿کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾


    #درس_اخلاق

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:38:00 ب.ظ ]





      هیچ ملتی با اختلاف خیر نمی بیند   ...

    ⭕️ هیچ ملتی با اختلاف خیر نمی‌بیند


    ?حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس فقه روز سه شنبه( 7 آذر 96)خود، با اشاره به سالروز آغاز حکومت و ولایت وجود مبارک ولیّ عصر(عج) اظهار داشتند:

    ? امروز اولین روز حکومت و ولایت وجود مبارک #ولی_عصر(ارواحنا فداه) است که به پیشگاه آن حضرت تهنیت عرض می‌کنیم و امیدوار خدای سبحان ظهورش را تعجیل بفرماید تا قرآن و عترت را به بهترین وجه به جامعه معرفی کند.

    ? ایشان بیان داشتند: هم #شیعه ها و هم #اهل_سنت مأمور به #وحدت و #اتحاد هستند، یک بیان نورانی حضرت امیر دارد که در نهج البلاغه در آن خطبه رسمی ایشان آمده،

    ♦️ فرمود این حرفی که من می‌زنم مربوط به تاریخ نیست که از تاریخ گذشته باخبر باشم؛ از عصر آدم تا الآن و از الآن «الی الابد» این حرفی که من می‌زنم مال همه هست که
    ?خدا هیچ ملتی را با اختلاف، خیر نداد?:
    «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَی وَ لاَ مِمَّنْ بَقِیَ»؛

    ♦️ این را روی تاریخ و علم تاریخ و اینها نمی‌گوید، این را از روی سنت الهی می‌گوید. می‌گوید تا آینده هم همین طور است، هیچ ملتی با اختلاف خیر نمی‌بیند.

    ? معظم له ادامه دادند: حضرت در آن نامه نوشت: بدان! در بین امت اسلامی از من کسی بیشتر یا مثل من، کسی نیست که مردم را به #وحدت دعوت کند. فرمود: «لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ‏] عَلَی جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله عَلَیه و آلِهِ و سَلَّم وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی‏»، از من کسی بیشتر، چون از مهم‌ترین حق خودم گذشت کردم، از مهم‌ترین حق خودم صرف نظر کردم، «مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاس‏»؛

    ? من از حق مسلّم خودم که حکومت «علی المسلمین» است صرف نظر کردم و این را سنت خدا می‌دانم و به شما از سنت خدا خبر می‌دهم که در آینده هم همین طور است که هیچ امتی از اختلاف خیر نمی‌بیند. این را از روی تاریخ نمی‌گویم.

    ?حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند: فرمایش صاحب جواهر این است که ائمه(علیهم السلام) #شیعه را خوب رهبری کردند، این مکتب را حفظ کردند. جمعیت مال آنها، قدرت مال آنها، پول مال آنها و ما را حفظ کردند. مگر ما چند نفر هستیم؟ در این چند نفر هم ارباً اربا شدند؛
    ? شیعه چهار امامی داریم،
    ?پنج امامی داریم،
    ?شش امامی داریم،
    ? هفت امامی داریم.
    ? اینها بالاخره همه مخالف با #اهل_بیت هستند.
    ?هم ازدواج اینها با یکدیگر جائز است،
    ?هم ازدواج ما با آنها و آنها با ما جائز است.
    ?مگر #امامت تبعیض‌بردار است؟

    ? فرمایش مرحوم صاحب جواهر این است که آن رهبری سیاسی را ائمه(علیهم السلام) با فتوایشان حفظ کردند که ما شیعه‌ها را حفظ بکنند. حساب #قیامت و بگیر و ببند سر جایش محفوظ است. آنکه از بین نرفته است. شما می‌خواهید احکام قیامت را اینجا جاری بکنی؟ این به عهده خود ذات اقدس الهی است. اما ما در دنیا باید با هم زندگی کنیم.



    ……………………………………..

    #آیت_الله_جوادی_آملی


    ?سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس فقه

    ? 7 آذر ماه 96

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:37:00 ب.ظ ]





      وظایف شخصی منتظران   ...

    ? وظایف شخصی منتظران ?

    #امام_مهدی_موجود_موعود

    ?1. هر منتظری باید اهل پیوند با خداوند بزرگ باشد و ضمن درخواست روزی در ابعاد ذیل، برای درونی کردن و استقرار این صفات در خویش تلاش کند:

    ?أ. #توفیق_طاعت: منتظر راستین هم اهل اطاعت خدا، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امام معصوم(علیه‌السلام) است و هم توفیق چنین فرمانبری را همواره از خدای سبحان می خواهد: اللّهمّ ارزقنا توفیق الطاعة.

    ?ب. #دوری_از_معصیت: گناهان، موانع مسیر حرکت به سوی خدا و مهمترین عامل سقوط انسان اند، از همین رو منتظر حقیقی امام عصر(عج) باید ضمن درخواست توفیق الهی در ترک گناهان، سعی بلیغ خویش را در تحقق چنین صفتی به کار گیرد. گفتنی است گناهان، هرچند به کوچک و بزرگ (صغیره و کبیره) قسمت شده اند، هر نافرمانی خدای متعالی گناهی بزرگ است: وبُعد المَعصیة.

    ?ج. #نیت_خالصانه: اصلاح انگیزه اعمال (نیت) و خلوص هرچه بیشتر از هر شائبه شرک و ریا در جمیع مراتبش، به گونه ای که چیزی جز اطاعت امر الهی و انجام دادن آنچه موجب رضای حق است در نیّت انسان سهم نداشته باشد، ازوظایف اهل انتظار است: وصدْق النیّة.

    ?د. #شناخت_محرّمات_الهی: ترک معاصی، شدنی نیست مگر با شناخت چیزهایی که خداوند سبحان با حکمت بالغهاش بر بندگانش حرام کرده است. و چون حرام یعنی آنچه دریدن پرده آن روا نیست خواه آن چیز، حق باشد یا دین و یا قانون و یا… منتظری که محرمات الهی را نشناسد و حریم آن را پاس ندارد، چه بسا به شکستن حریم آنها گرفتار آید، از اینرو شناختن محرمات الهی ضروری است: وعرفان الحُرمة.

    ?ادامه دارد…


    #امام_مهدی_موجود_موعود

    ?حضرت آیت الله جوادی آملی
    ?امام مهدی موجود موعود

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:36:00 ب.ظ ]





      داستان طنز   ...

    داستان #طنز
    چگونه با پدرت آشنا شدم ؟
    نامه شماره «1»

    ساعت 7 صبح یک روز جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم. دقیقا فردای عروسی دخترعمویم، از خواب که بیدار شدم دیدم جایش خالیست! پدرت را می‌گویم. اولش شک کردم نکند جای یک چیز دیگر خالی شده و من جای شوهر اشتباه گرفتم! دو سه باری در رختخواب غلت زدم و هر چقدر فکر کردم تا به یک نکته آبرومندانه‌تری برسم، باز می‌رسیدم به شوهر. یعنی حالا که فکر می‌کنم از همان عروسی دیشب دقیقا همان وقتی که همه مردها دم در سالن عروسی منتظر خانم‌ها ایستاده بودند و سرشان غر می‌زدند و کسی نبود عروسی را کوفتم کند و بچه را بیندازد روی دوشم تا با کفش پاشنه بلند، بچه تنبان خیس شده را خرکش کنم و با مژه نصفه کنده شده اشکم را دربیاورد که به‌‌خاطر خستگی‌اش نمی‌رویم دنبال عروس، دقیقا همان موقع، در اوج آزادی دلم شوهر خواست!‌ جای گند زدن پدرت در زندگی مجردی‌ام خالی بود و من تصمیم گرفتم جایش را پر کنم!
    اولین گزینه‌ام بهروز پسر عمو اسدالله بود. چون که دم دست‌ترین گزینه بود. خانه‌شان کوچه پایینی بود. با خودم گفتم همین الان هم بخواهد من را بگیرد، با احتساب زمان ته ریش زدنش و توالت رفتنشان و رسیدنشان به این‌جا تا 9 صبح دیگر ازدواج کرده‌ایم. موبایلم را برداشتم و به بهروز پیامک زدم: «کی وقت داری ازدواج کنیم؟»
    می‌گفتند بهروز مغز پزشکی است. اما عمو اسدالله می‌خندید و می‌گفت نطفه‌اش از خودم است، حرف مفت است! راست هم می‌گفت. هنوز هم عمو اسدالله با این هیکل و دو من سیبیل به کیسه صفرا می‌گوید صفورا! همیشه هم از این اندامش به نیکی یاد می‌‌کرد چون هم نام زن عمو است! هرچقدر هم بهروز می‌گفت صفرا یک کیسه بوگندوی ضایع است‌، باز هم عمو خودش را لوس می‌کرد و داد می‌زد کیسه صفورای من کیه؟؟ زن عمو هم هربار ریسه می‌رفت و می‌گفت: ‌من من‌! ‌با این حال می‌گفتند بهروز مغز پزشکی است! نه این‌که فکر کنی پزشک است نه! از وقتی یکی از دوره‌های کمک های اولیه را ثبت‌نام کرده بود و تنفس مصنوعی یاد گرفته بود، فامیل ندید بدید ما دکتر صدایش می‌کردند! زن‌عمو هم می‌گفت پسرش یکجور منحصر به فردی تنفس مصنوعی می‌دهد که تمام فرورفتگی‌ها آدم پف می‌کند می‌زند بیرون! خانوادگی می‌گفتند از وقتی بهروز این‌قدر مهارت پیدا کرده دیگر پایشان به دکتر باز نشده! یعنی اگر بهروز پدر تو می‌شد می‌توانستی افتخار بکنی که پدرت مکتبی جدید در علم پزشکی ایجاد کرده که یبوست و آرتروز و ورم پانکراس را هم با تنفس مصنوعی درمان می‌کند!
    بهروز هنوز جوابم را نداده بود. یک حالت بیشتر نداشت؛ قضیه را کف دست زن عمو کیسه صفورا ‌گذاشته، او هم از ترس این وصلت خودش را به مردن زده! یعنی کارش این است! تا آن روز62 بار بر سر هر قضیه‌ای که به مغزش فشار بیاورد سریع خودش را به مردن ‌زده بود تا فضا را متشنج کند! آخرین بار می‌خواست  ٨5 تومان را جلوی جمع تقسیم بر سه کند. چون عددش رند نبود مغزش داغ کرد و خودش را به مردن زد تا کم نیاورد!
    پیغامی از بهروز آمد: «نمی‌تونم! مامان صفورا مرده!»
    از کوره در رفتم. پسرک بیکارِ بی‌عار یا شوخی‌اش گرفته بود یا بازی زن عمو را باور کرده بود.
    برایش نوشتم: «‌محل نذار زنده میشه! کی میای خواستگاری؟»
    دوباره بهروز پیغام داد: «‌مرده!»
    در روز اول وارد چالش عروس و مادر شوهر بازی شده بودم خنده‌ام گرفت! از خنده سر و ته شده بودم که مامان با لباس مشکی در اتاقم را باز کرد. از شکل نشستنم روی صندلی جیغی کشید و گفت: «زن‌عمو صفورا جدی جدی مرد!»
    زن‌عمو کیسه صفورا ساعت 7 صبح جمعه مرده بود. بهروز و مادرش صفورا پیغام من را خوانده بودند و به حماقت من آن‌قدر خندیده بودند که باعث فشردگی عضلات قلب صفورا شده بود. بهروز هم تا توانسته بود تنفس مصنوعی وارد کرده بود و باعث ترکیدگی شش‌های مادرش شده بود! مرگ غم‌انگیزی بود. می‌گفتند جسد صفورا نیم متر با زمین فاصله داشت و هوای پر شده در بدنش خالی نمی‌شد! بهروز دیگر عمرا با من ازدواج می‌کرد. خودت هم میدانی که بهروز پدرت نشد اما فردای مرگ صفورا مسیر ازدواجم تغییر کرد و با کسی آشنا شدم که فکر کردم چرا پدرت یک خلبان
    نباشد…!                                                                 
                 قربانت – مادرت

    پ ن : #مونا_زارع #ادامه_دارد…

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:36:00 ب.ظ ]





      سه راه عاقبت بخیری   ...

    ‍ #منبر_مکتوب #خلاصه_منبر
    ?سه راه برای #عاقبت_بخیری

    امام صادق(علیه السلام) به یکی از دوستانشان یک نامه ای نوشتند، ایشان در آن نامه به دوستشان می نویسند اگر می خواهی عاقبت بخیر بشوی سه کار را باید انجام بدهید:

    1️⃣ #نعمت های خدا را در #معصیت صرف نکنید.
    مثلا به شما گوش و چشم داده در راه نگاه به نامحرم یا شنیدن غیبت صرف نکنید. حرفش آسان است اما عملش سخت است. امام صادق( علیه السلام ) می فرماید: سه مرحله نامه اعمال شما را پیش ما می آورند. جوانی آمد پیش امام صادق( علیه السلام ) امام می دانست که او امروز با مادرش دعوا کرده است تا آمد نشست پای درس امام، امام به او گفت: بلند شو برو اول دل مادرت را به دست بیاور بعد بیا در کلاس بنشین. شخصی دیگری بود غلامش پشت سرش بود و صدایش کرد و نشنید و به او گفت: حرام زاده کجا هستی، امام ایستاد و گفت: من فکر می کردم تو ایمان داری ؟ چرا فحش دادی به او، بعد آن شخص گفت: این مادرش مسلمان نیست و از جای دیگر است، امام گفت: هرقومی ازدواج دارد، مگر همه ازدواج ها اینگونه است، هر قومی برای خودش ازدواج دارد و هرکس پدر مادر دارد، راوی می گوید: امام رابطه اش را با او قطع کرد.

    ببینید این است که نعمت ها را باید در مسیرش خرج کنید. یک آیه در قرآن است که بسیار جالب است می گوید شیطان دور مردم طواف می کند که یک روزنه پیدا کند تا نفوذ کند. حدیث داریم که هرکسی که گوش بدهد از سخنرانی که دارد از خدا می گوید این گوش عبادت گوش است، و این شخص عبادت خدا کرده است، نگاه کردن درست عبادت چشم است، زبان هم همین طور است، مراقب باشیم.

    2️⃣ به #حلم خداوند #مغرور نشوید.
    خداوند ستار و حلیم است ، می پوشاند اما شما به این کار خداوند مغرور نشوید.

    3️⃣ اگر می خواهید عاقبت بخیر بشوید به کسی که به ما منصوب است و #ارادت دارد #احترام بگذارید. اگر مداح است چه می دانم چایی بریز است یا منبری است یا سادات است و شاعر است به او احترام کنید.
    #استاد_رفیعی

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:35:00 ب.ظ ]





      نشانه بیماری تبعیض   ...

    ? نشانه جامعه دچار بیماری تبعیض چیست؟

    ?اگر یک جامعه عادل و متعادل باشد قابل بقا هست هرچند مردمش کافر باشند، اگر ظلم و اجحاف در نتیجه تفاوتها و پست و بلندی‌ها و ناهمواریها در جامعه‌ای پیدا شد آن جامعه باقی نمی‌ماند هرچند مردمش به حسب  عقیده مسلمان باشند. 

    ? تبعیض و تفاوت ناروا این است که از لحاظ امکانات و شرایط عمل، همه افراد مساوی نباشند؛ برای یکی امکان بالا رفتن بر نردبان ترقی باشد برای دیگری نباشد، یکی محکوم باشد به پایین ماندن و دیگری با همه عدم لیاقت دستش را بگیرند و بر صدر مجلس اجتماع بنشانند.

    ? #شهید_مطهری
    ? بیست گفتار، صفحه 71

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:35:00 ب.ظ ]





      مستجاب نمی شود   ...

    #امام_صادق علیه السلام ؛

    دعایِ کسی که در خانه بنشیند و بگوید : خدایا #روزیِ مرا برسان ، مستجاب نمیشود ، چرا که خدا به او خطاب می کند ، آیا دستور ندادم…
    #حدیث_روز

    1512037424k_pic_20ad6321-a9b7-4d8f-adfe-954ce00a71df.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:34:00 ب.ظ ]





      لطمه به دین و دنیا   ...

    ? امام خمینی(ره): خدا می‌داند #تفرقه به دین و دنیای همه لطمه می‌زند و دشمن از فرصت نتیجه می‌گیرد

    1512037283k_pic_3f536023-1790-45ea-89b7-e76497de9d02.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:33:00 ب.ظ ]





      کیمیا فروش   ...

    یا امام رضا

    تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
    که بضـاعتی نداریـم و فکنـده ‌ایم دامی

    #ای_حرمت_ملجأ_درماندگان

    1512037217k_pic_e0f002a7-73e6-4132-ab93-285ea9d89224.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:33:00 ب.ظ ]





      جستن برای گمشده   ...

    #حدیث

    امام على علیه السلام:

    ?در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید?

    میزان الحکمه، جلد 7، صفحه 163

    1512036948k_pic_10720e1d-0698-4578-b7c5-6fdda4e8d4b2.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:32:00 ب.ظ ]





      پاسخ تکریم امیز   ...

    ✅ پاسخ تکریم آمیز
    ?خواهر عزیز! آنگاه که همه درد دل ها و گله ها و شکایت ها و حرف های فرزندت را شنیدی، اگر پاسخ سخنان او و راه حل مناسب مشکلاتش را می دانی و زمان و شرایط روحی اش برای متقاعد شدن و پذیرش سخنانت مناسب است، حرف هایت را با او در میان بگذار
    ? و اگر چنین آمادگی را نمی بینی و یا راه حلی را برای رفع مشکلاتش نمی یابی، از او فرصت بخواه و به او بگو:

    ? من در این رابطه فکر میکنم و یا اگر حتی لازم باشد از دیگران مشورت می گیرم و در فرصت مناسبی عرض خواهم کرد.

    ? سلوک با فرزند

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:32:00 ب.ظ ]





      گفتگو زمینه سوال   ...

    #شهید_بهشتی «ره»:
    با بچه‌هایتان از همان سنین شش ـ هفت سالگى به گفتگو بنشینید؛ #زمینه فراهم کنید تا آن‌ها #سؤال کنند.

    ?نقش آزادی درتربیت کودکان،

    1512036539k_pic_b9967006-96cf-4e84-91c7-694f5563f05d.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:31:00 ب.ظ ]





      خواص شیر را 10برابر کنید   ...

    ?خواص شیر را 10 برابر کنید?
    ?ترکیب شیر+ دارچین،10برابر بیشتر از خود شیرخاصیت دارد

    ?کاهش کلسترول بد،پیشگیری ازحمله قلبی،تنفس راحت وتقویت استخوان از خواص این ترکیب فوق العادست

    1512035930k_pic_22d3a9d7-eb05-450a-ab06-81a46c9d15d8.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:31:00 ب.ظ ]





      سخت تر از آهن   ...

    ? آثار ایمان سخت تر از آهن ?

    1512035683k_pic_7512e3c3-0a27-4272-8adc-d9b33aed071a.jpg

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:30:00 ب.ظ ]





      مهج الدعوات   ...

    مرحوم «سیّد بن طاووس» در کتاب «مهج الدعوات» از امام محمّدباقر(علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
    جبرئیل خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد:
    اى پیامبر خدا، من هیچ پیامبرى را به قدر تو دوست نداشته ام، لذا این دعا را به تو مى آموزم و آن را بسیار بگو:


    اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَرى وَلا تُرى، واَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى، وَاَنَّ اِلَیْکَ الْمُنْتَهى وَالرُّجْعى،
    خدایا تو مى بینى و دیده نمى شوى تو در برترین دیدگاه ها هستى و همانا سیر خلق و بازگشتشان بسوى توست

    واَنَّ لَکَ الاْخِرَةَ وَالاُْولى، واَنَّ لَکَ الْمَماتَ وَالْمَحْیا، وَرَبِّ اَعُوذُ بِکَ اَنْ اُذَلَّ اَوْ اُخْزى.(1)
    و از آن توست آخرت و دنیا و براستى مرگ و زندگى بدست توست پروردگارا پناه مى برم به تو از این که خوار شوم یا رسوا گردم.

    موضوعات: براي خدا  لینک ثابت



     [ 03:29:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    سوره الإسراء وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا [80] بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون بر، و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن.